پای دفتر

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hespride
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : پای دفتر

من امسال دو بار از کلاس بیرون شدم که حعل می کنم اولدومیشو بگم : پنج شنبه چند هفته پیش امتحان علامه حلی داشتیم وچون پنج شنبه ها تعطیله معلما نمیان و معاونا مراقفن ماهم با چند تا از بچه ها هماهنگ کردیم ازبیرون جوابارو اس ام اس کنن 10دقیقه ی آخر اس ام اس رسید که مراقب ما عزم گوشیمو گرفت حالا بقیش باشه واسه بعدا
 
پاسخ : پای دفتر

پارسال يه معلم شيمي داشتيم اين اگه دو ثانيه بعد خودش ميومدي عمرا راه نميداد!
منم كه كلا هميشه خدا با دوستام تو سالنم (چون اونا همشون رياضين! ;)) ) و با معلم ميرم سر كلاس!‌ هميشم وقتي شيمي داشتيم حواسم بود كه زود برم سر كلاس! از شانس گند ما اونروز طرف مانتو سرمه اي پوشيده بود منم بين بچه ها نديدمش كه رفت سر كلاس! (آخه هميشه سبز ميپوشيد آژير بود وقتي ميخواس بره سر كلاس! :)) ) مام يه دفه رفتيم ديديم اي دل غافل در كلاس بستس! ;D درو باز كردم گفتم سلام حالا اصلا نميشه بيام سر كلاس؟! اونم كلي توپيد و گفت مگه من روز اول قوانين كلاسمو نگفتم و از اين حرفا...! منم تو دلم گفتم اصن فداي سرم!‌ راه نده!‌به جهنم!‌ گفتم خانوم حداقل ميشه كيفمو بردارم؟! كارد ميزدي خونش در نميومد! ;D مثلا فك ميكرد الان عجز و لابه ميكنم كه بيام سر كلاس! =)) گفت بيا بردار برو! منم از خدا خواسته!‌ كيفمو برداشتم رفتم پيش همون دوستام كه از قضا (؟) علاف بودن اون زنگ! ;D بسي خوش گذشت! ;D ;D
!
 
پاسخ : پای دفتر

من دو هفته پیش دو دقه دیر رفتم سر کلاس البته بعد زنگ نماز
ینی از نود دقه هفتادو پن دقه بودم و پونزده دقه باقیش بعد نماز بود :)
خلاصه دیر رفتم و معلم رام نداد
روز بعد دیدم ناظممون منو بردش پا دفتر با چن نفر دیگه :-"
میگه تو دیروز غایب بودی
منم هر چی فوش یاد داشتم ب معلمه دادم )تو دلم (
بعد ناظمه میگف تعهد بنویسین ک تکرار بشه انضباط دونمره کم شه
منم شروع کردم با ناظممون دعوا ک بعد چن دقه چنان دادی کشید ک معلما از کلاساشون اومدن دفتر و جالب تر اینه ک منم جواب میدادم هنوز :دی.ولی آخر چون گف دعوت اولیاء و منم خوشبختانه بابام نبود اون روز مدرسه گفتم باشه و رفتم دم در دفتر :))
از خدا خواسته پن دقه ب زنگ بود گفتم تعهد میدم :دی
باز اون گف دیگه نه
منم باز رفتم رو اعصاب ک بنده خدا خودش گف::
ای بابا..غلط کردم...برو گمشو سر کلاست..نخواستیم
منم شدم : :دی
 
پاسخ : پای دفتر

برای این که وسط حیاط تولد گرفتم و با مسعول المپیاد کلی دعوا کردیم من و دوستام
روز شنبه ما رو بردن دفتر
مدیرمون خیلی شیک گفت 3 روز اخراج از مدسه :o
حالا من :| 2 نفر :)) بقیه هم :((
بعد من گفتم مدیر گرامی تولد من بوده و اگه میشه من حاضرم کلا از مدرسه اخراج بشم ولی دوستامو باهاشون کاری نداشته باشید
ولی قبول نکرد :|
آخرم یک تعهد گذاشت جلومون
ما هم همه نخونده امضا کردیم :-"
آخرش تعهدمونو بخشیدن
 
پاسخ : پای دفتر

يه با توكلاس داشتم با دوستم نامه پرت ميكرديم كه يهو دوستم سرعت پرتابو درست مقايسه نكرده بود وكاغذ درس افتاد جلوي معلم
معلم X-(
ما :-ss [-o<
خلاصه با احترام تمام از كلاس بيرون انداختمون
 
