خاطرات ورزشی!

پاسخ : تلخ ترین وشیرین ترین خاطره ازفوتبال هایی که دیدی

تلخ ترین:شکستن پای جبرئیل سیسه(تیم فرانسه)
 
پاسخ : خاطره ی شیرین ترین برد ورزشیتون

فوتبال,فینال مسابقات جوانان شهرمون,بازی 3-1 باخته ی نیمه اول رو نیمه دوم مساوی کردیم و در پنالتی ها بردیم.
 
پاسخ : تلخ ترین وشیرین ترین خاطره ازفوتبال ه&

تلخ ترین :
باخت بایرن از اینتر.
 
پاسخ : تلخ ترین وشیرین ترین خاطره ازفوتبال ه&

به نقل از reza.cr :
تلخ:باخت آرسنال تو ده دقیقه فینال جام باشگاهها اروپا
شیرین:قهرمانی آرسنال بدون باخت تو لیگ انگلیس و رکورد 43بازی بدون باخت تو لیگ
تایید میکنم
 
پاسخ : تلخ ترین وشیرین ترین خاطره ازفوتبال ه&

شکستگی پای رمسی توی بازیه آرسنال و استوک
امسال
من که تا دو هفته از ترس اصن فوتبال بازی نمی کردم :D
 
پاسخ : تلخ ترین وشیرین ترین خاطره ازفوتبال هایی که دیدی

عجيب ترين: فينال جام باشگاهاي سال 2005: وقتي ميلان 3 هيچ جلو افتاد من گفتم حتمابرديم و رفتم خوابيدم بيدارشدم ديدم باختيم(همش هم به خاطر چشم شور خياباني بود كه وقتي كرسپو گل سوم رو زد گفت : ديگه بايد كار رو تموم شده تلقي كنيم.)
 
پاسخ : تلخ ترین وشیرین ترین خاطره ازفوتبال ه&

شیرین ترین : بازی آخر استقلال که قهرمان شد P:>
تلخ ترین: حذف استقلال از حام باشگاها ی آسیا که دقه 87 گل خورد :((
خارجی:
شیرین ترین: 6 تا گلی که بارسا به رئال زد
تلخ ترین: حذف امسال بارسلونا ار جام باشگاها :(
 
پاسخ : خاطره ی شیرین ترین برد ورزشیتون

1. مسابقات مدرسه سال اول بودیم بجز بازی اول همه بازیا رو بردیم بازی اخر افتادیم به همون تیمی که بازی اولو ازمون برده بود 3-2 بردیمشون
2. مسابقات اوراز (فوتسال) بازی نیمه نهایی 2-2 مساوی بودیم ساعت ورزشگاه داش تق تق می کرد 5 ثانیه مونده بود که بچه ها گلو زدن و بردیم (خودم دروازبان بودم پاس گلو دادم) فینالم که 3-0 شد به نفع ما
 
پاسخ : خاطره ی شیرین ترین برد ورزشیتون

مسابقات بین دانشکده ای امسال
ما با مکانیک
خیلی حال داد
5 تا سه زدم و 4 تاش گل شد و کلا 15 امتیاز هم آوردم
خیلی حال داد

از اون بازی به بعد داورا (بین المللی بودن) بهم میگفتن مسعود کینگ
 
پاسخ : خاطره ی شیرین ترین برد ورزشیتون

مسابقه شنا بود!! (کرال پشت)

اولش خیلی خوب استارت زدم ولی یه لحظه آب رفت تو دماغم تا به خودم بیام یه کم از بقیه عقب موندم... بعد هی پا زدم عین وحشیا اون وسطا بهشون رسیدم.. با دو نفر دیگه جلوی جلوی بودیم، قشنگ مطمئن بودم اونی که دست راستمه می بره ولی آخر آخرش یه دست ِ محکم کوبیدم تو آب؛دستمم نزدیک صورتش بود!ایشونم ترسید (دقیقا نمی دونم ترسید یا هول کرد یا چی شد) تا به خودش بیاد رسیدم آخر!!!! :D البته منم تقلب نکردم!! مشکل خودش بود!! می خواست نترسه! من توی مسیر خودم دست زدم!!! :D
 
پاسخ : خاطره ی شیرین ترین برد ورزشیتون


امسال مسابقات جوانان کشور(هندبال) تو مرحله مقدماتی اردبیل و 32-25 بردیم از گروه رفتیم بالا
دومیشم ارومیه رو با 7 تا زدیم و سوم کشور شدیم
 
پاسخ : خاطره ی شیرین ترین برد ورزشیتون

وقتی که مسابقات کشوری پینگ پنگ دوم شدیم.یادش به خییییییییییییییر
 
پاسخ : خاطره ی شیرین ترین برد ورزشیتون

زیاده ! بیشتر خاطره هایی که از ورزش دارم شیرینه ! حالا 2-3 تاشو میگم !

