Zetsubou Shinji
Evangelion Fan
- ارسالها
- 792
- امتیاز
- 4,709
- نام مرکز سمپاد
- شهید دستغیب
- شهر
- شیراز
- سال فارغ التحصیلی
- 1000
بسیار خبتعريفي كه كرديد اعم از چيزيه كه ما قبول داريم.
چون در مكتب اسلام انسان داراي يك خود حيواني و يك خود عالي است، احساسات هم دوجور است.يعني عشق غريزي هم داريم، عشق عالي هم داريم.و اون كه مربوط به دل است ، عشق عالي است.بطور كلي پشت احساسات غريزي، كشش طبيعي و لذت غريزي است اما اونايي كه مربوط به دله ، احساس خرسندي ناشي سير الله كه با اراده پيش ميره است.
پس میتوینم دل رو نوعی از احساسات آرمانگرایانه بدونیم. در واقع چیزی مشابه "فراخود"(سوپر ایگو) در نظریه فروید.
اما اینجا یک مشکل پیش میاد.
با این تعریف، دل نه یک منبع "کسب معرفت"، که فقط نشان دهنده تمایلات ماست(البته نه لزوما "همه" تمایلات).
در حالی که احساسات، گرایشات و تمایلات ما، چیزی نیستن که لزوما نسبتی با واقعیت عینی داشته باشن!
این که چه چیزی واقعیه یک مسئله ست، اینکه چی خوبه(دل) یه مسئله دیگه.
در واقع حتی فراتر از اون، گفتید که آرمان های انسانی هم به دل مربوطن. اما از تعریف "آرمان"، کم و بیش میدونیم که این یعنی "یک چیز خوب که هنوز محقق نشده اما ما باید برای محقق کردنش تلاش کنیم". آرمان یا دل، اشاره به یک "باید" داره. باید ها لزوما واقعی نیستن. مثلا شما باید با اخلاق باشید، حتی اگه اطرافیانتون یا حتی کل جهان، اون چیز رو رعایت نکنه.
در حالی که مسئله وجود خدا به "هست" ها مربوطه. یعنی فارغ از اینکه خدا خوبه یا خیر، یا وجود داره یا نه. دل هیچ حرفی نمیتونه در این باره بزنه، چرا که اصلا در حوزش نیست. دل به "باید"ها میپردازه و اونارو مشخص میکنه، نه "هست" ها. در حالی که "معرفت" اساسا با "هست" گره خورده. معرفت رو در ساده ترین حالت، میشه "باورِ صادقِ موجه" تعریف کرد، که هیچ کدوم از این سه عنصر، با "باید اخلاقی(آرمانی)" و "انجام یک عمل" ارتباط خاصی ندارن. ما در معرفت، تا جای ممکن بی طرفانه و عاری از حب و بغض، میگردیم ببینیم چی درسته چه غلط(یا بهتر بگم، موجه و ناموجه). حالا بد یا خوب بودن، یه قضیه جداست. حوزه دل، به "تمایل ما"(نسبت به حقیقت، یا به هر چیز دیگه) ربط داره نه "محتوای واقعیت و معرفت"(طبق تعریف).