پای دفتر

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پای دفتر

من که تاحالا یادم نمیاد کسی بیرونم کرده باشه و به پای دفتر رفته باشم!
فقط یه بار زنگ ریاضی بود ! اصرار کردیم اجازه بده زیست بخونیم ...
یه چندتا از بچه ها اجازه گرفتن برن تو سالن و کتابخونه درس بخونن!
من و دوستمم میز اول شروع کردیم به حرف زدن ...
حالا حرف نزن کی بزن ...
یهو معلمه اومدم بالا سرم گفت تو از خودت خجالت نمیکشی اینقد حرف میزنی؟ :D
منم گفتم خانوم خوووووووووووب... ;))
بعد به دوستم گفت برو میز عقب بشین این نمیذاره تو درس بخونی ~X(
حالا خوبه دوستمم داشت حرف میزد ...
بعد منم یه دو دقیقه سکوت اختیار کردم بعد به طور کامل رومو برگردوندم به میز ÷شتیم دوباره شروع کردم به حرف زدن1 :D
اینجا بود که معلمه گفت فلانی؟؟(منظورم خودمم)
منم با کلی زور خودمو برگردوندم در کمال خونسردی گفتم : جااااااانم؟؟؟ :D
دیگه داشت میترکید گفت چه خوب میشه توهم بری بیرون :-w
در این لحظه بود که من به طور غیر رسمی از کلاس اخراج شدم !
تازه آخرش که میرفتم میگفت ترخدا رفتی بیرون نری بچه های دیگه رو هم از درس بندازی هااااااا :P
یه راهی بگین من یکم از کلاس هندسه اخراج شم؟ :-w
معلمه گفت هر کی سر کلاسم آدامس بجود بیرونش میکنم بدون این که غیبت بزنم بره بیرون!
من از اونموقع هر جلسه آدامس میجوم ( به طور خیلی ضایع) نمیدونم چرا بیرونم نمیکنه :((
 

jasmine.d

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
1,840
نام مرکز سمپاد
شهید فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
تهران 8-^ :))
رشته دانشگاه
معماری 8-^
پاسخ : پای دفتر

یه بار 2تا ازدوستام تو زنگ تاریخ داشتن به هم نامه می فرستادن منم که وسطشون بودم نامه ها رو رد و بدل می کردم! :D
دبیر تاریخمون هم که درس خودشو خیلی مهم میدونه :-& :-&هم ما رو دید و به جای این که دوستام رو که به هم نامه می دادن بیرون کنه من رو بیرون کرد :-w :-w
منم رفتم کارگاه کامپیوتر و به جای کلاس یک زنگ تو اینترنت بودم :D :D
 

amir.mr

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
650
امتیاز
1,330
نام مرکز سمپاد
طلايه داران
شهر
اهواز
مدال المپیاد
زيست،رياضي...همشونم در حد مرحله اول :D
دانشگاه
شهيد بهشتي
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : پای دفتر

امروز رفتم دفتر(با مديريت كار داشتم)ميبينم دوتا از اوليا ايستادن در دفتر و التماس ميكنن به مدير كه به خانواده هاشون زنگ نزنه،از مدير ميپرسم مگه چي شده:ميگه اين دوتا رو با هم توي دستشويي پيدا كرديم!(ببخشيد يه كم زشت بودا)واقعا مركز ما به كجا ميرود؟ [-(
 

PARADISE

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
FARZANGAN
شهر
DEZFUL
مدال المپیاد
RIAZI MOGHADAMATI(86), RIAZI(88)
دانشگاه
شهيد چمران
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : پای دفتر

