مشاعره

[متین.]

دارم دلکی به تیغ هجران خسته
از یار جدا و با غمش پیوسته

هزار جهد نودم که سر عشق بپوشم
نبود بر سرآتش میسرم که نجوشم

 

[s@rah]

هزار جهد نودم که سر عشق بپوشم
نبود بر سرآتش میسرم که نجوشم

مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت دولت پاینده شدم

 

[Hecate]

مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت دولت پاینده شدم

می روم چون سایه ای تنها نمیدانم کجا
خویش را گم کرده ام اما نمیدانم کجا

 

[s@rah]

می روم چون سایه ای تنها نمیدانم کجا
خویش را گم کرده ام اما نمیدانم کجا

ای سرو خوش بالای من
ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من
از من چرا رنجیده ای؟!

 

[Hecate]

ای سرو خوش بالای من
ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من
از من چرا رنجیده ای؟!

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سخوته شمع ما هم سوخته پروانه

 

[s@rah]

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سخوته شمع ما هم سوخته پروانه

هر دم از عمر میرود نفسی
چون نگه میکنم نمانده بسی

 

[Hecate]

هر دم از عمر میرود نفسی
چون نگه میکنم نمانده بسی

یادایام جوانی جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

 

[Naghmeh08]

یادایام جوانی جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس

 

[Hecate]

درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس

سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست
بس که با لبخند مصنوعی نهانش کرده ام

 

[Sogandii]

سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست
بس که با لبخند مصنوعی نهانش کرده ام

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل ها

 

[s@rah]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل ها

آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

 

[./.]

آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

آرامش دو گیتی هرگز نمیشود جمع
آری خدا و خرما در کام کس مگنجند

 

[saba.hjm]

آرامش دو گیتی هرگز نمیشود جمع
آری خدا و خرما در کام کس مگنجند

دیـرجـوشـی تو در بوته هجرانم سوخت
سـاخـتـم ایـن هـمـه تـا وارهم از خامیها

 

[Hecate]

دیـرجـوشـی تو در بوته هجرانم سوخت
سـاخـتـم ایـن هـمـه تـا وارهم از خامیها

ای عمر چیستی که به هر حال عاقبت
جز حسرت گذشته به آینده تو نیست

 

[s@rah]

ای عمر چیستی که به هر حال عاقبت
جز حسرت گذشته به آینده تو نیست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[Hecate]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

هرچه بی بهانه اس است هر چه جز ترانه است
مانده روی دستم از شما چه پنهان

 

[Naghmeh08]

هرچه بی بهانه اس است هر چه جز ترانه است
مانده روی دستم از شما چه پنهان

نام نیکو گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زر نگار

 

[Hecate]

نام نیکو گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زر نگار

راز گل کردن من خون جگر خوردن بود
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم
فاضل نظری

 

[s@rah]

راز گل کردن من خون جگر خوردن بود
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم
فاضل نظری

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور

 

[f.hn]

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور

روسری سر کن و مگذار میان من و باد
سر آشفتگی موی تو دعوا بشود