پاسخ : پای دفتر

پارسال یه دفعه دیر رسیدم به کلاس شیمی خواستم برم تو کلاس معلم نذاشت و گفت برو نامه بگیر از دفتر
خلاصه رفتم دفتر و کلی غر زدن معاونو تحمل کردم بعدشم اسممو تو صد تا دفتر یادداشت کرد و من بالاخره برگه ی ورود به کلاس گرفتم
بعد رفتم سر کلاس معلمه تو چشام نگاه میکنه میگه باهات شوخی کردم چرا رفتی برگه بگیری؟!؟!؟!؟ ;D
X-(
~X(
:((
 
پاسخ : پای دفتر

تو کلاس ما از 25 نفر فقط 5 نفر رفتیم دفتر
 
پاسخ : پای دفتر

حذف×
 
پاسخ : پای دفتر

اخراج؟ دخترا اصولا اخراج تو کارشون نیس ولی یادمِ جلسه‌ی اوّلِ هنرِ سالِ اوّل راهنمایی، دبیر هنرمون وارد کلاس شد(با لباسای رنگی و البته زشت:-") بعد هممون خندمون گرفته بود و اینا؛ بعد شروع کرد به صحبت در مورد اینکه هنر درس عملیِ و نباید از این حالت خارج بشه و فلان؛ بعد دوباره شروع کرد یه ساعت در موردِ قَلَما و اینا توضیح داد بعدم هِی این وسطا می‌گفت: اینا به دردِ شما نمیخوره هنوز زوده و فلان. منم اعصابم داغون شد گفتم: خانوم شما کلّی گفتین هنر عملیِ و فلان موضوع نقّاشیُ بگین. ( :-"، :)))
دبیرمون: شما ناراحتی میتونی بری بیرون.
من:نه خیر ممنون راحتم.
البته تاثیری نداشت و ادامه داد تا اخرایِ زنگ از قلم‌آش همینجوری هِی گفت ولی اخراجم نکرد. :-"

واقعا جرئت می‌خواست جلسه‌ی اوّل انقد پررو بودن! :-"
 
پاسخ : پای دفتر

آزمون پیشرفت تحصیلی تموم شده بود زنگ بعدش هندسه داشتیم تا معلممون اومد تو شروع کر به حل کردن سوالای هندسه ماهم همه به حالت مرگ :-\ :-\ :-\ بهش گفتیم خانوم ما اینارو بلدیم بریم سر درس بعد اولش هیچی نگفت و باز ادامه داد به کارش کمکم غرغر بچه ها بلند شد معلممونم عصبانی داد زد ساکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت من این همه زحمت میکشم شما قدر نمیدونین و از این حرفا بچه ها هم هنوز داشتن غر میزدن که گفت هرکی نمیخواد گوش بده بره بیرون همین کای بود تا همه ساکت بشن منم دیدم نه بابا باز این شروع کرده حل سوالا این اردکا هم هیچی نمیگن کیفم رو جمع کردم به معلمم گفتم خانوم با اجازه گفت کجا گفتم تو حیاط کارد میزدی خونش در نمیومد X-( X-( X-( X-( پشت سر من بقیه هم اومدن فقط اون 4 تا جوجه اردک زشت خرخون موندن تو کلاس ;Dاینم نامردی نکرد بهشون کلی تمرین داده بود خونه حل کنن ببرن به مام بدن حل کنیم ;D ;D ;D ولی ما حل نکردیم گفتیم تا شما باشین نمونین تو کلاس ;D ;D ;D ولی 1ماه جازه نداد برم تو کلاسش ;D ;D ;D ;D منم که ناراحت :)) :)) :))
 
پاسخ : پای دفتر

دقیقا رو محور تاپیک نیس ولی خب دیگه :

سال اول دبستان ( ;D) من نماینده کلاس بودم و یکی از بچه ها هم هیکلی و درشت و شلوغ ! منم نخودی و ریزه میزه !
هی نامه مینوشتم به مدیر مدرسه که آره بیتا خیلی شلوغه و باید اخراجش کنید و اینا ;D
زیرش رو هم میدادم بچه ها امضا میکردن ، میبردیم میدادیم به مدیر ! :))

یه روز مامان بیتا اومد مدرسه ، منم صدام کردن که برم دفتر !
حالا فک کنین اون داره دعوا میکنه که تو با چه حقی میخوای دختر منو از مدرسه اخراج کنن و اینا !
منم دم در دفتر با 75 سانت قد دارم اشک میریزم ! که دیگه مدیرمون وساطت کرد و رفتم کلاسم و اینا [-( [-(
ترک عادت گفتیم که دیگر مقدمات اخراج کسی را فراهم نسازیم ! :-[


