چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم...
ناگهان دل داد زد : دیوانه من می بینمش !
شهریار
***
گر بیایی دهمت جان
گر بروی کشدم غم
من که بایست بمیرم ....
چه بیایی چه نیای....
سعدی
چه قدر مولانا اینجا توهین آمیز حرف زده :
خرده کاری های علم هندسه
یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش
ره به هفت آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخر است ( آخر = طویله )
که عماد بود گاو و اشتر است
بهر استبقای حیوان چند روز
نام آن کردند این گیجان رموز