دبیرای ما اکثرن با شخصیتن و کسی رو از کلاس بیرون نمی کنن.دیگه من خیلی تخص بودم ک چند مورد برام پیش اومد.البته ب جز من 1ی دیگه هم هست ک خیلی ارومه ولی یه دبیره باش لج افتاده و تا حالا 2بار از کلاس بیرون رفته(با اختیار خودش).
بگذریم .از خودم می گم:
سال اول دبیرستان بودم.دوستم تو کلاس B بود.منم تا لحظه ای ک دبیر بیاد تو کلاس دوستم می موندم.چند بار بعد از دبیرا رفتم کلاس و دبیرا اجازه ی ورود دادن.ولی 1بار 1دبیر خیلی خیلی جدی رفت سر کلاس و من بعد از اون.وقتی رفتم خیلی عادی سلام کردم و خواستم وارد کلاس شم ولی نذاشت.گفت کجا بودی؟5دقیقه دیرتر از من اومدیا.گفتم پیش دوستم.(این دبیررو دوست داشتم و نمی خواستم بش دروغ بگم.).گفت:من ک رات نمی دم.دوباره برو پیش دوستت.بعد دلش ب حالم سوخت داشت نرم می شد ک من خندم گرفت از حرفای بچه ها.اونم اخم کرد و گفت بیرون. مگه اینک معاون بت برگ تاخیر بده ک بزارم بیای. منم رفتم سراغ معاون.از شانس بد من معاون اون زنگ عصبانی بود و برگ تاخیر نداد.1چرخی زدم و دوباره رفتم کلاس .گفتم نداد.دبیر:پس بیرون.منم خواستم بی خیال شم ک بچه ها شروع کردن ب سر و صدا و خانم بزار بیاد.گناه داره...
دبیر:داخل کلاس نمی ای.فقط از همینجا ایستاده گوش کن ب درس.منم گفتم باشه.یکم از بچه ها درس پرسید.بعد گفت:چرا کتاب نمی گیری دستت؟ ب بچه ها گفتم:کتابمو بدین(با حالت دستور و بی قید).دبیر:چه رویی!چرا خودت نمی ری کتابو بیاری؟گفتم خودتون گفتین نرم داخل کلاس!چش غرره رفت...خلاصه کتابو گرفتم دستم و تا روشو برگردوند شروع کردم ب بی صدا حرف زدن با بچه ها و خندیدن.دبیره هم ک دید ادم بشو نیستم و بچه هارو سرگرم کردم با عصبانیت گفت برو بشین سر جات....

موارد دیگه رو بعدن می نویسم!
 

ninja

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
557
امتیاز
1,355
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرکرد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پای دفتر

دبیر تاریخ ما فامیلش واحده ....
یه بار یکی بهش گفت بلیطیه یا پولی ؟
معلم با تعجب : چی؟
دوستم : واحد دیگه ...
انداختش بیرون .....
 

nima-m

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
162
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
علامه حلی تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای فیزیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : پای دفتر

من در این شش سال گهر باری که داشتم یه بار هم اخراج نشدم! اصولا بچه ی سر به راه و این حرفایی هستم!
فقط یه مورد سال دوم بود که... عربی داشتیم، معلمه میرفت همه ی کلاسا درس میداد، میومد سر کلاس ما می پرسید، خیلی هم بد نمره میداد لامصّب. یه بار سر کلاس ما که اومد، گفت فلانی پاشه بیاد بپرسم. این رفیق ما هم پا شد و شروع کرد که آقا چرا فقط از ما میپرسی، این نامردیه و این حرفا. اون هم همه ی حرفا رو که شنید گفت عیب نداره، دو تا دیگه رو هم آورد پای تخته که بپرسه. شیوه ی پرسیدنش هم این بود که اولش میگفت متن درس رو خودمون بخونیم و معنی کنیم. برای همین کسایی که میرفتن پای تخته، باید کتاب میبردن. این رفیق ما از اون ته پیغام داد که هیشکی کتاب نده. خلاصه شروع کرد به پرسش. گفت نفر اول از روی کتابت صفحه ی فلان رو بخون. گفت آقا کتاب نداریم. رو کرد به اون دو تای دیگه که پای تخته بودن و گفت: شما کتابتونو بدین بهش. گفتن: ما هم نداریم. این هم کم کم داشت قاط میرد برگشت رو به کلاس گفت یکی کتابشو بده به اینا. همه خودشون رو زدن به کوچه ی علی چپ! دیگه جوش آورده بود و گفت: یعنی تو این خراب شده هیشکی کتاب نداره؟ هر کی کتاب نداره پاشه بره بیرون! ما هم از ته کلاس پا شدیم و راه افتادیم به سمت در. به جز 7-6 نفر آدم :-&، همه رفتیم بیرون جلوی در معاون صف وایسادیم!! خیلی خوب بود! جوش آورده بود ناجور! خیلی ازش بدم میومد، کلی حال کردم اون روز! تهدید کرد که مستمرتون رو 10 میدم، ولی آخرش همون کار رو هم نکرد!