× لازم به ذکره که بگم الان بیتا یه بچه هم داره ! :)) :))
 
پاسخ : پای دفتر

هعععععععععی ....یادش ب خیر....راهنمایی ک بودم ....اولین روز بعده عید ک اومدیم مدرسه خابم میومد شدید....تو اون حالت خماری گفتم:خانوم میشه بخابیم؟
معلم عوضیمون:تو برو بیرون بخاب :|....منم (خمار بودم دیه)پاشدم رفتم بیرون.....همه بچه ها اینطوری :o :o :o من =P~ =P~ =P~ معلم :-w :-w :-w بعد رفتم دیدم خیلی خابم نمیاد با بچه های دگ والیبال بازی کردیم...بعدش منم خوش خرم پاشدم رفتم کلاس.....

نتیجه 1:رفتم دفتر
نتیجه 2:تعهد
نتیجه3:مامانم اومد مدرسه
نتیجه :3 روز اخراج از مدرسه
 
پاسخ : پای دفتر

دبستان بودم یه بار همستر م رو با خودم بردم مدرسه
س کلاس بودم همستر از توی جامدادیم پرید بیرون رفت سمت معلمم :-"
معلم منم که وحشتناک از موش می ترسید منو خیلی شیک فرستاد دفتر
مدیرمون همسترم رو انداخت تو کوچه و بابام اومد تعهد داد :(
ولی خدایی قیافه معلم یادم نمی ره خیلی با حال شده بود =)) =))
 
پاسخ : پای دفتر

فقط از کلاس ما 8نفر رفتن دفتر
یک نفر بخاطر درس یاد نداشتن
یک نفر بخاطر اینکه تمریناشو از روی دفتر خواهرش نوشته بود و پای تخته ام یاد نداشت
بقیه همگی باهم دیراومدن سر کلاس (تقریبا حدود 2 دقیقه )اخراج شدند
 
پاسخ : پای دفتر

دیدم خاک می خوره گفتم منم بگم شاید شماهم بگین:
اول ابتدایی:لازم به ذکر است مدرسه مون کلاس خالی نداشت این بود که یه انباری خیلی کوچیک اون سر حیاط رو خالی کردن و ما 20نفر کلاس اول رو تشکیل میدادیم.
بار اول : تکیه دادیم به ماشین دیدیم داره میره منو دوستم هم حلش دادیم و رفت خورد به دیوار چراغش یه چیزیش شد و کسی نمی دونست کارکیه ما هم خودمونو زدیم به اون راه کل بیست نفر رفتن پای دفتر البته.
بار دوم هم به قصد خوشحال کردن معلمی که رفته بود اداره خواستیم کلاس رو بشوریم تا نیم متر آب زمین رو فراگرفته بود.
دوم تا پنجم رفتم مدرسه مامانم بنابراین کاری نمیشد کرد.
اول راهنمایی همه کلاس ادامس خرسی خوردیم و جمعشون کردیم چسبوندیم رو صندلی معلمی که ما ازش بدمون میومد و اوهم از ادامس خرسی یه هفته اخراج شدیم4نفر اصلی.
دوم راهنمایی به جرم خیلی بد البته من رو بنابر قیافم گفتن بشین سرجات اما لو رفتگان یه پنج شنبه جمعه اخراج شدن
اول دبیرستان هم گفتن که ما یه گروه زدیم تو تلگرام با یه سری پسر که برن مزاحم معلمامون بشن دیه داشتیم اخراج میشدیم به لطف قیافه و سابقه قرآنی من بیخیال شدن.
 
