مشاعره

[Fall]

د

دانی از بهر چه شب تا به سحر بیدارم
چشم عاشق همه شب باید بیدار بود

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
حافظ

 

[Kiamehr]

د

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
حافظ

در هر که تورا دیده، به حسرت نگرانم
عمری است که من زنده به جان دگرانم

 

[Fall]

در هر که تورا دیده، به حسرت نگرانم
عمری است که من زنده به جان دگرانم

میخواستی فرار...که مثل دو چشم خیس
چیزی مقابل ترنت را گرفته بود
مهدی موسوی

 

[Samineh]

میخواستی فرار...که مثل دو چشم خیس
چیزی مقابل ترنت را گرفته بود
مهدی موسوی

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

 

[MRΣZA]

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 

[Hecate]

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

تا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
اری همه رسوایی اول ز نظر خیزد

 

[reza.mosavi]

دلم زِ صومعه بگرفت و خرقه‌ی سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

 

[Kiamehr]

دلم زِ صومعه بگرفت و خرقه‌ی سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

این جهانی که همه‌ش مضحکه و تکراره
تکه تکه شدن دل چه تماشا داره؟!

 

[Hecate]

این جهانی که همه‌ش مضحکه و تکراره
تکه تکه شدن دل چه تماشا داره؟!

هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آینه ها زودباوری است

 

[Fall]

هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آینه ها زودباوری است

تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت

 

[علیـــــــــــــــ]

سنایی

 

[Fall]

روزی که هوای پرنیان پوش
خلخال فک نهاد بر گوش
مجنون رمیده دل چو سیماب
با آن دو سه یار ناز بر تاب
امد به دیار یار پویان
لبیک زنان و بیت گویان

 

[علیـــــــــــــــ]

روزی که هوای پرنیان پوش
خلخال فک نهاد بر گوش
مجنون رمیده دل چو سیماب
با آن دو سه یار ناز بر تاب
امد به دیار یار پویان
لبیک زنان و بیت گویان

نیک فالی است که در غرّهٔ شوال به مهر
ماه را نو به خط سبز غلامی بکنیم
بهار

 

[Fall]

نیک فالی است که در غرّهٔ شوال به مهر
ماه را نو به خط سبز غلامی بکنیم
بهار

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
حافظ

 

[علیـــــــــــــــ]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

 

[MRΣZA]

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[Asuna]

شدیم پاک چو آیینه خیره در تو ولی
سخن چگونه بگوییم با زبان سکوت؟

 

[MRΣZA]

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار افرین بر غم باد

دوش در استارگان، غُلغله افتاده بود
کز سوی نیک اختران، اختر اسعد رسید

 

[MRΣZA]

دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما

 

[Fall]

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما :‌)
حافظ