- ارسالها
- 225
- امتیاز
- 3,653
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- شهرکرد
- سال فارغ التحصیلی
- 1398
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانیدستام واست بیقراری می کنه
فکر و ذهن من گمراهی می کنه
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانیدستام واست بیقراری می کنه
فکر و ذهن من گمراهی می کنه
یک دل و یک جهت و یک رو باشهواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
شاهد از غیب رسید انکار بی حاصل نکنیک دل و یک جهت و یک رو باش
وز دو رویان جهان یک سو باش
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزافشاهد از غیب رسید انکار بی حاصل نکن
بیش از این خود را اسیر چرخه ای باطل نکن
یار ک خود را به وفایت ستودنقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
درد یعنی حرفی از نام تو در این شعر نیستیار ک خود را به وفایت ستود
بایدش از داغ جفا ازمود
یخ کرده ام و خانه و تن پوش ندارمدرد یعنی حرفی از نام تو در این شعر نیست
من غلط کردم نگفتم! دین و ایمانم تویی
نه زلیخا هم نمیفهمد همین حال مرا
تا جهنم میروم حالا که شیطانم تویی
من آخر یک شبی آرام درچشم تو می میرمیخ کرده ام و خانه و تن پوش ندارم
تنهایم و بی دوست، هم آغوش ندارم
از جامعه ساکت و تن داده به بیداد
چشمی به هواداری پرجوش ندارم
آسمان است رخم چون که اگر گریه کنممن آخر یک شبی آرام درچشم تو می میرم
شبی که پرکند دست قشنگت استکانم را
دردا و دریغا که مرا خار نهادندآسمان است رخم چون که اگر گریه کنم
مردمان پیر و جوان خنده به لب میگردند
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشقدردا و دریغا که مرا خار نهادند
تا شد چو گل زرد رخ چون قمر من
نگرانم که مرا چرخ چه پایان داردناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر ازین؟!
مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامردگرم مگو که خواهم که ز درگهت برانم
تو بر این و من بر آنم که دل از تو برندارم
مگر که ژاله ندانسته عشق بلبل و گل رامجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم
سعدی
ابروی دوست کی شود دست کش خیال منمگر که ژاله ندانسته عشق بلبل و گل را
شبانه بوسه نهاده، دو گونه تر گل را
سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهاتفلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
امشبت را مده از دست که از باده دوستسعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
می خواستم که نردبام جلالش کنم ولیتا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید قمی از نو به مبارکبادم