مشاعره واژه‌نما

s@rah

:-"
ارسال‌ها
529
امتیاز
12,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۴
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1405
ویرانی

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهاییم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم راحس نکرد
آن کـه با آغاز من مایوس بود
لحظه پایانیم را حس نکرد...
لحظه
جان گر ره عشق او نپوید چه کند
دل دولت وصل او نجوید چه کند
آن لحظه که در آینه تابد خورشید
آیینه اناالشمس نگوید چه کند
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
لحظه
جان گر ره عشق او نپوید چه کند
دل دولت وصل او نجوید چه کند
آن لحظه که در آینه تابد خورشید
آیینه اناالشمس نگوید چه کند
عشق

ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست


عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی
 
ارسال‌ها
608
امتیاز
6,604
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 4
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
عشق

ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست


عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی
درد


درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس

حافظ
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
درد


درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس

حافظ
هجر

هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین
روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا
 

./.

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
1,325
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
دامغان
سال فارغ التحصیلی
1398

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
هرکس که چو من یاری از او کم شده بود
دانست امشب سر من رو سوی بالین نکند
امشب

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی

شهریار
 

./.

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
1,325
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
دامغان
سال فارغ التحصیلی
1398
امشب

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی

شهریار
آه! ای ماه! خوشا بر تو که از خورشیدت
روز و شب پرتو عشقی به رخت می افتد
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
آه! ای ماه! خوشا بر تو که از خورشیدت
روز و شب پرتو عشقی به رخت می افتد
شب

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
 

f.hn

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
4,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زمین شناسی
شب

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
یک

یک نگاه توام از نقد دو عالم بس بود
یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم
من اگر رشته پیمان تو بستم ز ازل
پای پیمان تو هم تا به ابد استادم
شهریارا چه غمم هست که چون خواجه خویش
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
یک

یک نگاه توام از نقد دو عالم بس بود
یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم
من اگر رشته پیمان تو بستم ز ازل
پای پیمان تو هم تا به ابد استادم
شهریارا چه غمم هست که چون خواجه خویش
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
پیمان

برو ای تُرک که تَرک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
 

f.hn

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
4,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زمین شناسی
پیمان

برو ای تُرک که تَرک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
تو

من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
امتحان کن به دوصد زخم مرا، بسم الله
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
تو

من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
امتحان کن به دوصد زخم مرا، بسم الله
امتحان

باز برای امتحان زیر سوال دلبرم
ممتحن است ماه من غافل حال دلبرم
 

f.hn

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
4,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زمین شناسی
امتحان

باز برای امتحان زیر سوال دلبرم
ممتحن است ماه من غافل حال دلبرم
حال

حال من حال اسیریست که هنگام فرار
یادش آمد که کسی منتظرش نیست، نرفت...
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
حال

حال من حال اسیریست که هنگام فرار
یادش آمد که کسی منتظرش نیست، نرفت...
منتظر

هجوم خواب ها پلک مرا از پا نمی انداخت
چه شب هایی طلوعت را به جانم منتظر بودم
 

s@rah

:-"
ارسال‌ها
529
امتیاز
12,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۴
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1405
منتظر

هجوم خواب ها پلک مرا از پا نمی انداخت
چه شب هایی طلوعت را به جانم منتظر بودم
هجوم
سفر مرا به در باغ چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
هجوم
سفر مرا به در باغ چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم
حقیقت

این حقیقت دان نه حق اند این همه
نه به کلی گمرهانند این رمه

زانک بی حق باطلی ناید پدید
قلب را ابله به بوی زر خرید
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
قلب و حقیقت

من از سرمایه عالم همین یک قلب را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان

در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان
تردید

سايه ی سنگ بر آیینه ی خوشید چرا؟
خودمانیم، بگو اين همه تردید چرا؟

نيست چون چشم مرا تاب دمى خيره شدن
طعن و ترديـد به سرچشمه ی خورشيد چرا؟
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
سایه، آینه، چشم

بی رنگی‌ام از چشم تو انداخت اگر نه
کی خون دلی بود که در کار نبردیم

تا روشنی چشم و دل سایه از آن روست
از آینه‌ای منت دیدار نبردیم...
چشم ، آینه

من دل به دل سیاه مستت دادم
خورشید به چشم شب پرستت دادم

گفتی که سراب را به تصویر بکش
خندیدم وآیینه به دستت دادم
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
دل، مست، دست

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود

دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود
مست

ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب

مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,715
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
شراب

يك جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد

اين چند هزارمين شب بيداري است؟!
اي عشق فقط حساب دستت باشد
عشق

من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم

یک همدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم
 
بالا