بـئـاتـریـس
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 141
- امتیاز
- 13,547
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان تربت حیدریه
- شهر
- تربت حیدریه
- سال فارغ التحصیلی
- 96
- دانشگاه
- فعلاً یزد :)))
- رشته دانشگاه
- بیوتکنولوژی
سلاااام بچّه ها من اومدم با یه پست نسبتا طولانی در حال مطالعههه
خب.کتاب تولستوی و مبل بنفش رو دارم میخونم(۸صفه ازش مونده )
داستان راجب نینا سنکویچه که به دلایلی تصمیم میگیره "روزی" "یه دونه کتاب" بخونه.حاصل این ۳۶۵ روز دیوانگی(این مای آیدیا ) آرامش فکری و رسیدن به نویسندگی کتابی به اسم تولستوی و مبل بنفشه
خب من واقعاً تا یه جاهایی به خانواده ای که نینا درش بزرگ شده غبطه میخوردم،به خاطر سلایق و علایق مشترکی که داشتن و بولد ترینشونم که کتاب خوندن بوده.(البته شرایط زندگی و جبر جغرافیایی هم خیلی مهمه.)
نویسنده تو کل کتاب یه تاکید خاصی روی خاطرات و تلاش برای زنده نگه داشتنشون داره.
حقیقتاً ذهن باز و روشنش قابل ستایشه.من،اگه یه ۳۶۵ روز به این شیوه خودمو تو کتابا خفه کنم نتیجهش یه همچین کتاب الهام بخش و زیبا در همه ی جهات و از همه نظر نمیشه.البته اگه تا آخرش زنده بمونم
خب از نظریات گوهربارم (!!) که بگذریم میرسیم بهههه ترجمه.یه کوچولو یه ذرّه یه ذرّه اوایل کتاب لنگ میزد که ایشالا مشکل از مترجم نبوده و متن اصلی همینطوری بوده ^^
خیلی از صفه ها پانوشت داشت که برا من یکم رو اعصاب بود ولی خب آدم باید بدونه اون کس و اون چیزی که ازش داره صحبت میکنه اصن چی هس
کتاب فراگیری تو گودریدز نبود.متاسفانه.ولی توجه نکنید شما.بخونید.حیفه این گوگولی تو چاپ سوم بمونه (که نمیمونه.من یه چیزی گفتم )
در کل کتاب کولیه.از اثراتی که کتابا روی کوچکترین تا بزرگترین طرز تفکر نویسنده داشتن تا زندگی خود نویسنده و طرز تعریف کردنش از کتابا و این صوبتا.
گرچه فک کنم نباید اینقد توضیح میدادم ولی خب این بود انشای من
خب.کتاب تولستوی و مبل بنفش رو دارم میخونم(۸صفه ازش مونده )
داستان راجب نینا سنکویچه که به دلایلی تصمیم میگیره "روزی" "یه دونه کتاب" بخونه.حاصل این ۳۶۵ روز دیوانگی(این مای آیدیا ) آرامش فکری و رسیدن به نویسندگی کتابی به اسم تولستوی و مبل بنفشه
خب من واقعاً تا یه جاهایی به خانواده ای که نینا درش بزرگ شده غبطه میخوردم،به خاطر سلایق و علایق مشترکی که داشتن و بولد ترینشونم که کتاب خوندن بوده.(البته شرایط زندگی و جبر جغرافیایی هم خیلی مهمه.)
نویسنده تو کل کتاب یه تاکید خاصی روی خاطرات و تلاش برای زنده نگه داشتنشون داره.
حقیقتاً ذهن باز و روشنش قابل ستایشه.من،اگه یه ۳۶۵ روز به این شیوه خودمو تو کتابا خفه کنم نتیجهش یه همچین کتاب الهام بخش و زیبا در همه ی جهات و از همه نظر نمیشه.البته اگه تا آخرش زنده بمونم
خب از نظریات گوهربارم (!!) که بگذریم میرسیم بهههه ترجمه.یه کوچولو یه ذرّه یه ذرّه اوایل کتاب لنگ میزد که ایشالا مشکل از مترجم نبوده و متن اصلی همینطوری بوده ^^
خیلی از صفه ها پانوشت داشت که برا من یکم رو اعصاب بود ولی خب آدم باید بدونه اون کس و اون چیزی که ازش داره صحبت میکنه اصن چی هس
کتاب فراگیری تو گودریدز نبود.متاسفانه.ولی توجه نکنید شما.بخونید.حیفه این گوگولی تو چاپ سوم بمونه (که نمیمونه.من یه چیزی گفتم )
در کل کتاب کولیه.از اثراتی که کتابا روی کوچکترین تا بزرگترین طرز تفکر نویسنده داشتن تا زندگی خود نویسنده و طرز تعریف کردنش از کتابا و این صوبتا.
گرچه فک کنم نباید اینقد توضیح میدادم ولی خب این بود انشای من
آخرین ویرایش: