گفت و گوی منظوم

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع A M I N
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
بس كه گفتيم هذيان و هذيان
هر دمى گردد دلم بران و بران
چرت گويى نه اينكه هر چرت گوييم
چرت هم گاهى شود درّى ز درّان!
 
شعرای تو تکراری
میخوای برو بقالی
یه شونه شعر نو بگیر
املتو بذار رو قالی


هه :‌)))
املتو ول نمی کنم
ملتو چل نمی کنم ((:

(چل: دیوونه و اسکل و اینا)
پ.ن: این خر دو نقطه رو با "دی" ترکیب کرد ((: )
 
آخرین ویرایش:
شعر سمپادی که جایش بهتر است
گفت و گو را نقل شعری ابتر است
تا به یاد آری دبستانت بگو:
هر کسی بیتی نگوید او خر است((:
در جواب نیش ها، باید بگم
هر که نیشم میزند، او ابتر است :))
وین مکان نابجا، شعرم نماند
ما همان خر هم بمانیم، خوشتر است :-"


اتل متل توتوله
شعرای ما چه جوره؟
نون و پنیر و پسته
هنوز نشدی خسته؟
نون و پنیر و هارهار
دیگه نکن تو تکرار :))
 
ای شاعران بی ذوق شعر سمپادی
بیایید و بسرایید دو خط شِعّر‌ سمپادی
شعر سرودن سخت است و همت می خواهد ای عزیز...
تنبلان بی شک کار سخت را ول میکنند :-" ;))
 
در جواب نیش ها، باید بگم
هر که نیشم میزند، او ابتر است :))
وین مکان نابجا، شعرم نماند
ما همان خر هم بمانیم، خوشتر است :-"



نون و پنیر و پسته
هنوز نشدی خسته؟
نون و پنیر و هارهار
دیگه نکن تو تکرار :))
اگر خود خواستی تا خر بمانی
به جای نان خود بردار یونجه
و گر قصدت نبوده هجو بنده
یه جوری هجو گو این جا بگنجه ((:
 
اگر خود خواستی تا خر بمانی
به جای نان خود بردار یونجه
و گر قصدت نبوده هجو بنده
یه جوری هجو گو این جا بگنجه ((:
خريت يه چيز و حماقت دگر
بدان معنى ان اى گل پسر!
حماقت ندانستنى بيش نيست
خران عرعرى بيش هم مى كنند!
 
خريت يه چيز و حماقت دگر
بدان معنى ان اى گل پسر!
حماقت ندانستنى بيش نيست
خران عرعرى بيش هم مى كنند!
چه حاجت باشدم تار و تنبور
چو در ابیات خودمان بنگرم باز
به دیده‌ی قاطری بین تا بیابی
خران را عرعری خوش تر ز آواز((:
 
چه حاجت باشدم تار و تنبور
چو در ابیات خودمان بنگرم باز
به دیده‌ی قاطری بین تا بیابی
خران را عرعری خوش تر ز آواز((:
ديده هركس نگاهش گل پسر!
مگس هم ببيند لجن پر گهر!
دو چشمت به بهر همين كار ببر
تو يا ادمى يا اگر خر كه خر!
 
ديده هركس نگاهش گل پسر!
مگس هم ببيند لجن پر گهر!
دو چشمت به بهر همين كار ببر
تو يا ادمى يا اگر خر كه خر!
به عشق من مگو خر تو ای کره خر
خر از بهر خردمندی شده خر
امین از عاشقی میکند عر
نگو تو به آنکه آبروی سمپاده خر
 
به عشق من مگو خر تو ای کره خر
خر از بهر خردمندی شده خر
امین از عاشقی میکند عر
نگو تو به آنکه آبروی سمپاده خر
او كه درقلب و در جان ماست
كه كرد ادعاى خريت؟
امين همچو جان است در كالبد
مثل را نگرفتى اى گل پسر!
 
شد گروهی در پی معنای خر
هر که در معنا نپندارد خر است
دوستان گر مدح ما گویند شکر
لیک دافی چون بگوید بهتر است ((:
 
شد گروهی در پی معنای خر
هر که در معنا نپندارد خر است
دوستان گر مدح ما گویند شکر
لیک دافی چون بگوید بهتر است ((:
بانگت بخواندم و نادم گشتم
که جدا از چه رو شاعر گشتم؟
داف نبودیم که مدح تو بگوییم
شاه نبودی که لطف تو بجوییم
ولیک از پی افتادن لنگرت
به تبریک بپوییم به تبریک بپوییم
(جایزه اولین تبریک به نظم؟)
حیف اندیشه ام
کلا علاف پیشه ام -___-

ب.ن: او که به من نوعی محلی نمیدهد،
منتظرست دافی بیاد به او شعری دهد :‌))
 
آخرین ویرایش:
یا امینا چه خوب می‌گویی
انت، هذا البیوت زیبا را
آرزو می‌کنم برای تو ای
رفته در فن شعر عنقا را
دین و الهام و فرد بودن یا
دفتر و آدمی و فتوا را
گر نشد فهم مصرع قبلی
بِچسَبان تو حروف اولی را
@A M I N
 
(توبه شکستن ابی‌الهجو علاف جیلانی)

امینِ نا-امین، بهتر که در جای
بگیری گِل، درِ این انجمن را
چراتان وانهادم؟ خود ندانم
کفن می‌بافتم طفل سخن‌ را
چنان از شر و ور شادید، گوئی
که من غم بودم این بیت‌الحزن را!
روا باشد به هَجوَم، هر چه گویید
نشان تیر سازم خویشتن را
نشان تیرتان بس تیره‌دل بود
گزید از جاهلی، ترک وطن را
یتیمِ خویش در خاطر نیاورد
کنون گِریَد پلشتیِ کفن را
ولیکن بس کنید این لوده‌بازی
نگه دارید نیمی جان، بدن را
تنِ گفتار، یک‌سر "معده" کردید
بماند "قَلبَک"ی، ابقاء تن را
 
وای شمام میخونین اینجا رو
وآنگاه میبینین چرت و پرتامو
=‌)))
پ.ن۱: به به صفا آوردین
پ.ن۲: ما رفتیم بای بای
 
آخرین ویرایش:
امین حرمت داره نه لذت
امین اصالت داره نه وحاقت
امین کراش هر چی دافه
همون دافی که موی آفریقایی میبافه
امین شاعر شعر سمپادی
مشعور به شعر های زیادی
مکن تو امین را نکوهش
که زلفان او میکند در دل دافا شورش
حالا که کردم مدح آن زیبا رو
بیا بنما این پایین لایکی بهر او
 
Back
بالا