مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
 
ترک ما کردی برو
هم صحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی
با هر که خواهی یار باش
وحشی بافقی
 
شعر هم اگر نگویم
مرا که هیچ گلی
هم‌نامم نیست
و هیچ خیابانی به نامم
چگونه به یاد خواهی آورد؟


مژگان عباسلو
 
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است
حافظ
 
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش
 
دیریست ک دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
 
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
 
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
«حافظ»
 
ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند بر سر کار خرابات کنند ایمان را
«حافظ»
 
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
حافظ :)‌
 
ترک ما کردی برو
هم صحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی
با هر که خواهی یار باش
وحشی بافقی
 
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
حافظ :)‌
 
تا تورا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من

می‌شود نزدیک منزل کاروان از هم جدا

صائب تبریزی
 
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

حافظ
 
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست، ندانم!
 
Back
بالا