پاسخ : پای دفتر

نماینده ی عزیز ما تو کارای مدیریتی 20 هست.باباش هم رئیس انجمنه تو دبیرستان پسرانه معاونه.این دوست ما خیلی خوبه اما بعضی وقتا جو میگیرتش.الکی اسم میده پایی اونم به دلایل فوق بچگانه.
امسال واس روز معلم یه طرف شکلات و شیرینی خامه ای دادن ببریم بذاریم بالا.زنگ اول تموم شد شیرینی ها نابود شدن و فقط شکلات موند.نمیدونم چی شده بود که یکی از بچه های شر کلاس شروع کرد به سمت چند نفر شکلات پرتاب کرد.از اونجایی که هر عمله عکس العملی داره اونا هم همین کارو کردن.ما اون وسط داشتیم فقط کتک میخوردیم.من به شخصه چشمم نابود شد.این نماینده هم اسم منو و یکی از دوستام که مث من هیچکاره بودیم رو فقط داد پایین.
پ.ن:ناظم ما پارسال عوض شد و یکی اومد که کارای مدیریتییش عالیه و خیلی عملکردش اوکیه.من راضیم ولی دوستان نه!
ما هم رفتیم پایین و من با اعتماد به نفس کامل سخنرانی کردم.(نماینده دو بار دیگه هم بی گناه اسمم رو داده بود پایین.واقعا هیچ کاره بودم.)خلاصه به اون دوستم رسید اونم خیلی گریه ایه با اون که بزرگترین فرد تو کلاسه.خلاصه منم با کمال آرامش اسم افراد دسته اول کودتای شکلاتی رو اعلام کردم.ما هم رفتیم کلاس و عاملین اصلی با قیافه ای خشمگین رفتن دفتر(ولی اونی که کودتا رو شروع کرده بود بیشعور خیلی آروم بود اصن انگار نه انگار :-L )
 
پاسخ : پای دفتر

معلم فیزیک سال سوم کلا بامن مشکل داشت جلسات اول گفت تعدادزیاده میخوام رندش کنم هرجلسه چند نفرومیفرستم بیرون امروزم اقبالی پاشوبروبیرون
من :o :o
هیچی دیگه انقد بی منطق بود که ترجیح دادم برم بیرون
روزای دیگه هم هرکی حرف میزد میگف اقبالی ساکت دوستم میگفت بچه ها توروخداخرف نزنید خانم زهراروبیرون میکنه
در این حدبنده خدامشکل داشت :| :|
 
عههه!
خدایی حیفه این تاپیک، نذارین خاک بخورع...

پیش بودم، سر زنگ زیست استادمون از هرکی میپرسید، بلد نبود مینداخت بیرون، منم جلسه‌ قبل غایب بودم...
هیچی دیگه، با جمعی از دوستان رفتیم دفتر معاون...
خانوم ح. با استادمون صحبت کرد ک وقت بده نیم ساعت بخونیم، بعد بپرسه، اونم قبول کرد، ولی گفت خود ناظممون ازمون بپرسه، اگه بلد بودیم اجازه بده برگردیم سرکلاس...
مام نیم ساعت جاهای خیلی سخت و خیلی مهمو خوندیم ک ضایع نشیم، بعد رفتیم دفتر ک بپرسه...

خدایی هیچ‌جا شانس ندارم!
کتابو باز کرد، از ص اول فصل ک کلاً دو پاراگراف راحت بود ازم پرسید، و من در کمال ناباوری بلد نبودم!
و آبروم رفت!!!
با این ک تقریباً همه‌ی سوالایی ک از دوستام پرسیدو بلد بودم، اما اون ی صفحه‌ی لعنتو بلد نبودم، چرا؟ چون توو نیم‌ساعت ترجیح میدادم سختارو بخونم و فکرشم نمیکردم از اونجا ازم بپرسه، دقیقاً مث این بود ک از روو جلد کتاب بپرسه...
خلاصه ک اون زنگ زیست پرید...
 
ما هر سال واسه روز معلم کلی برنامه داریم
بعد پارسال یکی از بچه ها گفت بادکنک پر از آب تو سر یکی از معلما بترکونیم
منم مسئولیت این کار خطیرو !!! بر عهده گرفتم و با دو تا بادکنک پر از آب وایسادم پشت در :/ اما نگو این معلم ما به برف شادی حساسیت داشته واسه همین قبلش معاونو فرستاد تو که جلوی ما رو بگیره
اول که معاون اومد تو منو ندید چون دقیقا پشت سرش بودم . بادکنکا رو هم هیچ جوره نمیشد از دستشون خلاص شد . خلاصه از خنده ی بچه ها متوجه شد و ما رو برد دفتر :D
بعد یه ساعت با ضمانت همون معلممون تونستم برگردم کلاس :))
 
به خاطر دیر اومدن سرکلاس اخراج شدم دبیرمون گفت برید برگه ی تاخیر بگیرید ناظم گفت نمیدم،جاتون سبز پنج نفرمون نشستیم تو سالن جرئت حقیقت بازی کردیم دبیر تسلیم شد و رامون داد :)))))) از تعجب خشکش زده بود:D
 
Back
بالا