مشاعره واژه‌نما

f.hn

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
4,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زمین شناسی
سینه

سرم بر سینه ی یار است ، از عالم چه می خواهم ؟
به چنگم زلف دلدار است ، از عالم چه می خواهم ؟


تو را میخواستم ، افتاده ای چون گل ببالینم
فراغم از گل و خار است ، از عالم چه می خواهم ؟
گل

تو را می بینم و گل می کند هر لحظه لحساسم
ببین در قاب چشمانم، زیادت های مهرت را...
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
گل

تو را می بینم و گل می کند هر لحظه لحساسم
ببین در قاب چشمانم، زیادت های مهرت را...
احساس

در حضور خارها هم می شود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود

می شود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
 

f.hn

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
4,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زمین شناسی
احساس

در حضور خارها هم می شود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود

می شود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
یاس
(ادامه‌ش...)

دست در دست پرنده، بال در بال نسیم
ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود؟!

کاش می شد حرفی از "کاش می شد"هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
 
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,567
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
یاس
(ادامه‌ش...)

دست در دست پرنده، بال در بال نسیم
ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود؟!

کاش می شد حرفی از "کاش می شد"هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
نسیم
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
نسیم
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
چشم

چشم خود بستم که دیگر
چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد :
دیوانه من میبینمش
 
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,567
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
چشم

چشم خود بستم که دیگر
چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد :
دیوانه من میبینمش
دیوانه
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم

مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز
سخن با ماه می‌گویم پری در خواب می‌بینم
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
دیوانه
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم

مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز
سخن با ماه می‌گویم پری در خواب می‌بینم
دیوانه

ای همچو پری از من دیوانه رمیدی
صد بار مرا دیده و گوئی که ندیدی
 
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,567
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
دیوانه

ای همچو پری از من دیوانه رمیدی
صد بار مرا دیده و گوئی که ندیدی
پری
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گل بی خار کس نچید آری
چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست
 
ارسال‌ها
608
امتیاز
6,604
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 4
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
پری
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گل بی خار کس نچید آری
چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست
دیو

مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند


حافظ
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
پری
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گل بی خار کس نچید آری
چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست
چشم

چشمم بستی به زلف دلبند
هوشم بردی به چشم جادو

هر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کو
 
ارسال‌ها
608
امتیاز
6,604
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 4
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
چشم

چشمم بستی به زلف دلبند
هوشم بردی به چشم جادو

هر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کو
چشم

نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج

نروند اهل نظر از پی نابینایی

شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان

ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
چشم

نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج

نروند اهل نظر از پی نابینایی

شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان

ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
قصه


گرچه سخت است به فکری هوس نان نرسد
قصه ای نیست که با عشق به پایان نرسد!

قصه ای نیست که حتی شده در آخر آن
بوی یک یوسف گم گشته به کنعان نرسد
 
ارسال‌ها
608
امتیاز
6,604
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 4
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
قصه


گرچه سخت است به فکری هوس نان نرسد
قصه ای نیست که با عشق به پایان نرسد!

قصه ای نیست که حتی شده در آخر آن
بوی یک یوسف گم گشته به کنعان نرسد
پایان

و نترسيم از مرگ
مرگ پايان كبوتر نيست
مرگ وارونه يک زنجره نيست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش انديشه نشيمن دارد.
مرگ در ذات شب دهكده از صبح سخن می گويد

سهراب سپهری
 

f.hn

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
4,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زمین شناسی
پایان

و نترسيم از مرگ
مرگ پايان كبوتر نيست
مرگ وارونه يک زنجره نيست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش انديشه نشيمن دارد.
مرگ در ذات شب دهكده از صبح سخن می گويد

سهراب سپهری
مرگ

قاصد مرگ باز هم در زد
بر دل اهل خانه خنجر زد

وای از آن آتشی که این خنجر
بین یاران ، به جان مادر زد
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
مرگ

قاصد مرگ باز هم در زد
بر دل اهل خانه خنجر زد

وای از آن آتشی که این خنجر
بین یاران ، به جان مادر زد
خنجر

خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی‌گناهی بودم و دارم زدند

دشنه‌ای نامرد بر پشتم نشست
ازغم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد داد شد!

عشق آخر تیشه زد بر ریشه‌ام
تیشه زد بر ریشه‌ی اندیشه‌ام!
 
ارسال‌ها
608
امتیاز
6,604
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 4
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
خنجر

خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی‌گناهی بودم و دارم زدند

دشنه‌ای نامرد بر پشتم نشست
ازغم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد داد شد!

عشق آخر تیشه زد بر ریشه‌ام
تیشه زد بر ریشه‌ی اندیشه‌ام!
تیشه

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من

پروین اعتصامی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #517
ارسال‌ها
262
امتیاز
13,862
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
تیشه

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من

پروین اعتصامی
من

گر بخواهی خمس لبهایت به مسکینی دهی
شاه مسکینان منم خمست مرا واجب تر است
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
ارسال‌ها
608
امتیاز
6,604
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 4
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
لب

شیرین لب او تلخ نگفتی هرگز
این بی‌نمکی ز شور بختی من‌ست
بخت

هیچ امدادگر و هیچ صلیب سرخی
نکند یاد از این حادثه ، این ویرانی
وای بر بخت سیاه و بد آن گلدانی
که بفهمد خبر مرگ گُل خندانی
بعد یک عمر هم آغوشی و همدم بودن
حال افتادن نعشی به دل دامانی
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
بخت

هیچ امدادگر و هیچ صلیب سرخی
نکند یاد از این حادثه ، این ویرانی
وای بر بخت سیاه و بد آن گلدانی
که بفهمد خبر مرگ گُل خندانی
بعد یک عمر هم آغوشی و همدم بودن
حال افتادن نعشی به دل دامانی
ویرانی

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهاییم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم راحس نکرد
آن کـه با آغاز من مایوس بود
لحظه پایانیم را حس نکرد...
 
بالا