پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا
به نقل از fitmal :
اینکه اون ثابت های فیزیکی خودشون با هم برابرند نوعی نظمه +شما همه چیزو داری بر پایه ی احتمال میری ک به نظرم دور از ذهنه ک همه ی این ها شانسی اتفاق افتاده باشه شما از صبح ک بلند میشی نظم جهان و میبینی فرایند طبیعی بدن خودش نظمه یعنی شانسیه ک ما همه ی اعضای بدنمون روی یه نظام خاص عمل میکنند و ما ب زندگی ادامه میدیم ؟؟؟؟
لازم ب گسترش مطالعه باشه حتما ولی شما همین الان این حرف منو نتونستید رد کنید
آخه حرف شما از پایه غلطه، این گسترش منابع مطالعاتی برای همین هست که با غلط بودنش آشنا بشید.
ببینید دوست من شما هوشمندی رو چی تعریف میکنید، هوشمندی ینی انتخاب یک یا چند راه از بین مثلا چندین مسیر که هرچه این اناتخاب دقیقتر باشه نشوند دهنده ی هوشمندیه بیشتره، اگه این هدفمندی انتخاب و هومشندی در ساختار جهان بوجود اومدنش و ثابت های طبیعی قابل مشاهده بود ما میتونیم دم از نظم بزنیم،
حالا احتمال چیه، ینی اتفاق افتادن حالت های مشابه یا همه ی حالات به کرات و ممکنه در این مسیر گزینه ی مورد نظر ما هم اتفاق بیفته، در این نه انتخاب نه هومشندی نه هدفمندی دیده میشه و استفاده از نظم برای نتایج اون جایز نیست.
حالا ثابت های طبیعی که همینجوری با هم برابر نیستند البته و در سینگولاریتی و مرکز بیگ و بنگ و ایناس که بوجود اومده این نسبتشون که ثابت های طبیعی در اونجاست که تعیین میشند، حاا اگر ما یک جهان بودیم که به یک باره اینقدر ثابت هامون تنظیم شده بود میتونیم بگیم یه هوشمندی تو بوجود اینا دخیل بوده و اینگکه احتمال باشه خیلی بعید بود، اما اینطور نیست و حداقل 10 به توان 500 دنیای دیگه وجود داره که قوانین و ثابت های فیزیکی اون ها با ما متفاوته یا ممکنه مشابهم وجود داشته باشه و تمام این نسبت ثابت ها دئاره بر پایه احتمال تعیین میشه ، دقیقا هاویکنگ در یه صحبتی که با داویکنز داشتن میگفت این تعادل ثابت های طبیعی رو ممکنه بعضی مدرکی برای خلقت الهی تصور کنند اما تعریفی جایگزین چیزی است که به عنوان چند-جهان multiverse شناخته میشه درواقع این توضیح میده که جهان های امکان پذیر بسیاری وجود دارند اما تعداد کمی از اون ها برای توسعه ی موجودات هوشمند مناسب هستند و قادر به این پرسش خواهند بود که "چرا جهان به دقت طراحی شده؟". در واقع جهان ما و این نسبت ثابت ها محتمل بوده نه پیرو طراحی یا انتخاب هوشمند.
این در مورد به وجود اومدن جهان ما بود، اما پیرامون مسئله ی بعد اینه که دور از ذهن بودن دلیلی برای درست نبودنش نیست، در واقع گرد بودن زمین هم ابتدا خیلی دور از ذهن بود چرا که همه اون رو صاف تصور میکردند، دقیقا کتاب صعود به قله ی نامحتمل در توضیح همین دید شما هست، شما حال اکنون رو میبینید و اینکه الان بدنتون رو یه نظم قرار داره و اون رو با احتمال غیر ممکن میدونید؛ بله درسته چون واقعا دور از ذهنه چنین استبعادی اینکه اینطور همش بر پایه ی احتمال باشه، داوکینز هم به همین معتقده و این چیزی نیست که کسی نپذیره :
يک صفحه ی تصادفی از اين اثر مجهول المؤلف و کثيرالتوزيع را باز کنيم: شرح اسفنجی است به نام سبد گُل
زُهره (اوپلکتِليا)، البته مزين به نقل قولی از سِر ديويد اَتِنبورو که می گويد: "هنگامی که به يک اسفنج پيچيده مثل
سبد گل زهره بنگريد، عقل تان حيران می ماند. چگونه ميليون ها سلول شِبه-مستقل ميکروسکوپی مخفيانه دست به
دست هم داده اند و چنين کلم ظريف و زيبايی را ايجاد کرده اند؟ ما نمی دانيم." نويسندگان برج ديده بانی بدون
لحظه ای درنگ اين قصه را تکميل می کنند. " اما يک چيز را می دانيم. بعيد است اين طراحی حاصل بخت و
تصادف باشد." درست هم می گويند. طراحی حاصل بخت و تصادف نيست. در اين يک مورد کاملاً اتفاق نظر
داريم. استبعاد احتمالاتی ايجاد پديده هايی مثل اسکلت اوپلکتليا، مسئله ای اصلی است که هر نظريه ای در مورد
حيات بايد آن را توضيح دهد.
اما دقیقا مشکل در دید شماست که باعث این استبعاد شده، شما چندین میلیارد سال پشت سر دی ان ایی که اکنون بدن شمارو کد میکنه و باعث این نظم و روند فرگشت دور و دراز اون که تماما در جهش هاش از احتمال پیروی کردی و کوچکترین اثری از هوشمندی وجود نداشته و طی انتخاب طبیعی و یک روند طولانی فرگشت باعثش شده رو نادیده گرفتید، مثال داویکنز در این باره عنوان خود کتابشه "صعود به قله ی نامحتمل" [nb]البته این دوقسمتی که نقل شده از ون کتاب نیست، از ساعت ساز نابیناشه[/nb]، فرض کنید ما یه قله داریم ((اینجا چشم هست بطور مثال) در دید اشتباهی که دارید شما این قله رو از سمتی که دیوار هست مشاهده میکنید و برای شما استبعاد بوجود میاد که چطور ممکنه یکباره این دیوار رو صعود کرد و به قله رسید، اما در دید درست که فرگشت ارائه میکنه با توجه به میلیارد ها سال فرگشت و .. مثل شخصیه که میخواد رسیدن به این قله با بالا رفتن از یه تپه با شیب خیلی ملایم شروع کنه و در نظرش اصلا رسیدن به اون قله بعید نیست؛ گرچه چشم ما در سر اون قله قرار نداره بلکه احتمالا در مسیرش خواهد بود و در اونجا احتمالا چشمی مثل چشم عقاب تونسته بر صدر قرار بگیره.
اما اشتباه آنان اين است که فکر می کنند راه حل معمای استبعاد يا
آفرينش است و يا تصادف. در حالی که راه حل اين مسئله آفرينش، يا تصادف و يا انتخاب طبيعی است. با توجه به
ميزان بالای استبعادی که در اندامه های زنده شاهديم، تصادف جوابگوی اين استبعاد نيست، و هيچ زيست شناس
عاقلی هم چنين ادعايی ندارد.
چنان که بعداً خواهیم دید، فرض آفرینش هم یک راه حل واقعی نیست.
برهان نظم و مسئله ی گزینش فزاینده [nb]چون خود سایت فیلتره اینطوری گذاشتم بتونید بخونید اما عکسهای اون رو میشد و فک میکنم مطلب ناقص شده، اگه بتونید اصل مطلب رو بخونید در fargasht.wordpress.com بخونید خیلی بهتره.[/nb]