به نظر من، این که به خدا اعتقاد داشته باشی یا نه، بستگی به این داره که خدا رو چی تعریف کنی!
یه مثال می زنم، البته ممکنه مسخره باشه... فرض کن یه آدمی خدا رو
مقدار زیادی آدامس توی دنیا می بینه! یا مثلا شکلات! احتمالا به راحتی می شه ثابت کرد که این خدا وجود نداره.
به خاطر این آدامس و شکلات رو مثال زدم، چون به نظر من خدا برای هر کسی مظهر یا مجموعه ی یه چیزیه... برای یه نفر مظهر خلقته، پس وقتی به گل و درخت و اتم و بدن انسان و ... نگاه می کنه، خدا رو می بینه. برای یکی خدا مظهر عشقه، هر جا دوست داشتن و محبتی رو می بینه براش دلیلی میشه بر وجود خدا و سعی می کنه با وجود عشق، وجود خدا رو توجیه کنه. و جالب تر از همه این که برای یه نفر، خدا وجود نداره، به خاطر همین به هر جا که نگاه می کنه دلیلی می بینه بر این که خدا نیست. نمی دونم متوجه منظورم میشی یا نه، ولی کسی هم که به هر جا نگاه می کنه تا یه دلیلی برای نبود خدا پیدا کنه،
همون "دلیل نبودن خدا" براش خدا میشه... مثلا اگه یه نفر همه چیز رو با علم توجیه کنه تا به این نتیجه برسه که خدا نیست، همون علم براش خداست...
به خاطر همین، من فک می کنم هر کسی ذاتا خدایی برای خودش داره. من فک نمی کنم کسی بتونه بگه که من سه ساله به هیچ چیز نگفتم خدا! اگه درست فک کنی، شاید ببینی که تمام این مدت یه چیزی برات خدا بوده... به احتمال زیاد همون "وجود نداشتن خدا" برات خدا شده!
اما فک کنم اکثرا خدا رو مظهر یه صفات خوب می دونن. به نظر مجموعه ی بی نهایتی از تمام خوبی ها خداست، خوبی هایی که حتی شاید برای ما که عقل ناقصی داریم به نظر بد بیان ولی از نظر یه عقل بی نهایت، حتما خوبن ( یه چیزی رو بگم که سوتفاهم نشه! من نمی گم خوبی ها همون خدا هستن، می گم خوبی ها منشأیی دارن که اون منشا خداست )
برای من که خدا رو این طوری تعریف می کنم،
هر چیزی خوبی دلیل بر وجود خداست ( البته اگر من ایده آل بشوم روزی، این طور فکر خواهم کرد! ) و
هر چیز بدی هم دلیل بر وجود خداست! به نظر من محکم ترین دلیل برای وجود یه خدای خوب، وجود یه سری بدیه! چرا؟!
دنیایی رو فرض کن که نور، توش نفوذ 100% داره. از بدنت عبور می کنه و سایه ای نخواهی داشت، از سقف عبور می کنه و خونه ات رو روشن می کنه. هچ وقت شب نمیشه. ( امیدوارم بتونی کاملا این دنیا رو تصور کنی ) توی همچین دنیایی، تو عمرا نمی فهمی که نوری هم هست. به نظر تو
همه چیز ذاتا روشنه. به نظرت روشنی همه چیز، از خودش سرچشمه می گیره. توی این دنیا، حتی اگر خورشید هم وجود داشته، تو باز هم نمی فهمی که نور هست، فک می کنی خورشید همین طوری یه چیزیه که اون بالاست،یه چیز گرد کاملا بیخود و به درد نخور. اگه باشه و نباشه باز هم همه جا روشنه. فک می کنی این خورشید اگه نباشه، مثل اینه که یه تیکه آدامس دیگه وجود نداشته باشه، و تاثیری توی روشنایی اجسام نداره
چون همه ی چیزا خودشون روشن هستن
فرض کن توی این دنیا، یهو وقتی داری راه میری ببینی که سایه داری. اون وقت می فهمی که زمین به خودی خودش روشنایی نداشته، می فهمی که زمین توی روشن بودنش از خودش اختیاری نداشته... چون الان اگه تو یه کم جا به جا بشی، یه تیکه ی دیگه از زمین تاریک می شه، بدون این که خود زمین بتونه جلوشو بگیره. پس روشنایی زمین ذاتی نبوده، پس حتما یه چیزی وجود داره که باعث میشه زمین روشن بشه. تو اسم اون چیز رو می ذاری نور، و نور همون منبع روشن بودن همه ی اجسامه...
حالا می خوام همه ی این استدلال ها رو با خدا بیان کنم. وقتی می بینی که یه جای دنیا داره بی عدالتی می شه، می فهمی که حتما برای عدل یه منبعی هست. چون اگه برای عدل منبعی نبود، دو حالت پیش میومد، یا همه جا پر از بی عدالتی مطلق می شد، یا این که همه چیز به خودی خودش، دارای عدل بود و دیگه هیچ چیز مانع بی عدالتی نمی شد ( مثه زمین که به خودی خودش روشنایی داشت)... حالا که بی عدالتی هست، تو می فهمی که عدل وجود داره، و وقتی که عدل وجود داره حتما یه منبعی داره همون طور که نور منبع روشنایی بود.
وقتی که می بینی کسی توی کارش خیانت می کنه یا کار بدی می کنه، یعنی این که خوبی وجود داره، و حتما منبعی داره
وقتی کسی می میره، یعنی این که روزی وجود داشته و حالا نیست. وقتی اون آدم وجود داشته، پس حتما منبعی هست که به وجود آوردتش و خلقش کرده
همین طوری که پیش بری، با وجود تمام بدی ها، تو می فهمی که یه سری خوبی هستن و باید منبعی داشته باشن...
حالا سوال اینه که خوبی ها چند تا منبع دارن یا یه منبع؟ مثل بعضی ها که فک می کردن خدای آتش و آب و ... جدا هستن!
به نظر من خوبی ها همه شون ریشه ی مشترک دارن. وقتی تو همیشه راست بگی، ممکنه دلیلش این باشه که آدما رو دوست داری که بهشون دروغ نمی گی. چرا آدما رو دوست داری؟ چون فک می کنی عدل باید حاکم باشه و همون طور که تو دلت می خواد که دوستت داشته باشن، خودت هم بنا به عدل همه رو دوست داری. حالا چرا عادلی؟ چون آدم عاقلی بودی و فک می کنی که همه ی آدم ها برابرن... منظورم اینه که خوبی ها همه شون می تونن از هم نشات گرفته باشن. به همین دلیل، من فک می کنم خوبی ها همه شون در اصل یکی هستن. به خاطر همین، نمی تونن منبع های چندگانه داشته باشن. پس منبع تمام خوبی ها یکیه و من به این منبع می گم خدا!
به احتمال زیاد خسته شدین از خوندنش! خودم هم بودم خسته می شدم! (