- ارسالها
- 21
- امتیاز
- 227
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- زنجان
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من ؟
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من ؟
من درد تو را ز دست آسان ندهمیا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در اغوش بگیرم که بمیرم
میان عقل و احساسم همیشه دل موفق شدمن درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منالمیان عقل و احساسم همیشه دل موفق شد
به شدّت می دهم دائم تقاصِ انتخابم را...
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یارکه مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
زندگی کردن من مردن تدریجی بودشب است و باغ گلستان خزان رویاخیز
بیا که طعنه به شیراز می زند تبریز
مرغ بیپر به چه امید قفس را شکند؟نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
نوشته است بر خاک بهرام گورمرغ بیپر به چه امید قفس را شکند؟
ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من
رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماندنوشته است بر خاک بهرام گور
که دست کرم به ز بازوی زور
دهان ببستهام از راز چون جنین غممرسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال رادهان ببستهام از راز چون جنین غمم
که کودکان به شکم در غذا خورند از ناف