اولیش و قشنگترینش تو شطرنج بود ! نیمه نهایی شاهرود بود آخر بازی من فقط 3 دقیقه وقت داشتم ! اون 5 دقیقه ! ( 2 دقیقه خیلی زیاده تو شطرنج ! ) آخر بازی بود که خیلی پیچیده بود همه ی بازی ها هم تموم شده بود همه منتظر بازی ما بودن ! من یه اسب و فیل داشتم با 3-4 تا پیاده ! اون اسب و وزیر و شاه داشت ! داورا که یکیشون برد رو به نام حریف ثبت کرده بود ! بقیه هم هیچ امیدی نداشتن مربیمون ( البته مربی من نبود همراه ما بود ) داشت وسایل رو جمع می کرد که برگردیم ! همه ی اینا تو ذهنم بود قیافه ی خونسرد حریف ... (!) و خوشحالی دوستاش که می گفتن آخ جون برد و ... تازه حواسم به بازی ام بود ! از همه ستم تر هم وقت بود ! فقط 3 دقیقه ! هر چی فک می کردم هیچ راهی نبود ! همه ی نقشه هام به اون وزیر لعنتی که داشت ختم میشد و همه جوره من باخته بودم ! که در 1 دقیقه پایانی یک ترکیب فوق العاده به ذهنم رسید اونم نه برای گرفتن سوار برای برد یه طرح ماتی با سرباز که هیچ وقت یادم نمیره ! چیزی برای از دست دادن نداشتم فکری هم به ذهنم نمیرسید پس با خیال راحت ترکیب زدم ! طرف خوشحال شد سریع با وزیرش قربانی و زد فک کرد من اشتباه کردم خندید , داور هم پشت سر من خندید ! ولی وقتی دید من خوشحال شدم تعجب کرد ! مهره رو زده بود دیگه نمی تونس کاری کنه ولی چون هنوز ساعت نزده بود نوبت اون بود ! ساعت زد تو 4 حرکت بعد مات شد ! وقتی آخرین حرکت سرباز رو انجام دادم و مات کردم قلبم تو دهنم بود از شدت هیجان یه داد بلند زدم بردممممممممممممممممممممممممممممممم ! کل سالن کف کردن ! داور اومده بود باورش نمیشد ! مربی حریف انقد اعصابش خورد بود که می خواست بازیکنشو بکشه ! واقعا" قشنگترین خاطره بود !


مسابقات کاراته کشوری , آخرین بازی من بود ! اگه می بردم دوم میشدم اگه می باختم هم حذف بودم ! 4 تا بازی کرده بودم قبلش داشتم می مردم ! بازیا 8 صبح شروع شد ! انقد خوابم میومد ... ! :)) بازی شروع شد ! آجیمی داد یه زوکی خوردم 1 امتیاز پرید ! :D دوباره آجیمی داد یه مواشی خوردم 3 امتیاز پرید ! :D خب تا الان 4-0 به نفع اون ! یه ذره گذشت یه 1-2 زدم 1 امتیاز گرفتم ! 4-1 ! طرف از من گنده تر بود ! خطا کرد 1 امتیاز ازش کم شد ! خوشحال شدم ! :D بعد یهو یه مواشی ( تو کمر ) زد 2 امتیاز گرفت ! شدیم 5-1 ! مربیمون کنار تاتامی می خواست منو بزنه ! هی می گفت امیر چته ؟!درست بازی کن ! این چه وضعشه ! .... ! خلاصه بعد تهدید ها و ... در یک حرکت انفجاری 4 تا زوکی زدم 4 تاشم گرفت ! ( خدایی زوکیام رد خور نداشت ! ) 5-5 ! کا کشید به وقت اضافه یه نامردی در حقم شد ! من نمی دونستم اگه همین 5-5 بمونیم چون من زحمت بیشتری کشیدم و با 5 تا ضربه امتیاز گرفتم ولی اون فقط 2 تا مواشی زده اونم به خاطر هیکلش , داورا امتیاز و میدن به من ! چون نمی دونستم تو وقت اضافه همش تلاش می کردم که یه زوکی دیگه بزنم تا ببرم ثانیه های آخر فک می کردم الان اگه وقت تموم شه من دیگه باختم یه 1-2 زدم پشتش یه زوکی ( اولی نگرفت ) رفتم تو صورتش طرف خودشو انداخت فیلم هندی بازی کرد داور هم هیچی نگفت من که اصلا" مات و مبهوت بودم از حرکت طرف برگشتم سمت داور , بعد یهو یه دونه خوشگل کشید زیر پام و ... 1 امتیاز ! من باختم و سوم شدم ! ( البته این شیرین نبود ولی اون قسمتش که عقب بودم مساوی کردم خیلی باحال بود ! )

یه سری هم تو استاژ چالوس بودیم رئیس سبکم بود اتاقش کنار اتاق ما بود انقد باش رفیق شدیم من و یکی از دوستام آخر استاژ گفت اسمو و حکمتون رو بدید بیارمتون تیم ملی ! :D گفتیم بی خیال باو تیم ملی چیه ول کن ! ( هر شب تو استاژ بساط ورق و ... به پا بود اونم با رئیس سبک ! :)) تازه مشروبم می خورد ولی به ما نمیداد ! :D ) اینم خیلی باحال بود جزء خاطراتیه که فراموش نمیشه !
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

