بیایید عروض یاد بگیریم !

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ninigooloo
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

به نقل از F@temeh :
اینا که میزنن باش رو میز یا میگن "د دن دن دن" بعد وزنشو میگن چجوریه پس؟ :-"" :))
من یه روش تجربی پیدا کردم شعر ک میخونم بعد بشکن :)) میزنم باهاش وزنش میاد دستم ;D
آیا روش علمی هم داره؟ ;D
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

الان چیکتر کنیم؟
شعر بذاریم وزنش رو بگیم هِی؟ :-? :-"
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

اختیارات شاعری اینا رو گفتن قبلاً؟ اگه آره یکی بیاد بحورم بگه بعد دیگه بعدش هی شعر بگیم، وزن بگیم، بحر بگیم با خودمون حال کنیم. :-""
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

اختیارات شاعری رو قبلا گفتید استادان گرامی، کامله؟ :-"
بیاید بقیه‌ش رو هم یاد بگیریم. البته من از اون قبلیا هم چیزی یادم نیس. یکم رفتتم خوندم بیشتر یادم رفت. :-"
 
  • لایک
امتیازات: N.M
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

دوستان!
عروض یاد گرفتن این جوری نمی شه، اول باید کوتاه و بلندی هجا ها رو یاد بگیری بعد تطیع. بعد باید وزنا یا بحر ای مختلف رو یاد بگیری،مثلاً:
فعولن فعولن فعولن فعل(بحر متقارب مثمن مقصور) یا فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن( بحر رمل مثمن مخبون اصلم) و از این قبیل... بعد باید بری شعر بخونی تقطیع کنی ببینی با توجه به اون وزنا جزو کدومشونه... بعد انقد باید تمرین کنی که دیگه فقط با خوندن شعر وزنو تشخیص بدی...کتاب گاج اختصاصی ادبیات پیش می تونه کمک کنه
خلاصه که به این راحتیا نیست، البته حس موسیقی هم می خواد تا حدودی ;D
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

خب تو صفحه‌های قبلی همه‌ی اینایی که گفتی رو یاد دادن بعضی از بچه‌ها. فقط بحور مونده که گفته نشده.

× خب چرا همه ساکتن؟ فاط بیا شعر بذاریم وزنش رو بگیم. :-"
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

;D چه تاپیک خوبیه ،

به این __ و U میگن عروض ؟ اونو میتونم ، وزنو ولی عمرا نتونم ! فقط خواستم بگم دنبال میکنم ، وزن بگید من نگاه میکنم :-"

یکی از کارایی که المپیاد ادبیا میکردن و من خوشم میومد
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

به نقل از نر‌‌‌‌‌گس² :
خب تو صفحه‌های قبلی همه‌ی اینایی که گفتی رو یاد دادن بعضی از بچه‌ها. فقط بحور مونده که گفته نشده.

× خب چرا همه ساکتن؟ فاط بیا شعر بذاریم وزنش رو بگیم. :-"
به گفتن نیس که،باید انقد تمرین کنی که ریتما قشنگ دستت بیاد ;D
برای بحور:
روزگارست این که گه عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
بحر رمل مثمن سالم


ای مسلمانان فغان از جور چرخ چنبری وز نفاق تیر و قصد ماه و کید مشتری
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر رمل مثمن محذوف


سینه خواهم شر شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر رمل مسدس محذوف


لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
بحر رمل مثمن مخبون


نه منِ خام طمع عشق تو می ورزم و بس که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر رمل مثمن مخبون محذوف یا مقصور


صبحدم مرغ چمن با گل نو خواسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ


بت خود را بشکن خوار و ذلیل نامور شو به فتوت چو خلیل
فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر رمل مسدس مخبون محذوف یا مقصور


عشق تو بربود زمن مایه ی مایی و منی خود نبود عشق تو را چاره ز بی خویشتنی
مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن
بحر رجر مثمن مطوی


دانه چو طفلی است در آغوش خاک روز و شب این طفل به نشو و نماست
مفتعلن مفتعلن فاعلن
بحر سریع مسدس مطوی مکشوف


کرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلات
بحر منسرح مثمن مطوی مکشوف مقصور


تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف


تقدیر که بر کشتنت آزرم نداشت بر حسن جوانیت دل نرم نداشت
مفعول مفاعیل مفاعیل فَعَل
بحر هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب


ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
بحر هزج مثمن اخرب


ای باد بامدادی خوش می روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
بحر مضارع مثمن اخرب


زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست راه هزار چاره گر از چارسو ببست
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور


دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان چرا که شیوه ی آن ترک دل سیه دانست
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
و...
بازم توصیه می کنم گاج پیش ادبیات اختصاصی رو بخونین
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما


ای فُ رو غ ِ ما ه ِ حُس نَز رو ی ِ رَخ شا نِ شُ ما
فا ع لا تن فا ع لا تن فا ع لا تن فا ع لن

این بعضی جاهاش درست در نمیاد. :-"

بعد ولی یه مصرع دیگه‌ش:

با صبا همراه بفرست از رخت گل دسته ای


با صَ با هم را ه بف رس تَز رُ خَت گُل دَس تِ ای
فا ع لا تن فا ع لا تن فا ع لا تن فا ع لن

این میشه. :-"


حالا من اولی رو اشتباه گفتم؟ یا اختیارات ِ شاعری هست؟ :-? پاسخگو باشید. :-"


×تلاش برای ایجاد کردن بحث. :-"
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

به نقل از F@temeh :
ای فُ رو غ ِ ما ه ِ حُس نَز رو ی ِ رَخ شا نِ شُ ما
فا ع لا تن فا ع لا تن فا ع لا تن فا ع لن

این بعضی جاهاش درست در نمیاد. :-"
منظورت اینائه؟ :-"

فکر کنم برای اینه که تو بعضی موقعیتا می‌شه مصوّت کوتاه رو بلندتر تلفّظ کرد، که مصوّت بلند به حساب بیاد. مثلاً وقتی مصوّت کوتاه آخر کلمه باشه، وقتی کسره‌ی اضافه به آخر کلمات اضافه می‌شه و اینا. :-؟
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

چرا "راه" تو "همراه" ، اونطوری شد؟ = " را + ه " ؟ دروغ گفتم ، اینم بلد نیستم
بعد چطوری شد ه = ع ِ ؟ :-" من پرت نیستم :د
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

ر+ا+ه از الگویِ صامت+مصوّت بلند+صامت پیروی می‌کنه که می‌شه یه هجای کشیده. هجای کشیده رو که این شکلی ــ U نشون می‌دن، (از قیافه‌شم معلومه! :د) انگاری که کشش‌ش اندازه‌ی یه هجای بلند و یه هجای کوتاهه. بعد خب می‌شه جدا جدا نوشتش دیگه. :-؟
( اگه دارم چرت و پرت می‌گم به روم بیارین. :-"")
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

"راه" هجای کشیده‌ست ینی یه بلند یه کوتاه محسوب میشه.

ینی : راه= - u
فا عِ

× میدونم بلد نیستم توضیح بدم میدونم. :-" :‌))

× نرگس :/ ولی خب توضیح تو بهتره. :-"

به نقل از نر‌‌‌‌‌‌گس :
فکر کنم برای اینه که تو بعضی موقعیتا می‌شه مصوّت کوتاه رو بلندتر تلفّظ کرد، که مصوّت بلند به حساب بیاد. مثلاً وقتی مصوّت کوتاه آخر کلمه باشه، وقتی کسره‌ی اضافه به آخر کلمات اضافه می‌شه و اینا. :-؟

خب از کجا بفهمم کی مثلا؟ :-?
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

از روی وزن منطقی که از شعر انتظار میره می فهمیم که کی باید از اختیارات شاعری استفاده کرد!باید رو اوزان تسلط داشته باشیم.
یه مثال: الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

این جوری می خونیم: که عش / قاسان نمو / دَ وّ ل
فهمیدین چی شد؟! ;D
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

خب الان اگه هنوز کسی هست که مشکل اشته باشه تو این هجاها و اینا؟ یا بریم سر این بحر ها! :دی این بحر هارو چجوری حفظ میکنن؟ :دی :-" اصن میشه؟ داریم؟ مردم؟ :-"
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

توضیح دادم که بحر ها رو! :-"
به نقل از شبگرد رومینا :
به گفتن نیس که،باید انقد تمرین کنی که ریتما قشنگ دستت بیاد ;D
برای بحور:
روزگارست این که گه عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
بحر رمل مثمن سالم


ای مسلمانان فغان از جور چرخ چنبری وز نفاق تیر و قصد ماه و کید مشتری
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر رمل مثمن محذوف


