قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
هرچند نداری تو ز احساس، نشانی
من عاشق لبخند توام، گرچه ندانی
مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما
«با من به ازین باش که با خلق جهانی»
 
ای بغض فروخفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی اش را بفشارم
 
دگر این عاشق دیوانه عاقل نشود امروز
بگویید طبیبان به سر بالینم بیایند امروز
خودم
 
آخرین ویرایش:
آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش

گر چه گذشت عمــر من باز ز ســر بگیرمش

مولانا
 
قشنگ ترین شعری ک شنیدم کلن این بوده :

تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی

در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بالِ پروانه ی من چه کردی؟

ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! با خانه ی من چه کردی؟

جهان من از گریه ات خیسِ باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟

خیلی دوستش دارم..
 
آخرین ویرایش:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه باشد در نبشتن شیر، شیر
#مولانا
 
من از آغاز که روی تو بدیدم گفتم
در پی طلعت این حوروش انجامم نیست
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود که در ملک جهان دامم نیست
امام خمینی
-----------------------------------------
جغد در دل من میخواند هوهو هوهو
آبادی این دل کوکو کوکو
خودم
------------------------------------------------------------------------

سنت عشق سعدیا ترک نمی دهی بلی
کی ز دلم به در رود خوی سرشته در گلم
 
آخرین ویرایش:
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
 
رباعی شماره ۴۲ _ خیام
گویند که مرا دوزخی باشد مست
قولی ست خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و می خواره به دوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کفِ دست
 
گویند بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می شیر و شهد وشکر باشد
پر کن قدح باده و در دستم نِه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد
-------------------------------
ای پیر خرد مند پِگه ترَ برخیز
وآن کودک خاکبیز را بنگر تیز
پندش ده و گو که نرم نرمک می بیز
مغز سر کیقباد و چشم پرویز
حیکم عارف عمر خیام
 
پس شاخه‌هــــاي ياس و مريم فرق دارند
آري! اگـــر بســـيار اگـــر كـــم فـــرق دارند
شــادم تصــور مـــي‌كني وقتـــي ندانـــي
لبخندهــــاي شـــادي و غـــــم فرق دارند

برعكـــس مــــي‌گــردم طـواف خانـه‌ات را
ديــوانــه‌هــا آدم بــــه آدم فـــرق دارنــــــد
من با يقين كافر، جهان با شك مسلمان
با ايــن حســـاب اهل جهنم فرق دارند…

فاضل نظری
 
رباعی شماره ۱۰۷ _ خیام
بنگر ز جهان چه طرف بربستم ؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ
شمعِ طَرَبم ، ولی چو بنشستم ، هیچ
من جامِ جَمَم ، ولی چو بشکستم ، هیچ

در مورد علت انتخاب این رباعی یه توضیح کوتاه بدم .
در این رباعی ، چهار بار واژه " هیچ " تکرار شده در حالی که هیچ کدوم تکراری نیستن و درست سرِ جای خودشون قرار گرفتن .
حافظ یه بیت داره :
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشادست
گوشِ من به من میگه که این تکرار ملیح نیست .
در مورد رباعی خیام احساس میکنم نگاه ریاضی خیام ( برخلاف حافظ) در سامان دهی واژه ها بهش کمک کرده . این چهار واژه به گونه ای قرار گرفتن که کوچک ترین ناسازگاری و ناهمواری ندارن و نوای ناهمخوانی هم به گوش نمیرسه !
 
یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
*قیصر امین پور*
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا