قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
جهان،
دیوونه ای بی دردسر میخواست،
من بودم،
ک اهل سوختن بودم،
کا اهل ساختن بودم
«با همون سوزی که اقا چاووشی میخونه : ))»
 
نمی رسند به هم دست اشتیاق تو و من
که تو همیشه همانی ، که من همیشه همینم.
 
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی به دل دوست دارمت
 
برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
در امید جام لعلت دردی اشامم هنوز

روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

ساقیا یک جرعه‌ای زان آب آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز

نام من رفته‌ست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز

در ازل داده‌ست ما را ساقی لعل لبت
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز...
 
نه اهل کشتی نوح و نه سرنهاده به کوه
برای آمدن مرگ از انتظار پُرم

---------------------------------------------------------

تا کی تحمل غم و تا کی خدا خدا
دیگر ز یاد برده گمانم مرا خدا

--------------------------------------------------------

آتش بزن مرا که به جز شاخه های خشک
باقی نمانده از تن من، چیز دیگری

-------------------------------------------------------

شادم تصور می کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند

من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارند

بر من به چشم کشته ی عشقت نظرکن
پروانه های مرده با هم فرق دارند

------------------------------------------------------

پر می کشی و وای به حال پرنده ای
کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده است

-----------------------------------------------------

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

-----------------------------------------------------

راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست
رنج آن را راست می گویند اما گنج نیست

----------------------------------------------------

در تمام سال های رفته بر ما، روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

---------------------------------------------------

نام تو را می کَند روی میزها هر وقت
در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی

بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی

---------------------------------------------------

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق

---------------------------------------------------

من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟
مرگ حق است، به من حق مرا برگردان!
 
نور خورشید نشد سایه مهتاب که هست
فصل بیداری اگر نه سفر خواب که هست
اگر از بودن من جای کسی تنگ شده
کشتی نوح نشد قایق سهراب که هست
 
چون یاد ز یار دلکشم می آید
سوزی به دل پرآتشم می آید

می خندم و خنده ام نمی آید خوش
می گریم و از گریه خوشم می آید
 
«به یاد کسی که در دلش عشق است،
به یاد کسی که در جانش آتش است.»
از فردوسی.
کسی نیس بیاد تو چت؟
 
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ

می نوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سَلخ به غُرّه آید از غُرّه به سلخ

خیام
 
«بشنو از نی چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند»

بیت آغازین مثنوی معنوی
از مولانا

میلادی است. او در سال 1207 میلادی در بلخ (امروزه در افغانستان) ( نگید مولانا افغانیه مولانا ایرانیه هرکی بگه افغانیه با من طرفه) به دنیا آمد و در نهایت در قونیه (ترکیه امروزی) فوت کرد.

مولانا به خاطر اشعار عمیق و فلسفی‌اش، به ویژه در مثنوی معنوی و دیوان شمس، معروفه. او به موضوعاتی چون عشق، عرفان، و جستجوی حقیقت پرداخته و تأثیر عمیقی بر ادبیات و عرفان اسلامی گذاشته است. اشعار او به زبان‌های مختلف ترجمه شده و همچنان در سراسر جهان مورد مطالعه و ستایش قرار می‌گیرد.
 
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق
که بار محنت خود به که بار منت خلق
 
Back
بالا