ترس های عجیب و غریب

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Nerd_Girl
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
از چیزهای خیلی بزرگ.. مثلا دکل های برق، شهرهای خیلی بزرگ، برج های بلند، یه بار بابام برام یه بادکنک خیلی بزرگ گرفته بود ولی من ازش بدم میومد. حتی الان هم بهش فکر میکنم حس منفی بهم دست میده!
 
حشرات که فکر کنم برا اکثر مردم عادی باشه
تاریکی مطلق
خزنده ها
سخت پوستان :گاهی وقتا میترسم بخورنم
 
واقعا از حشره و خزنده و اینا نمیترسم و بدم میاد و چندشم میشه و اگه ببینمشون قطعا ب اون دنیا میفرستمشون ولی ی ترسی ک واقعا حسش کردم زمانی بود ک با دوستام تو دبیرستان سر ی شوخی خرکی ابزار و وسایل آماده کردیم برای ارتباط با روح و جن و این مسخره بازیا ک من ی چیزی دیدم
هنوز باور نمیکنم ولی خب هر وخ یادم میفته یکم ترس ورم میداره
 
ترس از مجسمه های بزرگ از مجسمه ی اسب به شدت میترسم و اصن دلم نمیخواد ببینمش
حس میکنم اینا الان زنده میشن و حمله میکنن و اینا:|:))
 
دعوا :-" سرم درد میگیره وقتی دعوا میشه
گریه ی بچه ، هم سرم درد میگیره هم ناراحت میشم کلا حالمو بد میکنه
تحقیر شدن تو جمع غریبه :|
 
جالب یکی فامیلامون که سگ و گربه نگه میداره 24ساعت بغلشه ولی از مرغ میترسه:-? موجود مظلومیه مرغ اخه
 
دو تا استخون ظریف تو مچ هست انگار، اونا که ناخودآگاه میان بالا (دستم منقبض شه) استرس کل وجودمو میگیره
 
همیشه از پشت سرم میترسم یا یه دست دراز بشه بگیرتم یا از زل زدن به آینه دستشویی و خیلی صحنه هایی که تخیل لعنتی من ایجاد میکنه مثلا میخواستم بخوابم و گوشیمو هل بدم کنار در اتاقم یه لحظه تصور کردم یه دست از پشت در بیرون بیاد و گوشیمو ببره داخل و بعد از پشت در بیاد بیرون و....
کلا مغز بیشعوری دارم که تو تک تک لحظات زندگیم منو میترسونه و حس عجیبی که بهم میگه یکی از تاریکی بهت زل زده....
 
از عنکبوت و سوسک در حد فجیحی میترسم
وقتی که شبه و چراغا خاموشه بعد در کمد باز باشه هم خیلی میترسم!!
تنها باشمم از پشت سرم خیلی میترسم ...:D
 
عروسک هایی که با یه لبخند مضحک رو تاقچه نشستن و نگات میکنن مخصوصا قبل خواب
میترسم یه دفعه مثل آنابل یا چاکی بشن:((:((:((
 
من از تاریکی و دزد و تنهایی و جک و جونور و اغلب چیزایی که مردم معمولا ازشون میترسن نمیترسم
از خونِ زیاد،میترسم
قبلا هم از اینکه حرفی رو بزنم و به خاطرش مسخره م کنن میترسیدم که الان سعی کردم با این یکی مقابله کنم
 
میترسم که یکی وقتی دارم یه غلط ناجور میکنم ببینتم...
میگم ناجور ینی ناجوراااااااX_X
 
از غرق شدن،
و این ک وقتی تنهام یهو یکی دستشو بذاره روو شونم یا صدام کنه...
 
Back
بالا