البته سال سوم هم سر المپیاد میخواستیم کلاس بپیچونیم بریم درس بخونیم، این معاونت محترم نمیذاشت! خلاصه بساطی داشتیم. دیوار از المپیادی کوتاه تر پیدا نمیکردن خدایی. هر کی رد میشد یه گیری میداد به ما. یه بار هم ما رو از کتاب خونه کشید بیرون و برد دفتر. گفت غیبت غیر موجه داری و این حرفا. منم شروع کردم به این حرف که آخه مرد مومن، هزینه ی تحصیل من رو بابام داده! تو که ندادی؟!(البته سعی میکردم به جوری بگم که خیلی بهش بر نخوره!) الان هم بابام راضیه من بپیچونم. تو دیگه چی میگی؟؟! اون موقع داغ بودم، نفهمیدم. ولی بچه ها که اونجا بودن بعدا بهم گفتن خیلی وحشی شده بودم! آخرش مرتیکه انظبات رو فکر کنم 17-18 داد. با این که همه ی غیبت هام رو با گواهی پزشک ردیف کرده بودم. X-(
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,300
امتیاز
48,924
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : پای دفتر

توي اين سه سال تا حالا از كلاس اخراج نشدم ولي امسال يه چندباري نزديك بود اخراج شم،همشم به خاطر اين بود كه داشتم سر كلاس،درس هايي غير از درس اون كلاسو ميخوندم يه بارم سر كلاس عربي اون قد حرف زدم كه دبير گفت جامو عوض كنم!! :-[ :-"
 

imanjo0n

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
231
امتیاز
163
نام مرکز سمپاد
دستغیب 1
شهر
شیراز
پاسخ : پای دفتر

امروز برای 16همین بار اخراج شدم !! :D
دفعه ی 15 ، سره کلاس فیزیک بود ، ناظممون کوماندویی اومد تو کلاس !! دنباله یه نفر بود ، بعد من هم داشتم روبیک بازی می کردم !! سریع انداختمش تو کیفم ، ولی نامرد ، فهمید !! گفت بلند شو بیا کارت دارم !! [-o< [-o<
گفت : تو دیگه جات تو این مدرسه نیست !! اینقدر اخراج شدی چرا؟؟ دمه دفتر وایسا !
از قرار ، یکی دیگه هم اخراج بود و با هم گل یا پوچ بازی کردیم، که احمدی(ناظم) گفت که برم دفتر ... :-s
گفت : تو دیگه باید از اینجا بری !! و ...
یکم پاچه خواری کردم ...
گفت: تا 3 روز نیا مدرسه بعدش هم با ولیت باید بیای !!
پاچه خواری
اگه شنبه ببینم اومده مدرسه ، باهات برخورد فیزیکی می کنم !!
پاچه خواری
شنبه می تونی با ولیت بیای ولی سره کلاس راحت نمی دم ، اگه بدون ولیت بودی برخورد فیزیکی می کنم باهات
پاچه خواری
شنبه با ولیت بیای سره کلاس راحت می دم ، ولی دفعه ی اخرت باشه
پاچه خواری
شنبه خودت بیا مدرسه ، ولی الان به ولیت زنگ می زنم !!
پاچه خواری
خب باشه ، الان دمه دفتر وایسا که زنگ بخوره تا شنبه در مورد تصمیم بگیرم !
پاچه خواری
برو سره کلاست دیگه تکرار نشه !! :)) :)) :D
خیلی ادم خوبی بود ، تا امروز ....
امروزش رو بعدا می گم ، فعلا حالم زیاد خوب نیست :D
 

saeide

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
572
امتیاز
2,074
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج (گویا 3)
شهر
کرج
دانشگاه
تهران-شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک-کارشناسی ارشد گرانش
پاسخ : پای دفتر

من بدشانس ترین آدم این کره ی خاکی بودم. :(
بزرگترین آرزوی دوران تحصیلم این بوده که یه بار حداقل اخراج بشم. :D
پام زیاد به دفتر رسیده واسه بی انضباطی و اینا.ولی همیشه ی خدا بخشیده شدم :O نمیدونم چراها؟طرف مقابل یه زل میزد تو چشام،بعد میگفت برو!
سوم دبیرستان بودم همش دو ماه رفتم مدرسه،اصلا انگار نه انگار،معاونمون کاریم نداشت.
ولی همیشه دلم میخواست حداقل یه با از کلاس،حالا مدرسه پیشکش،اخراجم کنن،هر کاری هم تونستم کردم،ولی اخراجم نکردن.
حالا هم که دیگه مدرسه واسه ابد تموم شد.منم این آرزوم رو با خودم به دیار باقی میبرم. :D
 

imanjo0n

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
231
امتیاز
163
نام مرکز سمپاد
دستغیب 1
شهر
شیراز
پاسخ : پای دفتر