رشته من والیباله منو دوستام تو زمین والیبال از هر چیزی حرف میزدیم وهر کاری میکردیم به جز والیبال بازی کردن!
یک روز دیگه دیبرمون اعصابش خیلی خوردشد با جدیت اومد گفتهرکی نمیخواد بازی کنه ومیخوادحرف بزنه بره بشینه!!
ماهم که ازخدامون بود!گفت برین بشینین جون مامانش هم قسم خورد که ورزشمون رو20بده!!
منم شجاعت کردم رفتم نشستم و دو نفر دیگه بعد از من نشستن!!! <D=
بهد که 2قدم دورشد رفتم دوباره حرف زدم! =))فقط میخواست 20روبگیرم!
حالا نمیدونم 20بده یانه!
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

شیرین:تو مسابقات فوتبال شهرمون بازیکن کم داشتم کلا ۷ نفر بودیم
و تیم مقابل هم یازده نفر بود ولی ما تونستیم ۱-۴ ببریم
تلخ:باخت ارسنال تو جام باشگاهها از بارسلونا دو فصل متوالی
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من تو یه بُر ه ِ ( شایدم برح ِ ) از زمان بسکتی بودم. یه بار خواستیم شروع کنیم به بسکتبال یکی از دوستان ِ گل ِ خوب ِ همچی تَموم ! در اولین پرتاب با تمام ِ زور توپ ُ نمی دونَم به چه منظوری پرتاب کَرد صاف اومد رو بینی عَزیز ِ مَن ... خدا و فقَط خدا می دون ِ که چقد کشنده بود ! از اون به بَد زدیم به پینگ پنگ ُ بدمینتون ُ والیبال ُ ... دیگه همچی جز بسکِت !
بهترین خاطِر ِ هم نَبود ِ تا حالا چیزی واسَم... شاید جز اینک ِ دبیر هیچ د ُ سال امتحان ِ رشته ورزشیمونا نگِرِف ازَمون همین قَد پیش پا افتاد ِ !
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

همش تلخ بود دیگه...تو شهرستان دوم شدیم
تو فینال باختیم
تو استان چهارم شدیم...تو رده بندی باختیم
فقط یه خوبی داشت که برا تمرینایه استانی دعوتم کردن :D
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من طلای شنا رو تو استان دارم مسابقه تو شهر ما بود یه دفع من و دوستم سر کلاس بودیم گفتن پاشین باید برین مسابقه بدین ولی قرار بود مسابقه فرداش باشه حالا ما با چه وضعی رفتیم بماند :D :D
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

بسکتبال : اولین مسابقه ی منطقه ئیمون بود منم خیلی میترسیدم . بعد رفتیم دیدیم مثکه تیم مقابل خــیــــلـــــی شوته ! معلمشون خودشُ کشت تا بهشون بگن چجوری شوت بزنین ! :)) بعد خلاصه بردیم همه ی گلارَم بجز یکی خودم زدم خیلی حال داد ! :D

شطرنجم چهارم دبستان بودم معلممون گف کی میره واسه مسابقات منطقه ؟ منم با کمال اعتماد به نفس گفتم من ! :D
اصنم در حد حرفه ای بلد نبودم ولی فک کنم چهارم اینا شدم ! :-"
بعد نفر آخرُ که بردم از روش تضعیف روحیه استفاده کردم ! یه جور وانمود میکردم که مثلا من خیلی قویمُ اینا ! :D
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

مسابقه بسکتبال کلاسمون بود...

همون روزم تولد یکی از بچه ها بود کیک اورده بود کله کلاس ریخته بودن کیک بخورن...

ما هم دیدیم اگه تیم ندیم باخت فنی میخوریم خودمون رفتیم وسط زمین!!!!

اصن وضعیتی... هیچ کدومم تا حالا دست به توپ بسکتبال نزده بودیم :-"

یکیمونم دستش شیکسته بود از بی بازیکنی اوردیمش تو زمین :))

در کل بازی یه بار توپ اومد دست من تا اومدم لمسش کنم 5نفر ریختن رو کلم خوردم زمین شلوارم پاره شد :-" خطا شد 2 تا پنالتی به من دادن :D

حالا منم تا حالا پنالتی نزده :-"

اولین پنالتیو زدیم رفت بالا جلو پای خودمون افتاد زمین ;;)

کاپیتانمونم هی میگفت ملیکا دومیو محکم بزن!!!! P:>

دومیو اومدم محکم بزنیم بس محکم بود از بغل حلقه رفت بیرون زمین :-"

حالا کاپیتانمون: ملیکا غصه نخور! اشکال نداره (;

-منم اصن غصه نخوردم ;;)

آخرشم خودش یه گل زد ما بردیم... P:>(تیم اونورم وضعش بدتر از ما اصن کلا گل نزدن!!!! /m\)

زنگ بعدشم جغرافی داشتیم ما هم چون پامون زخم شده بودیم پیچوندیمش ;;)
 
Back
بالا