سینه خواهم شر شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر رمل مسدس محذوف


لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
بحر رمل مثمن مخبون


نه منِ خام طمع عشق تو می ورزم و بس که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر رمل مثمن مخبون محذوف یا مقصور


صبحدم مرغ چمن با گل نو خواسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ


بت خود را بشکن خوار و ذلیل نامور شو به فتوت چو خلیل
فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر رمل مسدس مخبون محذوف یا مقصور


عشق تو بربود زمن مایه ی مای و منی خود نبود عشق تو را چاره ز بی خویشتنی
مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن
بحر رجر مثمن مطوی


دانه چو طفلی است در آغوش خاک روز و شب این طفل به نشو و نماست
مفتعلن مفتعلن فاعلن
بحر سریع مسدس مطوی مکشوف


کرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلات
بحر منسرح مثمن مطوی مکشوف مقصور


تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف


تقدیر که بر کشتنت آزرم نداشت بر حسن جوانیت دل نرم نداشت
مفعول مفاعیل مفاعیل فَعَل
بحر هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب


ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
بحر هزج مثمن اخرب


ای باد بامدادی خوش می روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
بحر مضارع مثمن اخرب


زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست راه هزار چاره گر از چارسو ببست
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور


دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان چرا که شیوه ی آن ترک دل سیه دانست
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
و...
بازم توصیه می کنم گاج پیش ادبیات اختصاصی رو بخونین
حفظ کردنش راه خاصی نداره فک کنم... :-"
 
  • لایک
امتیازات: N.M
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

چرا خب. ببین مفاعیلن (هزج) و فاعلاتن (رمل) هر کدوم زحافاتشون ۶ تان. مستفعلن (رجز) ۲ تا و متقارب یکی. برای وزنای غیر ترکیبی٬ این زحافات رو حفظ باشی حله.

مفاعیلن

۱. حذف : حذف هجای آخر مفاعیلن = مفاعی ( U _ _ ) = فعولن = هزج محذوف
۲. قبض : حذف "ی" مفاعیلن = مفاعلن = مقبوض
۳. خرب : حذف حرف اول و آخر = فاعیلُ ( _ _ U ) = مفعولُ = اخرب
۴. کف : حذف حرف آخر = مفاعیلُ = مکفوف
۵. زلل : فاع = ازلّ
۶. بتر : فع = ابتر

بعد مثلا تو یه بیت داری :
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و می‌خواران از نرگس مستش مست

که وزنش هست: مفعولُ مفاعیلن مفعولُ مفاعیلن

تو وقتی این زحافات رو اسماشونو بلد باشی می‌تونی بگی این چه بحریه. اولا همه‌ی اجزا از زحافات مفاعیلن هستن؛ پس می‌شه هزج. دوما توی یک بیت هشت تا رکن هست؛ پس می‌شه مثمن. سوما مفعولُ اسمش هست اخرب. در نتیجه داریم : هزج مثمن اخرب

بقیه‌شم اگه کسی خواست بعدا اسماشونو می‌گم حالا. :-" برای حفظ اسم زحافاتم خودتون یه فکری بکنید دیگه. مثلا من مکفوف از اون جایی یادم می‌مونه که توی ذهنم تصویر آقای مفاعیلنی می‌آد که پاش رو از "کف" داده. :-"
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

چی شد؟
چرا دیگه کسی نمیاد تو تاپیک؟
نظری سوالی؟ :-"
 
  • لایک
امتیازات: N.M
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

بابا نرگس خدایی حفظ کردنش خیلی سخته. :-" :دی (البته شایدممن استعدادی در حفظ کردن ندارم.. اینُ در دوران کنکور دریافتم! :> )

بیا بیت بذار ببینیم میتونیم بگیم چه بحریه. بعدشم بقیه‌شُ کم کم مثل همین بذار اگه میشه. 8-> متشکر. ؛؛)
 
پاسخ : بیایید عروض یاد بگیریم !

واقعا سخت نیست. ؛؛)

خب مثلا این بیت:

هم قبلهٔ عشاقی و هم کعبهٔ مشتاق
هم شورش آفاقی و هم فتنهٔ ایام

قبل از این که تقطیعش کنی٬ برو اون پست بالای منو دوباره بخون و سعی کن اون زحافاتو حفظ کنی. بعد بیا پایین و بدون نگاه کردن به بالا وزن اینو بگو. :-"" ؛؛)
 
Back
بالا