مشاعره

[Fatemeh.g]

نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

 

[حتّی به غلط]

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

تو را با غیر می‌بینم صدایم در نمی‌آید
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید

 

[Fatemeh.g]

تو را با غیر می‌بینم صدایم در نمی‌آید
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید

در این درگَه که گَه گَه کَه کُه و کُه کَه نشود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی آگه

 

[حتّی به غلط]

در این درگَه که گَه گَه کَه کُه و کُه کَه نشود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی آگه

همچون انار، خون دل از خویش میخوریم
غم پروریم؛ حوصله شرح قصه نیست

 

[Fatemeh.g]

همچون انار، خون دل از خویش میخوریم
غم پروریم؛ حوصله شرح قصه نیست

تا جهان باقی و آیین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود

 

[Taha Daneshmand]

تا جهان باقی و آیین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود

دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی
در خواب غفلت بی‌خبر زو بوالعلی و بوالعلا

 

[Fatemeh.g]

دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی
در خواب غفلت بی‌خبر زو بوالعلی و بوالعلا

امروز عزیز عالم شدی اما
ای یوسف من حال تو در چاه ندیدند

 

[Taha Daneshmand]

امروز عزیز عالم شدی اما
ای یوسف من حال تو در چاه ندیدند

در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
ابروی او گره نشد گرچه که دید صد خطا

 

[Fatemeh.g]

در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
ابروی او گره نشد گرچه که دید صد خطا

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید

 

[Taha Daneshmand]

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید

دل چو کبوتری اگر می‌بپرد ز بام تو
هست خیال بام تو قبله جانش در هوا

 

[Fatemeh.g]

دل چو کبوتری اگر می‌بپرد ز بام تو
هست خیال بام تو قبله جانش در هوا

امروز تو را دسترس فردا نیست
واندیشهٔ فردات به جز سودا نیست

 

[Taha Daneshmand]

امروز تو را دسترس فردا نیست
واندیشهٔ فردات به جز سودا نیست

تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا

 

[Fatemeh.g]

تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 

[Taha Daneshmand]

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا
نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا

 

[Fatemeh.g]

نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا
نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

 

[Taha Daneshmand]

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

ما زاده قضا و قضا مادر همه‌ست
چون کودکان دوان شده‌ایم از پی قضا

 

[Fatemeh.g]

ما زاده قضا و قضا مادر همه‌ست
چون کودکان دوان شده‌ایم از پی قضا

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

 

[KOURO$H]

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
چنان دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

ما را دل از كشاكش دنيا شكسته است
اين كشتی از تلاطم دريا شكسته است

تنها ننالم از غم ايام و جور يار...
باشد مرا دلی كه ز صد جا شكسته است

 

[Taha Daneshmand]

ما را دل از كشاكش دنيا شكسته است
اين كشتی از تلاطم دريا شكسته است

تنها ننالم از غم ايام و جور يار...
باشد مرا دلی كه ز صد جا شكسته است

تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
فرومگذار در مجلس چنین اشگرف جامی را

 

[Fatemeh.g]

تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
فرومگذار در مجلس چنین اشگرف جامی را

آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رقص آ