الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانهاَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها:)
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانهاَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها:)
مرده خورشیدمان و ممکن نیستالا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
ک من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
در دلم خواستن مرگ کسی نیست ولیمرده خورشیدمان و ممکن نیست
شب یلدای ما به سر برسد
باز پاییزِ سرد خواهد رفت
تا که یک فصل سردتر برسد!
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشددر دلم خواستن مرگ کسی نیست ولی
کاش هر کس به تو دل بست بیاید خبرش
ارزو کرده ام از تو ... متنفر بشوم
هرکه از هر چه بدش امده ...امد به سرش
هرکسی از دل من سهم خودش را برده
اه ازین خانه که روی همه باز است درش
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم
من و انکار شراب ؟ این چه حکایت باشد ؟ما دو بیهوده ولی خوب بهم می اییم:)
ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایمما دو بیهوده ولی خوب بهم می اییم:)
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل منما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همانجا رویم جمله ک ان شهر ماست
ببخشید بیت قبلت رو دیر دیدم :)تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچکس می نپسندم که به جای تو بود
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن استببخشید بیت قبلت رو دیر دیدم :)
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام، حرام است
تا تو مراد من دهی، کشته مرا فراق توتا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزمتا تو مراد من دهی، کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام!
در نظربازی ما بی خبران حیرانندمجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
در آسمان نه عجب گر به گفتهٔ حافظدر نظربازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
آنکس است اهل بشارت که اشارت دانددر آسمان نه عجب گر به گفتهٔ حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندندآنکس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالماز یک شعاع رویت چون لامکان مکان شد
هم برق تو رساند او را به لامکانی
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست؟یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
تا تو بوی زلفها را.... میفرستی با نسیمیا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست؟
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
تا تو بوی زلفها را.... میفرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری.... بی گمان ...بی فایده ست...
در من عاشق....توان ذرهای پرهیز ....نیست
پرت کن ما را به دوزخ...امتحان ...بی فایده ست...