ارباب حلقه ها
- شروع کننده موضوع King Dain
- تاریخ شروع
پاسخ : ارباب حلقه ها
به نام خدا
اینم والیر ششم وانا، کسی که گل ها با نگاهش شکوفا می شوند.
وانا
همسر اورومه وانای (به زبان انگلیسی Vána) همیشه جوان است. او خواهر کوچکتر یاواناست. همه‌ی گل‌ها به گاهِ گذشتنِ او از خاک برمی‌جهند و چون نگاه‌شان کند می‌شکفند؛ جمله پرندگان با آمدن او نغمه سرمی‌دهند. ملیان و آری‌ین، که خورشید را هدایت می‌کند، هر دو خدمت او را کرده‌اند. او در باغ هایی انباشته از گل های طلایی زندگی می کند و معمولاً به جنگل های اورومه می رود.
به نام خدا
این که کتاباش تازگی داره به خاطر وجود عاملی به نام نوستالژی ست، توضیحش سخته، اگه می خوای بهتر بفهمی برو به این لینک: http://www.valimar.ir/plugins/forum/forum_viewtopic.php?6086به نقل از andia :
اگه بخوایم از بُعد کتاب و داستان نگاه کنیم، اسم ها نه تنها تخیلی نیستن، بلکه هرکدوم با توجه به معنیشون استفاده شدن ولی از دید کسی که داستان رو نخونده، اسم ها تخلینبه نقل از GABRIELE :
اینم والیر ششم وانا، کسی که گل ها با نگاهش شکوفا می شوند.
وانا
همسر اورومه وانای (به زبان انگلیسی Vána) همیشه جوان است. او خواهر کوچکتر یاواناست. همه‌ی گل‌ها به گاهِ گذشتنِ او از خاک برمی‌جهند و چون نگاه‌شان کند می‌شکفند؛ جمله پرندگان با آمدن او نغمه سرمی‌دهند. ملیان و آری‌ین، که خورشید را هدایت می‌کند، هر دو خدمت او را کرده‌اند. او در باغ هایی انباشته از گل های طلایی زندگی می کند و معمولاً به جنگل های اورومه می رود.
پاسخ : ارباب حلقه ها
به نام خدا
و اما والیر آخر، نسا، رقاص گریز پای والار.
نسا
نسا (به زبان انگلیسی Nessa) بانوی گریزپای والار، همسر تولکاس و خواهر اورومه است، و همچون همسر خود چالاک و گریزپاست. گوزن را دوست می‌دارد، و هرگاه نسا به بیابان می‌رود، گوزن‌ها بر پی او می‌روند؛ اما او تندتر از گوزن‌ها می دود، چابک همچون تیر، و باد در موهایش می‌وزد. خنیاگی او رقصیدن است، و در والیمار بر روی سبزه‌های زوال ناپذیر می رقصد.
به نام خدا
و اما والیر آخر، نسا، رقاص گریز پای والار.
نسا
نسا (به زبان انگلیسی Nessa) بانوی گریزپای والار، همسر تولکاس و خواهر اورومه است، و همچون همسر خود چالاک و گریزپاست. گوزن را دوست می‌دارد، و هرگاه نسا به بیابان می‌رود، گوزن‌ها بر پی او می‌روند؛ اما او تندتر از گوزن‌ها می دود، چابک همچون تیر، و باد در موهایش می‌وزد. خنیاگی او رقصیدن است، و در والیمار بر روی سبزه‌های زوال ناپذیر می رقصد.
eqsan
مهمان
پاسخ : ارباب حلقه ها
فکر میکنم که داستان و فیلمه ارباب حلقه ها و اراگون از بهترینهان!!
فکر میکنم که داستان و فیلمه ارباب حلقه ها و اراگون از بهترینهان!!
پاسخ : ارباب حلقه ها
به نام خدا
خب بعد از 14 والار حالا نوبت به اولین و بزرگترین خصم آردا و بزرگترین در میان آینور، ملکور مورگوت می رسه.
ملکور مورگوت
ملکور (به زبان انگلیسی Melkor)، اولین ارباب تاریکی. به ملکور در میان آینور عظیم ترین هبه‌های قدرت و دانش ارزانی گشته بود، و او سهمی از هبه‌های دیگر برادرانش داشت. بارها یکه و تنها در پوچی به جست و جوی شعلهٔ جاودانی گام می‌نهاد؛ چرا که آتش اشتیاقش برای پدید آوردن موجوداتی از آن خویش بالا گرفته، و به گمانش ایلوواتار پوچی را نادیده انگاشته بود، و او از برای تهی وارگی بی تاب می‌نمود. باری آتش را نیافت زیرا آتش با ایلوواتار است. اما به سبب تنهایی، اندک اندک اندیشه خویش را برخلاف اندیشه برادرانش در سر پروراند.
هنگامی که در میان موسیقی آینور برخی از این اندیشه‌ها را با آهنگ خویش آمیخت، بی درنگ ناسازی بر گردش بالا گرفت و بسا کسانی که نزدیک او در کار خواندن بودند، دل افسرده شدند، و افکارشان پریشان گشت و آهنگ شان به تزلزل افتاد؛ اما گروهی، آهنگ خود را با آهنگ او ساز کردند.
مانوه و ملکور در اندیشهٔ ایلوواتار برادر بودند. تواناترین کس از آینور که در همان آغاز جهان پا بدان گذاشت، ملکور بود؛ اما مانوه گرامی‌ترین نزد ایلوواتار است. ایلوواتار توانایی عظیمی به او بخشیده بود، و او از قدرت و دانش دیگر والار سهمی داشت، اما آن‌ها را برای مقاصد پلیدش به کار برد، و نیرویش را در خشونت و بیداد گری تباه کرد. زیرا به آردا و هر چه در آن بود چشم طمع دوخته بود، و پادشاهی مانوه را برای خویش می‌خواست و سلطه بر قلمرو همتایانش را در سر می‌پخت.
از شکوه و عظمتی که داشت در این چاه خودبینی فرو غلتید که هر چه را جز خود، که اهریمنی تباه کار و سنگ دل بود، خوار بشمارد. تفاهم را به زیرکی در کژراهه کشاندن همهٔ موجوداتی که از ایشان بهره میگرفت، در جهت امیال خویش بدل ساخت، و سرانجام، به دروغ گویی بی شرم مبدل گشت. ملکور با گرایش به روشنایی آغاز کرد، اما آنگاه که از تصاحبش برای خویش عاجز ماند، از میان آتش و خشم به التهابی سخت و سپس به میان تاریکی سقوط کرد. و او تاریکی را بیش از هر چیز در کرده‌های پلیدش با آردا به کار گرفت، و آردا را برای همهٔ موجودات زنده جایی پر بیم و رعب گرداند.
با این حال قدرت طغیان او چنان عظیم بود که در اعصار فراموش شده، با مانوه و دیگر والار دست و پنجه نرم می‌کرد و زمانی دراز در آردا بر بیشتر قلمروهای زمین حکم می‌راند. ولی تنها نبود. زیرا بسیاری از مایار در روزگار عظمت او مجذوب شکوه و جلالش گشته، و تا به گاه سقوطش در تاریکی همچنان سرسپردهٔ او مانده بودند؛ و باز گروهی دیگر را پس از آن گمراه گردانیده و با دروغ‌ها و هدیه‌های غدارانه به خدمت خویش آورده بود. هولناک ترین در میان این اهریمنان والارائوکار بودند، تازیانه‌های آتش که در سرزمین میانه بالروگ نامیده می‌شدند، دیوهای دهشت.
در میان پیشکارانش که صاحب آوازه‌اند، اهریمنی بود که الدار او را سائورون، یا گورتائور سنگ‌دل نام داده بودند. در آغاز یکی از مایار ِ آئوله بود، و در روایت آن مردم، همچنان نیرومند. در تمام اعمال ملکور مورگوت بر روی آردا، در کرده‌های بسیار و نیرنگ بازی‌های زیرکانه اش، سائورون نیز سهمی داشت، و در پلیدی، از حیث اینکه زمانی دراز در خدمت دیگری بود و نه در خدمت خویش، تنها از اربابش کمتر بود. لیکن پس از سال‌ها همچون سایهٔ مورگوت و شبح پلیدش علم طغیان برافراشت، و بر پی او از جادهٔ تباه به سوی پوچی فروغلتید.
ارکها، اژدهایان، ترول‌‌ها و وارگها همه ساخته‌های دست اویند، یا در حقیقت تقلید او از روی دیگر نژادها؛ چون هیچکس به جز ایلوواتار قدرت خلق ندارد و نخواهد داشت.
فئانور بود که نخستین بار او را مورگوت نامید، خصم سیاه جهان، بعد از ربوده شدن سیلماریل‌ها به دست او؛ و پس از آن جمله مردمان سرزمین میانه و والینور او را به همین نام می‌شناسند ولی کمتر کسی است که نام او را بر روی زمین به زبان آورد.
کمتر کسی در سرزمین میانه از خباثت‌های او، در زمان فرمانروایی اش بر قسمتی از زمین، در امان مانده بود، نابودی دو درخت و دو فانوس، شورش فئانور و دیگر نولدور، خیانت مایگلین، نابودی گوندولین، نارگوتروند، منه‌گروت و چندین شهر دیگر، سرنوشت شوم تورین تورامبار و هزاران کار دیگر که شمارش آن‌ها، همچون کمک‌های اولمو به الفها و آدمیان، خارج از توان است.
او آخرین بار برای نبرد با فین‌گولفین بود که از آنگباند خارج شد، و پس از آن تا به جنگ خشم از آنجا خارج نشد. در آن نبرد او با گروند ، پتک جهان زیرین، می‌جنگید ولی قبل از پیروزی، فین‌گولفین هفت زخم به او زد و در انتها وقتی که پیش پای مورگوت بر زمین افتاد و مورگوت پای چپش بر سینهٔ او گذاشت با رینگیل شمشیر خود هشتمین زخم را به پای مورگوت زد و سپس جان باخت.
در مورد جنگ‌های او با دیگر والار قبل از آمدن الفها اطلاعات کمی وجود دارد، ولی آن گونه که از این اطلاعات برداشت می‌شود، والار در زمانی که الفها از خواب ، ایلوواتار، بلند شدند، به دژ مستحکم ملکور، اوتومنو، حمله کردند و پس از نابودی دژ، تولکاس در خرابه‌های آنجا با ملکور کشتی گرفت و صورت او را به خاک آورد، و سپس او را با زنجیر آیگنور، که ساخته ی دست آئوله است، بست و جهان تا مدتی، هر چند کوتاه، روی آرامش را دید.
وقتی مورگوت پس از سه دوره بندی بودن از بند رها شد، دو درخت را نابود کرد، و به سرزمین میانه بازگشت و دژ-دخمه خود، آنگباند، را دوباره برآورد و تمام موجودات پلید خود را دوباره فراخواند. پس از وارد شدن نولدور به جنگ با آن‌ها پرداخت و طی پنج جنگی که رخ او تنها یکی را واگذار کرد و بقیه را پیروز شد و تا به انتهای دوران اول با قدرت بر جمله سرزمین‌های سرزمین میانه حکومت کرد. ولی در پایان دوران، پس از سفر ائارندیل نیم‌الف، پرآوازه‌ترین دریانوردان، به والینور، والار با سپاهی عظیم به شمال تاختند و مورگوت نیز تمام سپاه خود را بیرون فرستاد، تمام بالروگ‌ها، ارکها، وارگها، اژدهایان و هزارن دد سهمگین دیگر، والار تمام آن‌ها را نابود کردند، ولی مورگوت هنوز جرأت بیرون آمدن نداشت و به دورترین دخمه‌های خود عقب نشینی کرد تا از خشم والار در امان باشد، ولی این به حال او افاقه‌ای نکرد و تولکاس بار دیگر او را با زنجیر آیگنور بست و سپس والار او را به بیرون از دروازهٔ شب، به میان پوچی، انداختند و او تا به روز بازپسین در آنجا خواهد ماند.
در مورد سرنوشت او آمده‌است که، در روز بازپسین او راه فرار از دروازهٔ شب را درمی یابد و از آنجا فرار می‌کند و به سرزمین میانه می‌آید و جمله ددان خود را ، که از آن‌ها می‌توان به سائورون و گوتموگ اشاره کرد، به زندگی برمی گرداند و سپس نبردی عظیم در می‌گیرد و طی آن مورگوت، اولین و بزرگترین خصم دنیا، در داگور داگورس به دست تورین تورامبار کشته می‌شود.
به نام خدا
خب بعد از 14 والار حالا نوبت به اولین و بزرگترین خصم آردا و بزرگترین در میان آینور، ملکور مورگوت می رسه.
ملکور مورگوت
ملکور (به زبان انگلیسی Melkor)، اولین ارباب تاریکی. به ملکور در میان آینور عظیم ترین هبه‌های قدرت و دانش ارزانی گشته بود، و او سهمی از هبه‌های دیگر برادرانش داشت. بارها یکه و تنها در پوچی به جست و جوی شعلهٔ جاودانی گام می‌نهاد؛ چرا که آتش اشتیاقش برای پدید آوردن موجوداتی از آن خویش بالا گرفته، و به گمانش ایلوواتار پوچی را نادیده انگاشته بود، و او از برای تهی وارگی بی تاب می‌نمود. باری آتش را نیافت زیرا آتش با ایلوواتار است. اما به سبب تنهایی، اندک اندک اندیشه خویش را برخلاف اندیشه برادرانش در سر پروراند.
هنگامی که در میان موسیقی آینور برخی از این اندیشه‌ها را با آهنگ خویش آمیخت، بی درنگ ناسازی بر گردش بالا گرفت و بسا کسانی که نزدیک او در کار خواندن بودند، دل افسرده شدند، و افکارشان پریشان گشت و آهنگ شان به تزلزل افتاد؛ اما گروهی، آهنگ خود را با آهنگ او ساز کردند.
مانوه و ملکور در اندیشهٔ ایلوواتار برادر بودند. تواناترین کس از آینور که در همان آغاز جهان پا بدان گذاشت، ملکور بود؛ اما مانوه گرامی‌ترین نزد ایلوواتار است. ایلوواتار توانایی عظیمی به او بخشیده بود، و او از قدرت و دانش دیگر والار سهمی داشت، اما آن‌ها را برای مقاصد پلیدش به کار برد، و نیرویش را در خشونت و بیداد گری تباه کرد. زیرا به آردا و هر چه در آن بود چشم طمع دوخته بود، و پادشاهی مانوه را برای خویش می‌خواست و سلطه بر قلمرو همتایانش را در سر می‌پخت.
از شکوه و عظمتی که داشت در این چاه خودبینی فرو غلتید که هر چه را جز خود، که اهریمنی تباه کار و سنگ دل بود، خوار بشمارد. تفاهم را به زیرکی در کژراهه کشاندن همهٔ موجوداتی که از ایشان بهره میگرفت، در جهت امیال خویش بدل ساخت، و سرانجام، به دروغ گویی بی شرم مبدل گشت. ملکور با گرایش به روشنایی آغاز کرد، اما آنگاه که از تصاحبش برای خویش عاجز ماند، از میان آتش و خشم به التهابی سخت و سپس به میان تاریکی سقوط کرد. و او تاریکی را بیش از هر چیز در کرده‌های پلیدش با آردا به کار گرفت، و آردا را برای همهٔ موجودات زنده جایی پر بیم و رعب گرداند.
با این حال قدرت طغیان او چنان عظیم بود که در اعصار فراموش شده، با مانوه و دیگر والار دست و پنجه نرم می‌کرد و زمانی دراز در آردا بر بیشتر قلمروهای زمین حکم می‌راند. ولی تنها نبود. زیرا بسیاری از مایار در روزگار عظمت او مجذوب شکوه و جلالش گشته، و تا به گاه سقوطش در تاریکی همچنان سرسپردهٔ او مانده بودند؛ و باز گروهی دیگر را پس از آن گمراه گردانیده و با دروغ‌ها و هدیه‌های غدارانه به خدمت خویش آورده بود. هولناک ترین در میان این اهریمنان والارائوکار بودند، تازیانه‌های آتش که در سرزمین میانه بالروگ نامیده می‌شدند، دیوهای دهشت.
در میان پیشکارانش که صاحب آوازه‌اند، اهریمنی بود که الدار او را سائورون، یا گورتائور سنگ‌دل نام داده بودند. در آغاز یکی از مایار ِ آئوله بود، و در روایت آن مردم، همچنان نیرومند. در تمام اعمال ملکور مورگوت بر روی آردا، در کرده‌های بسیار و نیرنگ بازی‌های زیرکانه اش، سائورون نیز سهمی داشت، و در پلیدی، از حیث اینکه زمانی دراز در خدمت دیگری بود و نه در خدمت خویش، تنها از اربابش کمتر بود. لیکن پس از سال‌ها همچون سایهٔ مورگوت و شبح پلیدش علم طغیان برافراشت، و بر پی او از جادهٔ تباه به سوی پوچی فروغلتید.
ارکها، اژدهایان، ترول‌‌ها و وارگها همه ساخته‌های دست اویند، یا در حقیقت تقلید او از روی دیگر نژادها؛ چون هیچکس به جز ایلوواتار قدرت خلق ندارد و نخواهد داشت.
فئانور بود که نخستین بار او را مورگوت نامید، خصم سیاه جهان، بعد از ربوده شدن سیلماریل‌ها به دست او؛ و پس از آن جمله مردمان سرزمین میانه و والینور او را به همین نام می‌شناسند ولی کمتر کسی است که نام او را بر روی زمین به زبان آورد.
کمتر کسی در سرزمین میانه از خباثت‌های او، در زمان فرمانروایی اش بر قسمتی از زمین، در امان مانده بود، نابودی دو درخت و دو فانوس، شورش فئانور و دیگر نولدور، خیانت مایگلین، نابودی گوندولین، نارگوتروند، منه‌گروت و چندین شهر دیگر، سرنوشت شوم تورین تورامبار و هزاران کار دیگر که شمارش آن‌ها، همچون کمک‌های اولمو به الفها و آدمیان، خارج از توان است.
او آخرین بار برای نبرد با فین‌گولفین بود که از آنگباند خارج شد، و پس از آن تا به جنگ خشم از آنجا خارج نشد. در آن نبرد او با گروند ، پتک جهان زیرین، می‌جنگید ولی قبل از پیروزی، فین‌گولفین هفت زخم به او زد و در انتها وقتی که پیش پای مورگوت بر زمین افتاد و مورگوت پای چپش بر سینهٔ او گذاشت با رینگیل شمشیر خود هشتمین زخم را به پای مورگوت زد و سپس جان باخت.
در مورد جنگ‌های او با دیگر والار قبل از آمدن الفها اطلاعات کمی وجود دارد، ولی آن گونه که از این اطلاعات برداشت می‌شود، والار در زمانی که الفها از خواب ، ایلوواتار، بلند شدند، به دژ مستحکم ملکور، اوتومنو، حمله کردند و پس از نابودی دژ، تولکاس در خرابه‌های آنجا با ملکور کشتی گرفت و صورت او را به خاک آورد، و سپس او را با زنجیر آیگنور، که ساخته ی دست آئوله است، بست و جهان تا مدتی، هر چند کوتاه، روی آرامش را دید.
وقتی مورگوت پس از سه دوره بندی بودن از بند رها شد، دو درخت را نابود کرد، و به سرزمین میانه بازگشت و دژ-دخمه خود، آنگباند، را دوباره برآورد و تمام موجودات پلید خود را دوباره فراخواند. پس از وارد شدن نولدور به جنگ با آن‌ها پرداخت و طی پنج جنگی که رخ او تنها یکی را واگذار کرد و بقیه را پیروز شد و تا به انتهای دوران اول با قدرت بر جمله سرزمین‌های سرزمین میانه حکومت کرد. ولی در پایان دوران، پس از سفر ائارندیل نیم‌الف، پرآوازه‌ترین دریانوردان، به والینور، والار با سپاهی عظیم به شمال تاختند و مورگوت نیز تمام سپاه خود را بیرون فرستاد، تمام بالروگ‌ها، ارکها، وارگها، اژدهایان و هزارن دد سهمگین دیگر، والار تمام آن‌ها را نابود کردند، ولی مورگوت هنوز جرأت بیرون آمدن نداشت و به دورترین دخمه‌های خود عقب نشینی کرد تا از خشم والار در امان باشد، ولی این به حال او افاقه‌ای نکرد و تولکاس بار دیگر او را با زنجیر آیگنور بست و سپس والار او را به بیرون از دروازهٔ شب، به میان پوچی، انداختند و او تا به روز بازپسین در آنجا خواهد ماند.
در مورد سرنوشت او آمده‌است که، در روز بازپسین او راه فرار از دروازهٔ شب را درمی یابد و از آنجا فرار می‌کند و به سرزمین میانه می‌آید و جمله ددان خود را ، که از آن‌ها می‌توان به سائورون و گوتموگ اشاره کرد، به زندگی برمی گرداند و سپس نبردی عظیم در می‌گیرد و طی آن مورگوت، اولین و بزرگترین خصم دنیا، در داگور داگورس به دست تورین تورامبار کشته می‌شود.
پاسخ : ارباب حلقه ها
به نام خدا
خب اینم شخصیت آخری که معرفی می کنم.
فین گولفین، پادشاه برین نولدور، تنها کس از میان موجودات آردا که توانست قبل از روز بازپسین به مورگوت زخم بزند.
فین گولفین
فین گولفین، شاه برین نولدور فینوه شاه نولدور بود. پسران فینوه، فئانور، فین گولفین، فین دیس، ایرمه، و فینارفین بودند؛ مادر فئانور میریل سرینده نام داشت، اما مادر فین گولفین، فین دیس،ایرمه و فینارفین، ایندیس وانیاری بود.همسر فین گولفین آنِ آیر بود و پسران او تورگون، پادشاه گوندولین، فین گون ،فرمانروای هیت لوم، پادشاه برین نولدور پس از مرگ پدر نجات دهنده و مایدروس پسر فئانور از تانگورودریم، و آرگُن بودند و آره دل، بانوی سپید نولدور،دختر او بود.
فئانور تواناترین در فنون واژه ها و دست بود، بسیار داناتر از برادرانش؛ فین گولفین نیرومندترین بود و سر استوارترین، و بی باک ترین. فینارفین زیباترین بود، و بیداردل ترین. بین فین گولفین و فئانور و پسران آن دو تا مدت زیادی عداوت و دشمنی وجود داشت، سبب آن، تهدید شدن فین گولیفین به دست فئانور بود که در آن فئانور به تمامی مقصر نبود؛ به سبب این تهدید، والار فئانور را دوازده سال از تیریون تبعید کردند اما فین گولفین در دم او را بخشید، ولی این عداوت که ملکور بذرش را افشاند، مدت ها میان پسران فین گولفین و فئانور برجا بود. در تبعید نولدور، فین گولفین خیل دوم مردم را رهبری می کرد ولی دلیل رفتن او به خاطر عشق به سرزمین میانه یا تعقیب مورگوت نبود، بلکه از آن روی که فین گون پسرش چنین پافشاری می کرد، و نیز از آن روی که دلش به جدایی از مردم خویش که مشتاق رفتن بودند، و همچنین رهاکردن شان به پندهای ناسنجیده ی فئانور رضا نمی داد. و نیز گفته هایش را در برابر تخت مانوه فراموش نکرده بود؛ گفته هایی که به سبب رفع کدورت گفته شد، ای از خون برادر ناتنی، در دل برادری تمام برای تو خواهم بود. تو رهنما خواهی بود و من از پی روان. بادا که هیچ کدورتی ما را از هم جدا نگرداند، ولی معنایی بالاتر از آن داشت.
پس از گذشتن فئانور و مردم او توسط کشتی های مردم تله ری و خیانت آن ها، که کشتی ها را آتش زدند، فین گولفین و مردم او از دشت دهشت هلکاراکسه و تپه های یخ گذشتند و با نخستین طلوع ماه، در شیپورها دمیدند و به سرزمین میانه درآمدند؛ سپس در هنگام طلوع خورشید آنان به دروازه های آنگباند رسیدند و آن ها را در هم شکستند ولی مورگوت خود را مخفی کرد و خارج نشد، سپس فین گولفین در پی یافتن دیگر نولدور به سمت دریاچه ی میتریم، مکانی که آنان به آنجا عقب نشینی کرده بودند، حرکت کرد.
پس از پایان جنگ داگور آگلارب، فین گولفین آنگباند را محاصره کرد(محاصره آنگباند) ولی پس از حدود چهارصد سال این محاصره در جنگ داگور براگولاخ شکسته شد و بسیاری از مردم بلریاند فرار کردند؛ فین گولفین که ،به اعتقاد خود، نابودی تمام و کمال نولدور را دیده بود، به تنهایی به سوی دروازه های آنگباند راند و در آنجا مورگوت را به مبارزه ی تن به تن طلبید، مورگوت از آنگباند، برای بار آخر، خارج شد و با گروند، پتک جهان زیرین، به جنگ او رفت؛ فین گولفین با شمشیر خود، رینگیل، هفت زخم به مورگوت زد، و صدای ضجه های مورگوت در جای جای آنگباند پیچید، به طوری که تمام سپاهیان او از شنیدن این صدا از درد به خود پیچیدند، ولی در انتها پای فین گولفین، به سبب خستگی زیاد، پیچید و او به پشت پیش پای مورگوت زمین خورد؛ و مورگوت پای چپش را بر گردن فین گولفین نهاد و سنگینی آن همچون کوهی گران بود. باز فین گولفین آخرین ضربت نومیدانه ی رینگیل را بر پای او فرود آورد و خون، سیاه و بخارکنان فوران کرد و حفره های گروند را پر ساخت.
و بدین گونه از پای درآمد فین گولفین، شاه برین نولدور، مغرورترین و دلیرترین شاهان الف روزگار کهن. اورک ها هیچ گاه به آن مصاف مقابل دروازه ننازیدند؛ نیز الف ها آن را نمی سرایند، زیرا اندوه شان بسی جانکاه است. باری حکایت هنوز در یادها مانده است، زیرا توروندور شاه عقابان خبر را به گوندولین، و هیت لوم در دوردست ها برد. و مورگوت کالبد شاه الف ها را برداشت و در هم شکست و آن را پیش گرگانش افکند؛ اما توروندور، تیزبال از آشیانش در قله های کریسایگریم فرا رسید و بر سر مورگوت خیمه زد و بر رخسار او چنگ انداخت. او کالبد شاه را با پنجه های پرتوانش برداشت و به یک باره بر فراز تیرهای اورکی اوج گرفت، و آن را با خود برد. وسپس کالبد را بر فراز قله ی کوهی که از شمال مشرف بر دره ی پنهان گوندولین بود بر زمین نهاد؛ و تورگون بدانجا آمد و پشته ای بلند از سنگ بر جنازه ی پدر بالا آورد. هیچ اورکی از آن پس گستاخی گذر از قله ی فین گولفین یا نزدیک شدن به گور او را نداشت. مورگوت از آن روز پای کشان راه می رفت، و درد زخم های او بهبود نمی یافت؛ و بر صورت او رد زخم پنجه ی توروندور دیده می شد.
به نام خدا
خب اینم شخصیت آخری که معرفی می کنم.
فین گولفین، پادشاه برین نولدور، تنها کس از میان موجودات آردا که توانست قبل از روز بازپسین به مورگوت زخم بزند.
فین گولفین
فین گولفین، شاه برین نولدور فینوه شاه نولدور بود. پسران فینوه، فئانور، فین گولفین، فین دیس، ایرمه، و فینارفین بودند؛ مادر فئانور میریل سرینده نام داشت، اما مادر فین گولفین، فین دیس،ایرمه و فینارفین، ایندیس وانیاری بود.همسر فین گولفین آنِ آیر بود و پسران او تورگون، پادشاه گوندولین، فین گون ،فرمانروای هیت لوم، پادشاه برین نولدور پس از مرگ پدر نجات دهنده و مایدروس پسر فئانور از تانگورودریم، و آرگُن بودند و آره دل، بانوی سپید نولدور،دختر او بود.
فئانور تواناترین در فنون واژه ها و دست بود، بسیار داناتر از برادرانش؛ فین گولفین نیرومندترین بود و سر استوارترین، و بی باک ترین. فینارفین زیباترین بود، و بیداردل ترین. بین فین گولفین و فئانور و پسران آن دو تا مدت زیادی عداوت و دشمنی وجود داشت، سبب آن، تهدید شدن فین گولیفین به دست فئانور بود که در آن فئانور به تمامی مقصر نبود؛ به سبب این تهدید، والار فئانور را دوازده سال از تیریون تبعید کردند اما فین گولفین در دم او را بخشید، ولی این عداوت که ملکور بذرش را افشاند، مدت ها میان پسران فین گولفین و فئانور برجا بود. در تبعید نولدور، فین گولفین خیل دوم مردم را رهبری می کرد ولی دلیل رفتن او به خاطر عشق به سرزمین میانه یا تعقیب مورگوت نبود، بلکه از آن روی که فین گون پسرش چنین پافشاری می کرد، و نیز از آن روی که دلش به جدایی از مردم خویش که مشتاق رفتن بودند، و همچنین رهاکردن شان به پندهای ناسنجیده ی فئانور رضا نمی داد. و نیز گفته هایش را در برابر تخت مانوه فراموش نکرده بود؛ گفته هایی که به سبب رفع کدورت گفته شد، ای از خون برادر ناتنی، در دل برادری تمام برای تو خواهم بود. تو رهنما خواهی بود و من از پی روان. بادا که هیچ کدورتی ما را از هم جدا نگرداند، ولی معنایی بالاتر از آن داشت.
پس از گذشتن فئانور و مردم او توسط کشتی های مردم تله ری و خیانت آن ها، که کشتی ها را آتش زدند، فین گولفین و مردم او از دشت دهشت هلکاراکسه و تپه های یخ گذشتند و با نخستین طلوع ماه، در شیپورها دمیدند و به سرزمین میانه درآمدند؛ سپس در هنگام طلوع خورشید آنان به دروازه های آنگباند رسیدند و آن ها را در هم شکستند ولی مورگوت خود را مخفی کرد و خارج نشد، سپس فین گولفین در پی یافتن دیگر نولدور به سمت دریاچه ی میتریم، مکانی که آنان به آنجا عقب نشینی کرده بودند، حرکت کرد.
پس از پایان جنگ داگور آگلارب، فین گولفین آنگباند را محاصره کرد(محاصره آنگباند) ولی پس از حدود چهارصد سال این محاصره در جنگ داگور براگولاخ شکسته شد و بسیاری از مردم بلریاند فرار کردند؛ فین گولفین که ،به اعتقاد خود، نابودی تمام و کمال نولدور را دیده بود، به تنهایی به سوی دروازه های آنگباند راند و در آنجا مورگوت را به مبارزه ی تن به تن طلبید، مورگوت از آنگباند، برای بار آخر، خارج شد و با گروند، پتک جهان زیرین، به جنگ او رفت؛ فین گولفین با شمشیر خود، رینگیل، هفت زخم به مورگوت زد، و صدای ضجه های مورگوت در جای جای آنگباند پیچید، به طوری که تمام سپاهیان او از شنیدن این صدا از درد به خود پیچیدند، ولی در انتها پای فین گولفین، به سبب خستگی زیاد، پیچید و او به پشت پیش پای مورگوت زمین خورد؛ و مورگوت پای چپش را بر گردن فین گولفین نهاد و سنگینی آن همچون کوهی گران بود. باز فین گولفین آخرین ضربت نومیدانه ی رینگیل را بر پای او فرود آورد و خون، سیاه و بخارکنان فوران کرد و حفره های گروند را پر ساخت.
و بدین گونه از پای درآمد فین گولفین، شاه برین نولدور، مغرورترین و دلیرترین شاهان الف روزگار کهن. اورک ها هیچ گاه به آن مصاف مقابل دروازه ننازیدند؛ نیز الف ها آن را نمی سرایند، زیرا اندوه شان بسی جانکاه است. باری حکایت هنوز در یادها مانده است، زیرا توروندور شاه عقابان خبر را به گوندولین، و هیت لوم در دوردست ها برد. و مورگوت کالبد شاه الف ها را برداشت و در هم شکست و آن را پیش گرگانش افکند؛ اما توروندور، تیزبال از آشیانش در قله های کریسایگریم فرا رسید و بر سر مورگوت خیمه زد و بر رخسار او چنگ انداخت. او کالبد شاه را با پنجه های پرتوانش برداشت و به یک باره بر فراز تیرهای اورکی اوج گرفت، و آن را با خود برد. وسپس کالبد را بر فراز قله ی کوهی که از شمال مشرف بر دره ی پنهان گوندولین بود بر زمین نهاد؛ و تورگون بدانجا آمد و پشته ای بلند از سنگ بر جنازه ی پدر بالا آورد. هیچ اورکی از آن پس گستاخی گذر از قله ی فین گولفین یا نزدیک شدن به گور او را نداشت. مورگوت از آن روز پای کشان راه می رفت، و درد زخم های او بهبود نمی یافت؛ و بر صورت او رد زخم پنجه ی توروندور دیده می شد.
Fallen
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 1,129
- امتیاز
- 231
- نام مرکز سمپاد
- شهید هاشمی نژاد 1
- دانشگاه
- صنعتی شریف
- رشته دانشگاه
- مهندسی شیمی
پاسخ : ارباب حلقه ها
دیگه اسماشون فارسی نیس که!
فین گولفین شاه برین نولدور خداییش خوب مرد هرچند که بخاطر جنون از صدمات فراوان جنگ به مورگوت حمله کرد و قبل از مرگش زمای فراوانی به مورگوت زد به طوریکه مورگوت ازون به بعد میلنگید.
دیگه اسماشون فارسی نیس که!
فین گولفین شاه برین نولدور خداییش خوب مرد هرچند که بخاطر جنون از صدمات فراوان جنگ به مورگوت حمله کرد و قبل از مرگش زمای فراوانی به مورگوت زد به طوریکه مورگوت ازون به بعد میلنگید.
پاسخ : ارباب حلقه ها
به نام خدا
به نام خدا
این اسم ها ریشه در زبان هایی داره که تالکین اونا رو اختراع کرده، اگه آخر کتاب سیل رو نگاه کنی می بینی برای بعضی اسم ها ریشه یابی کردن.به نقل از legend :
Fallen
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 1,129
- امتیاز
- 231
- نام مرکز سمپاد
- شهید هاشمی نژاد 1
- دانشگاه
- صنعتی شریف
- رشته دانشگاه
- مهندسی شیمی
پاسخ : ارباب حلقه ها
آخر بازگشت شاه تو ضمایمش هس کاملتره من خیلیبه این موضوع علاقه مند شدم و الان میتونم بعضی از کلمه هاشو که نشنیدم ترجمه کنم البته بعضیا رو فقط ولی کلا کار سختی بوده اون همه زبان ساختن.
داشتم نامه هاشو میخوندم یه چیزی فهمیدم تو کتاب گفته بود دورفا اسم اصلیشونو به کسی نمیگن و اینا اسمای اصلیشون نیس و تالکین در جواب یکی از نامه ها نوشته بود که اسم دورفای دوران سوم که اسمای اصلیشونو در این دوران به کسی نمیگفتن از اسمای قرون وسطی منطقه ی اسکاندیناوی گرفته شده.
به نقل از The Lich King :
آخر بازگشت شاه تو ضمایمش هس کاملتره من خیلیبه این موضوع علاقه مند شدم و الان میتونم بعضی از کلمه هاشو که نشنیدم ترجمه کنم البته بعضیا رو فقط ولی کلا کار سختی بوده اون همه زبان ساختن.
داشتم نامه هاشو میخوندم یه چیزی فهمیدم تو کتاب گفته بود دورفا اسم اصلیشونو به کسی نمیگن و اینا اسمای اصلیشون نیس و تالکین در جواب یکی از نامه ها نوشته بود که اسم دورفای دوران سوم که اسمای اصلیشونو در این دوران به کسی نمیگفتن از اسمای قرون وسطی منطقه ی اسکاندیناوی گرفته شده.
فستيوال سه روزه براي بزرگداشت تالكين
يك جشنواره 3 روزه براي بزرگداشت تالكين نويسنده مشهور بريتانيايي برپا شده بود، امروز به كار خود خاتمه مي‌دهد.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) به نقل از بي‌بي‌سي، اين فستيوال كه هر سال با نام «سرزمين ميانه» در منطقه شاير برگزار مي‌شود، در پي گراميداشت ياد پروفسور جي آر.آر.تالكين است كه در آثارش از جمله «ميان زمين»، «ارباب حلقه‌ها» و «هابيت» داستان‌گويي اسطوره‌اي و تاريخي ويژه‌اي را خلق كرده است.
در اين جشنواره 3 روزه گروه‌هاي نمايشي با پوشيدن لباس‌هاي ويژه و استفاده از جنگ افزارهاي خاصي كه تالكين در آثارش به آن‌ها اشاره كرده و شركت در رزم‌هاي نمايشي، ياد اين داستان‌ها را گرامي مي‌دارند.
اين فستيوال يك سمينار دانشگاهي نيز در كنار خود دارد كه به بررسي آنچه تالكين خالق آن بود مي‌پردازد.
جان رونالد روئل تالکین متولد سال ۱۸۹۲، نویسنده و زبان‌شناس بریتانیایی است که از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۹ به عنوان استاد زبانشناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد به تدريس پرداخت. او با خلق يك اسطوره‌شناسی خیالی برای گذشته دور زمین، آثاري خلق كرده كه خيلي‌ها را مجذوب خود ساخت.
تالكين علاقه بسيار به ساختن زبانهای علمی یا فراساخته داشت و ۱۵ زبان ساخت. او در جایی گفته است که انگیزه‌اش از نگارش کتاب‌های تخیلی مانند ارباب حلقه‌ها و به وجود آوردن میان زمین (Middle earth) این بود که زبانهای فراساخته‌اش در آنجا صحبت شوند.
او به جز اين زبان هاي خودساخته به چندين زبان تسلط داشت كه «زبانهای انگلیسی کهن»، «زبانهای آلمانی»، «فنلاندی» و «ولزی» از جمله آنهاست.
انتشار كتاب سه گانه «ارباب حلقه‌ها» در فاصله سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۵ ناشران را متحير كرد و اين کتاب با سرعتی نجومی به فروش رسيد.
تالكين جوايز متعددي را كسب كرد كه جایزه بین‌المللی داستان خیال‌پردازانه در سال ۱۹۵۷ برای ارباب حلقه‌ها از جمله آنهاست. کتاب ارباب حلقه‌ها با كسب 250 هزار رای از کاربران اینترنتی، کتاب هزاره دوم نام گرفته است.
منبع: طرفداران فانتزی
يك جشنواره 3 روزه براي بزرگداشت تالكين نويسنده مشهور بريتانيايي برپا شده بود، امروز به كار خود خاتمه مي‌دهد.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) به نقل از بي‌بي‌سي، اين فستيوال كه هر سال با نام «سرزمين ميانه» در منطقه شاير برگزار مي‌شود، در پي گراميداشت ياد پروفسور جي آر.آر.تالكين است كه در آثارش از جمله «ميان زمين»، «ارباب حلقه‌ها» و «هابيت» داستان‌گويي اسطوره‌اي و تاريخي ويژه‌اي را خلق كرده است.
در اين جشنواره 3 روزه گروه‌هاي نمايشي با پوشيدن لباس‌هاي ويژه و استفاده از جنگ افزارهاي خاصي كه تالكين در آثارش به آن‌ها اشاره كرده و شركت در رزم‌هاي نمايشي، ياد اين داستان‌ها را گرامي مي‌دارند.
اين فستيوال يك سمينار دانشگاهي نيز در كنار خود دارد كه به بررسي آنچه تالكين خالق آن بود مي‌پردازد.
جان رونالد روئل تالکین متولد سال ۱۸۹۲، نویسنده و زبان‌شناس بریتانیایی است که از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۹ به عنوان استاد زبانشناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد به تدريس پرداخت. او با خلق يك اسطوره‌شناسی خیالی برای گذشته دور زمین، آثاري خلق كرده كه خيلي‌ها را مجذوب خود ساخت.
تالكين علاقه بسيار به ساختن زبانهای علمی یا فراساخته داشت و ۱۵ زبان ساخت. او در جایی گفته است که انگیزه‌اش از نگارش کتاب‌های تخیلی مانند ارباب حلقه‌ها و به وجود آوردن میان زمین (Middle earth) این بود که زبانهای فراساخته‌اش در آنجا صحبت شوند.
او به جز اين زبان هاي خودساخته به چندين زبان تسلط داشت كه «زبانهای انگلیسی کهن»، «زبانهای آلمانی»، «فنلاندی» و «ولزی» از جمله آنهاست.
انتشار كتاب سه گانه «ارباب حلقه‌ها» در فاصله سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۵ ناشران را متحير كرد و اين کتاب با سرعتی نجومی به فروش رسيد.
تالكين جوايز متعددي را كسب كرد كه جایزه بین‌المللی داستان خیال‌پردازانه در سال ۱۹۵۷ برای ارباب حلقه‌ها از جمله آنهاست. کتاب ارباب حلقه‌ها با كسب 250 هزار رای از کاربران اینترنتی، کتاب هزاره دوم نام گرفته است.
منبع: طرفداران فانتزی
Fallen
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 1,129
- امتیاز
- 231
- نام مرکز سمپاد
- شهید هاشمی نژاد 1
- دانشگاه
- صنعتی شریف
- رشته دانشگاه
- مهندسی شیمی
پاسخ : ارباب حلقه ها
بالاخره یه چیز درست حسابی زدی ولی طبق معمول ناقص بود که حالا درست شد!
من نمیدونستم همچین جشنواره ای هس!ایشالا آکسفورد قبول شدم (!) یه سر میزنم.
در ضمن با اینکه میان زمین اصلا اشتباه نیست ولی چون اینجور ممکنه برداشت شه که منظور میان همین زمینه!ولی سرزمین میانه یا اندور بهتر البته دومیو نمیخواد!
بالاخره یه چیز درست حسابی زدی ولی طبق معمول ناقص بود که حالا درست شد!
من نمیدونستم همچین جشنواره ای هس!ایشالا آکسفورد قبول شدم (!) یه سر میزنم.
در ضمن با اینکه میان زمین اصلا اشتباه نیست ولی چون اینجور ممکنه برداشت شه که منظور میان همین زمینه!ولی سرزمین میانه یا اندور بهتر البته دومیو نمیخواد!
پاسخ : ارباب حلقه ها
به نام خدا
خوبه، کم کم داری کتاب های خوب و نویسنده های خوب واقعی رو تشخیص می دی، بهت امیدوار شدم
به نام خدا
خوبه، کم کم داری کتاب های خوب و نویسنده های خوب واقعی رو تشخیص می دی، بهت امیدوار شدم
اینم یه دلیل زنده برای اینکه تو نظرسنجیت ارباب حلقه ها باید بسیار بالاتر از هری قرار بگیرهبه نقل از سیاوش :
خواستی بیای یه زنگ بزن، بیام استقبالتبه نقل از King Dain II :من نمیدونستم همچین جشنواره ای هس!ایشالا آکسفورد قبول شدم (!) یه سر میزنم.
Fallen
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 1,129
- امتیاز
- 231
- نام مرکز سمپاد
- شهید هاشمی نژاد 1
- دانشگاه
- صنعتی شریف
- رشته دانشگاه
- مهندسی شیمی
پاسخ : ارباب حلقه ها
مزاحم میشم ایشالا!
به نقل از The Lich King :به نام خدا
خوبه، کم کم داری کتاب های خوب و نویسنده های خوب واقعی رو تشخیص می دی، بهت امیدوار شدم
خواستی بیای یه زنگ بزن، بیام استقبالت
مزاحم میشم ایشالا!
پاسخ : ارباب حلقه ها
هنوزم میگم هری پاتر بهترینه حتی از اینم بهتره!به نقل از The Lich King :به نام خدا
خوبه، کم کم داری کتاب های خوب و نویسنده های خوب واقعی رو تشخیص می دی، بهت امیدوار شدم
خواستی بیای یه زنگ بزن، بیام استقبالت
Fallen
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 1,129
- امتیاز
- 231
- نام مرکز سمپاد
- شهید هاشمی نژاد 1
- دانشگاه
- صنعتی شریف
- رشته دانشگاه
- مهندسی شیمی
پاسخ : ارباب حلقه ها
البته بازم اضافه میکنم سلیقه ها متفاوت به نظر من دو برج خیلی قشنگه ولی حماسش به بازگشت شاه نمیرسه ولی کتاب خیلی خوبیه البته یکمم نثرش سنگینتره.
مثلا منم سر فاوست خوابم میگرفت خیلی سخت بود ولی تا آخرش خوندم و آخرم به نتیجه رسیدم.
به نقل از ستـاره :حالا هی بیاید به هم اثبات علمی کنید این از اون بهتره...(
اصن دو برج کشش نداره! (خیر سرم یه هفتش خریدمش همش 200 صفشو خوندم!
میرم بخونم، وسطاش خــوابم میبره...
البته بازم اضافه میکنم سلیقه ها متفاوت به نظر من دو برج خیلی قشنگه ولی حماسش به بازگشت شاه نمیرسه ولی کتاب خیلی خوبیه البته یکمم نثرش سنگینتره.
مثلا منم سر فاوست خوابم میگرفت خیلی سخت بود ولی تا آخرش خوندم و آخرم به نتیجه رسیدم.
پاسخ : ارباب حلقه ها
به نام خدا
، ولی این جریان کشش همونطور که دین بزرگ گفتن، تو هر کسی فرق می کنه، مثلا ویدا اسلامیه مترجم هری پاتر هم جذب لوتر نشده، که واقعا تعجب بر انگیزه، اما واقعیت داره (اینم باعث افزایش ارزش لرد می شه، هر چی از این هری پاتریا اطراف لرد کمتر باشه، ارزشش بالاتر می ره )
به نام خدا
تو که می دونی زور هری به لرد نمی رسه، باز از این پستا می دیبه نقل از سیاوش :هنوزم میگم هری پاتر بهترینه حتی از اینم بهتره!
واقعا باعث بسی تعجب استبه نقل از ستـاره :حالا هی بیاید به هم اثبات علمی کنید این از اون بهتره...
اصن دو برج کشش نداره! (
میرم بخونم، وسطاش خــوابم میبره...
، ولی این جریان کشش همونطور که دین بزرگ گفتن، تو هر کسی فرق می کنه، مثلا ویدا اسلامیه مترجم هری پاتر هم جذب لوتر نشده، که واقعا تعجب بر انگیزه، اما واقعیت داره (اینم باعث افزایش ارزش لرد می شه، هر چی از این هری پاتریا اطراف لرد کمتر باشه، ارزشش بالاتر می ره )