- شروع کننده موضوع
- #1
Sylar
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 454
- امتیاز
- 60
- نام مرکز سمپاد
- شهید اژه ای
- شهر
- اصفهان
من جدیدا با شاعری آشنا شدم که خیلی شعراش جالبن!
=========================
ایرج میرزا (زادهٔ ۱۲۹۱ه. ق. / ۱۸۷۴ در شهر تبریز - درگذشتهٔ ۱۳۰۳ خورشیدی/ ۱۹۲۴) ملقب به «جلالالممالک» و فخرالشعرا، شاعر ایرانی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بود.
شعر ایرج به خاطر طنز سنگین، و در برداشتن نکاتی که در عرف جامعه بعضاً غیراخلاقی تلقی میشود معروف است. سبک شعری او ساده و روان و دربرگیرنده واژگان و گفتارهای عامیانه و رکیک است. شعر "داشت عباسقلی خان پسری..." از ایرج میرزا را نخستین شعر با ادبیات کودک در فارسی میدانند.
در سردر کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق میرفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفتهای را با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست رفتند و به خانه آرمیدند
...
(این شعر ادامه دارد. و نمیشه هم اینجا گذاشتش. برید توی ویکی پدیا بخونید!)
این هم دیوان این بنده خدا!
http://www.4shared.com/file/32265392/8036541a/Divan_Iraj_Mirza.html
پیشنهاد میکنم یک سری از شعراش را بخونید و در پس فحش هایی که میده مفهوم را دریابید!
(توی ۱۲ سال دوره تحصیل یکی اشعار پروین اعتصامی و یکی هم این بنده خدا بود که خیلی ازش خوشم اومد!)
=========================
ایرج میرزا (زادهٔ ۱۲۹۱ه. ق. / ۱۸۷۴ در شهر تبریز - درگذشتهٔ ۱۳۰۳ خورشیدی/ ۱۹۲۴) ملقب به «جلالالممالک» و فخرالشعرا، شاعر ایرانی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بود.
شعر ایرج به خاطر طنز سنگین، و در برداشتن نکاتی که در عرف جامعه بعضاً غیراخلاقی تلقی میشود معروف است. سبک شعری او ساده و روان و دربرگیرنده واژگان و گفتارهای عامیانه و رکیک است. شعر "داشت عباسقلی خان پسری..." از ایرج میرزا را نخستین شعر با ادبیات کودک در فارسی میدانند.
در سردر کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق میرفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفتهای را با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست رفتند و به خانه آرمیدند
...
(این شعر ادامه دارد. و نمیشه هم اینجا گذاشتش. برید توی ویکی پدیا بخونید!)
این هم دیوان این بنده خدا!
http://www.4shared.com/file/32265392/8036541a/Divan_Iraj_Mirza.html
پیشنهاد میکنم یک سری از شعراش را بخونید و در پس فحش هایی که میده مفهوم را دریابید!
(توی ۱۲ سال دوره تحصیل یکی اشعار پروین اعتصامی و یکی هم این بنده خدا بود که خیلی ازش خوشم اومد!)