قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ضربه دستی که از آن گوشواره بشکند
چه کند با صورتی که از برگ گل نازک تر است !!!
 
گفته بودی بلدی حال مرا خوب کنی
حال ما خوب خراب است
به ان دست نزن...
 
زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌های دور
آیینه‌ای رو به توام ، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست
اصلا منی در کار نیست ، امن ام حصارت نیستم.
 
روز مادر که همه خانه مادر بروند....
لیک سادات بدانند که از کوچه گذر باید کرد
 
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
 
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
 
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست اینجا با گدای فاطمه...
 
آفرین بر دل نرم تو، که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمده‌ای
 
گفتی که:« تو دیوانه و مجنون خویی»/دیوانه توی، که عقل از من جویی
گفتی که:«چه بی شرم و چه آهن رویی»/آیینه کند همیشه آهن رویی
شمس
 
منم غریبِ قریب تو ای غریب نواز
دمی به حال غریبِ غریب خود پرداز
یادم نیست کجا شنیدم و شاعرش کیه... ولی به نظرم قشنگ بود و هنوز یادمه
غریب به معنی تنها و قریب به معنی نزدیک است:))
 
کنم آغاز سخن از جانب انس/که گویند بهترین خلق است از جنس
یقین منظور از جنس روح باشد/که در اصل روح حق در او باشد

سروده خودمه گذاشتم که نظرتون رو بگید حالا نظرتون خوب نبود هم مهم نیست فقط بگید ببینم معلم فارسی که انقدر تعریف میکنه راست میگه یا دروغ
 
هرچه از طلاست درخشان نیست؛
و هرکه سرگردان است گمگشته نیست؛
آنکه پیر است و نیرومند پژمرده نمی شود،
ریشه های عمیق را سرما نمی زند،
از خاکسترها آتشی بر خواهد آمد؛
نوری از تاریکی بیرون خواهد آمد؛
تیغ شکسته باید که نو شود،
تاج از کف داده باید که پادشاه شود...

استاد تالکین :satistied: :laughing:
پ.ن : این بیت در وصف اراگورن شاه گاندور سروده شده.
 
رنجور از این ثانیه ها،سال،زمانم
افسرده دل از بهمن و خردادم و تیرم

آیینه ی دل را گل اندوه کشیدند
مجرم به همینم که شد از عشق ، خمیرم
 
ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو
گر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن

نفخ نفخت کرده‌ای در همه دردمیده‌ای
چون دم توست جان نی بی‌نی ما فغان مکن

کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن

هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو
کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن

بخشی از غزل ۱۸۲۷ ، غزلیات دیوان شمس ، مولانا :‌)
 
Back
بالا