negginnium
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 891
- امتیاز
- 10,171
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- بندرعباس
- سال فارغ التحصیلی
- 92
- دانشگاه
- -
- رشته دانشگاه
- sth
پاسخ : شخصی نوشته ها
گفتي تمام کن قصه را ، نه براي پایان رنج ، از همان اول ميخواستي تا آخر هر ماجرا بروي .
اگر پايان خوب ميخواهي، بدان که
بعد از عمری نبرد با خود _هرچند ناجوانمردانه_ پیروز شد.
و تا آخرین لحظه ، با خوبی و خوشی زندگی کرد.
بعد ترش را کسی نمیداند ، به گمانم جاودانه شد.
هرچه بود ، همين بود .
باور ميکني ؟ ! ( شک دارم ! )
پايان معمولي :
او تا آخر عمر در همان سراشيبي بدون اصطکاک ليز خورد و بيشتر به اعماق دنيا فرو رفت و اتفاقا سورتمه هم داشت.
پايان بد :
بعد از مدتها دست وپنجه نرم کردن با خودش ، اينقدر گريه کرد تا بلاخره از پوسته ي پيازي بيرون آمد و بعد از يک زندگي معمولي بي تفاوت ، مرد.
پايان دوست داشتني :
با يک قايق معمولي اينقدر دريا نوردي کرد تا ديگر هيچکس او را نديد. ميگفت ميخواهد به لبه ي دنيا برسد.
فقط ميدانند که راضي بود.
میگویم بس است دیگر ، بیا فکر نکنیم ، پایان خود دردی جدا دارد!
و تو باز هم راضي نميشوي ، میخواهی بیشتر بدانی !
ولي آخر مگر ميشود ، به يک عروسک ، تنفس مصنوعي داد ؟!
گفتي تمام کن قصه را ، نه براي پایان رنج ، از همان اول ميخواستي تا آخر هر ماجرا بروي .
اگر پايان خوب ميخواهي، بدان که
بعد از عمری نبرد با خود _هرچند ناجوانمردانه_ پیروز شد.
و تا آخرین لحظه ، با خوبی و خوشی زندگی کرد.
بعد ترش را کسی نمیداند ، به گمانم جاودانه شد.
هرچه بود ، همين بود .
باور ميکني ؟ ! ( شک دارم ! )
پايان معمولي :
او تا آخر عمر در همان سراشيبي بدون اصطکاک ليز خورد و بيشتر به اعماق دنيا فرو رفت و اتفاقا سورتمه هم داشت.
پايان بد :
بعد از مدتها دست وپنجه نرم کردن با خودش ، اينقدر گريه کرد تا بلاخره از پوسته ي پيازي بيرون آمد و بعد از يک زندگي معمولي بي تفاوت ، مرد.
پايان دوست داشتني :
با يک قايق معمولي اينقدر دريا نوردي کرد تا ديگر هيچکس او را نديد. ميگفت ميخواهد به لبه ي دنيا برسد.
فقط ميدانند که راضي بود.
میگویم بس است دیگر ، بیا فکر نکنیم ، پایان خود دردی جدا دارد!
و تو باز هم راضي نميشوي ، میخواهی بیشتر بدانی !
ولي آخر مگر ميشود ، به يک عروسک ، تنفس مصنوعي داد ؟!