به نقل از Saeedeh.Z :
من بدشانس ترین آدم این کره ی خاکی بودم. :(
بزرگترین آرزوی دوران تحصیلم این بوده که یه بار حداقل اخراج بشم. :D
پام زیاد به دفتر رسیده واسه بی انضباطی و اینا.ولی همیشه ی خدا بخشیده شدم :O نمیدونم چراها؟طرف مقابل یه زل میزد تو چشام،بعد میگفت برو!
سوم دبیرستان بودم همش دو ماه رفتم مدرسه،اصلا انگار نه انگار،معاونمون کاریم نداشت.
ولی همیشه دلم میخواست حداقل یه با از کلاس،حالا مدرسه پیشکش،اخراجم کنن،هر کاری هم تونستم کردم،ولی اخراجم نکردن.
حالا هم که دیگه مدرسه واسه ابد تموم شد.منم این آرزوم رو با خودم به دیار باقی میبرم. :D
اخی .. برعکس منی !! حالا هی من می خوام نرم پای دفتر ، همینطوری الکی الکی می برنم !!
مثلا یه بار اومدن یه تعدادی رو بگیرن ، همه فرار کردن (من هم فرار کردم) ... بعد بارو یکی رو فرستاد دنبالم و بقیه رو ول کرد !! :((
کلی بار دیگه الکی اخراج می شم !! :(( ...می ای جاهامون عوض ؟؟
 

armitaa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
230
امتیاز
536
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
شیراز
پاسخ : پای دفتر

یه بار دبیر دینیمون اول کلاس به من و 2تا از دوستام گفت اگه میخواید طبق معمول حرف بزنیداز الان برید بیرون!منم بهشون گفتم بیاید بریم اما گوش نکردن!بعد داشتیم نامه رد و بدل میکردیم که اومد نامه رو گرفت و مارو بیرون کرد! گفت:من که اول کلاس محترمانه گفتم برید :))
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : پای دفتر

تقریبا نصف کلاس گذشته بود با دوستم رفتیم کلاس شیمی!!!دبیرمون گفت برین برگه بگیرین رفتیم برگه بگیریم مارو 2 جای دیگه هم فرستادن ماهم از موقعیت استفاده کردیم تقریبا20 دقیقه دیگه هم بیرون موندیم!!! =)) =)) =))
خیلی حال داد وقتی رفتیم دبیرمون عصبانی بود =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : پای دفتر

بیـشُمار اخراج شدم :-" یعنـی دفتر معاونت برام عادی بود :D با معاونه ــَم رفیق شده بودم ! البته دفتر مدیر خدا رو شکر تا حالا مشرف نشدم .

یکیـش زنگ ادبیات بود و معلمی که ازش متنفر بودم :-& :-"
یه زنــگ برای کار مجله زبان مدرسه دیرتر و با اجازه(!!) رفتم سر کلاس ، بهـم گیر داد . چیزی نگفتم بهش ، رفتم سرِ جام بشینم .(ته کلاس)
یهو گف (اینُ در حالتِ L-: گف) : بیا این جلو پیش من بشین ببینم ! باز هیچی نگفتم (:| رفتم اون جلو نشستم و سرمُ که درد می کرد گذاشتم رو میز .
یهـو معاونمون در زد ، گف خانوم ق. میشه نرگس برای مجله بیاد بیرون ؟ یهــو این خانوم ق. ، گف : خانوم اصن شما نرگـس و ستـاره رو ببرین دیـگه نیارین ، از اول زنگ دارن به هم نگاه می کنن . (!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :|)

حالا من خواب ، سرمُ از رو میز برداشتم . : ببخشید خانوم من از وختی اومدم سرم رو این نیمکت بوده هــا ... اون : نع ... تو و ستاره از این سر کلاس به اونسر هی به هم نگاه می کردید . شما احترام کلاسُ نگه نمیدارد . و از همین خزعبلات... (:|

آقا اخراج کرد مارو ، بعد اَ کلاس گفت دیگه راتون نمیدم ، امتحان نیم ترمم نمیگیرم ازتون ! :| ماــَم هر زنگ ادبیات تا آخرهای سال(سر جمع 4-5 جلسه) مهمان دفتر معاونت گرامی بودیم :D کـارم به دفتر آموزش و والدین و اینام رسید :| یکی از بارهاییه که جدن ، جــدّن حس میکنم کاری نکردم و مجازات شدم :-??

+حالا بقیه اخراجا واس بعد :-"
 

stevendeljoo

داماد مسعودی
ارسال‌ها
1,351
امتیاز
2,642
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1391
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : پای دفتر

ی گند مردانه زدم....
داشتیم با بچه ها سرکلاس توپ بازی میکردیم
کلاس ماهم بالای در ورودیه
خلاصه همچین توپو کوبوندم تو شیشه که پودر شد رسید به زمین
خیلیا میگفتن از پهلوی چشمم رد شد یا از جلو صورتم.....
خلاصه خدا خیلی رحم کرد
مام امتحان کامپیوتر داشتم
خودمونو زدیم به اون راه که دیدیم ناظم اومده دربه در میگه ایرانفرکو!
منم دیگه .....

خلاصه رفتیم شیشه گرفتیم اومدیم نصب کردیم ارجاع به ولی و درج در پرونده و اینا....
بعدم اومدم دبیر کامپیوترمون درو وا نمی کرد دیگه مث عصر حجر رو ی کاغذ نوشتم ایرانفرم بلوکی در وا کن مایوم پشت در واکن مایوم.... خلاصه از همه دیرتر رفتم از همه زودترم امدم بیرون 20 هم گرفتم ولی هنوز که هنوزه می بینم خدا خیلی رحم کرد خورده شیشه ها تا وسطای حیاط رفته بود
 

saranaz

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
996
امتیاز
4,711
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پای دفتر

یعنی آرزو م دارم یه بار فقط یه بار منُ اخراج کنن ! =((

یا نمره انضباطم ُ کم کنن!

هییی روزگار.... :(

+صرفا" جهت بالاآوردن تایپیک! B-)
 

lovely_mahsa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : پای دفتر

من خودم شخصا خیلی پای دفتر رفتم
اما فکر نمیکردم تو این مدرسه ی جدید به این زودی این اتفاق بیوفته
همون هفته ی اول سر زنگ ادبیات خیلی با احترام از کلاس اخراج شدیم :))
 

Ahmadfire

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
17
امتیاز
141
نام مرکز سمپاد
هاشمي نژاد 2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
none of your business
پاسخ : پای دفتر

ما كه اهل اخراج شدن نيستيم
(صرفا جهت اطلاع)
/m\
 

fa.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
544
امتیاز
1,467
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرمان
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : پای دفتر

ما معلمامون عمرا اخراجمون نميكنن! ينى ما رديف آخريا اصلا معلم و درس برامون معنى نداره! پارسال كه فقط حرف زدن و خنديدن و ورق بود! معلما اصلا نيگامونم نميكردن چه برسه به اخراج!! امسال اذيت كردن دبير و بقيه بچه ها در حدى كه جيغ و گريشون دربياد و حرف و فال و خنده!! دبيرا فقط التماس بلدن!!
دوم راهنمايى داشتم با يكى مكاتبه ميكردم نوشتم باو ولش اى زنه عقده ايه!!! معلمه هم از اون خشنا! ديد و... جيغ!!! بعدم بهم گفت برو بيرون!! منم داشتم به حرفاي بابام راجع به احترام به معلم فك ميكردم كه زنگ خورد! و اخراج نشدم ديه!
 

mostafa.m

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
35
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی(1)
شهر
تهران
پاسخ : پای دفتر

من اول راهنمایی در مدرسه حلی دو تهران سر کلاس خیلی حرف میزدم درسمم به خاطره همین خوب نبود ولی معلما کلا کاری نداشتن با من
تذکر میدادن ولی اخراج نمیکردن
اینکه میگین معلما می زدنتون خیلی برام غیر منطقی بود
پ.ن البته فقط سال اول راهنمایی این شکلی بودم
الان که اول دبیرستانم احتمالا بتونیم اول خوارزمی بشیم(پروژه خفنی داریم)
 

shifte

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
تهران
دانشگاه
ایشالا اگه خدا بخواد ب
پاسخ : پای دفتر

من که تاحالا اخراج نشدم چون تا معلم دعوام می کنه های های می زنم زیر گریه و می گم خانوم شما با ما لج دارین . مادختر بدی نیستیم و ازین جور حرفا و معلم بیخیال میشه
 
بالا