موزه

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع taraneh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سرود ملی کلاس دوم ریاضیه فرزانگان قم

فقط جو نگیرتتا؟
 
پاسخ : ورژن جدید شعرهای ای ایران(ای سمپاد!)

فاطمه تو فیزیک بخون سنگین تره :D :D :D
آبرو هر چی شاعره بردی ;D ;D ;D
 
پاسخ : ورژن جدید شعرهای ای ایران(ای سمپاد!)

میتونم بپرسم تخلص شعریتون چیه؟ :دی
 
پاسخ : ورژن جدید شعرهای ای ایران(ای سمپاد!)

چند باری به لسان الغیب تافلی زدم! ولی هنوز تصمیم قاطعی نگرفتم!(:دی)

جند تن از دوستان، تعدادی اسامی به من پیشنهاد کردند ولی من هنوز....

(با اقتباس از درس کباب غاز،ادبیات دوم دبیرستان)
 
پاسخ : سرود ملی کلاس دوم ریاضیه فرزانگان قم

نه!تصمیم گرفتم دیگه بیشتر از این به شعر و موسیقی گند نرنم !

یه خاطر همین از دوستان عزیز تقاضا دارم اگه میشه فایل دانلودیشو بذارن تاهمه استفاده کنن(:دی)
 
پاسخ : ورژن جدید شعرهای ای ایران(ای سمپاد!)(قسمت دوم)

شعری در قالب پایداری و مقاومت!و اثبات موندگاریه سمپاد! ;D



سمپاااد همیـــــشه می مـــونه
خداااا می دوـــــنه که می مـــونه
به لطف یزدااان و باباجوون
سمپاد همیشــــــــه می مـــونــــه
سمپاد همیشــــــه می مــــونــــه


(اینو باید با اوون لحن اوون شعر بخونین که میگه به لطفه یزدان و بچه ها...

بعدی ها رو تو قسمت های بعد میذارم! ;)
فعلا
 
پاسخ : ورژن جدید شعرهای ای ایران(ای سمپاد!)

بی محتوا بود
لا اقل یه ذره طولانی ترش کن
یه ذره محتوا قاطیش کن
خواهشا دیگم شعر نگو ;)
یا یه ذره تمرین کن
بعد شعراتو بذار اینجا ;)
 
شعر های "فاطمه ایرانی"

جایی برای گفتن نیست!
راهی برای گفتن نیست!
کائنات برایم تنگ شده
حفره ی کوچکی هم به بیرون ندارم.
-گفتن از چه؟باز از غم، از حسرت و سکوت؟
گفتن از ملامت و رنج؟
یا گفتن از عشق و سرمستی؟
گفتن از شادی.
گفتن از حرفا های پر تب و تاب زندگی
گفتن از خنده ها
گفتن از عشق بازی عاشق ومعشوق!
یا گفتن از راهی به سوی ابدیت؟
باز هم کائنات تنگ است؟
تو از چه می خواهی بگویی که سدی عظیم داری؟
از عشق بگو!
از عشق بگو
تا پوسته ی گردویت سر باز کند و باریکه ای نور
باکتری های آسیب رسان مغزت را نابود سازد.
افکار غلط، تو را در گردو زندانی کردند
آن را بشکن!
آن را بشکن و مغز گردویی سفید باش تا در ضیافتی
سفره ای را آذین باشی!

خودم
18/8/1387
 
بعضی وقتا!

بعضی وقتا، بعضی چیزا میشن ارزش، میشن مقام
بعضی وقتا، بعضی چیزایی که خیلی دوسشون داشتی یادت میرن!!!
بعضی وقتا،جای بعضی چیزا رو با بعضی چیزای دیگه عوض میکنی!!
بعضی وقتا، بعضی چیزا رو چپه می کنی!
بعضی وقتا، بعضی چیزا رو 180درجه میچرخونیشون!!!
اصلا کلا عوضش میکنی.یا...
ولی اینو بدون که مهمو اگه چپه اش کنی، بازم مهمه!!
مهمو اگه بچرخونیش، بازم مهمه!
شاید این اهمیتشو میرسونه که...
بفهمی، بفهمی و بدونی
که...
یه چیز مهم همیشه مهمه! ;)

خودم
23/3/87
 
پاسخ : بعضی وقتا!

به نقل از fatemeh.ir :
بعضی وقتا، بعضی چیزا میشن ارزش، میشن مقام
بعضی وقتا، بعضی چیزایی که خیلی دوسشون داشتی یادت میرن!!!
بعضی وقتا،جای بعضی چیزا رو با بعضی چیزای دیگه عوض میکنی!!
بعضی وقتا، بعضی چیزا رو چپه می کنی!
بعضی وقتا، بعضی چیزا رو 180درجه میچرخونیشون!!!
اصلا کلا عوضش میکنی.یا...
ولی اینو بدون که مهمو اگه چپه اش کنی، بازم مهمه!!
مهمو اگه بچرخونیش، بازم مهمه!
شاید این اهمیتشو میرسونه که...
بفهمی، بفهمی و بدونی
که...
یه چیز مهم همیشه مهمه! ;)

خودم
23/3/87
جالب بود... ولی واقعا یه چیز مهم همیشه مهمه؟ ... باید بیشتر بهش فکر کنم...
 
پاسخ : بعضی وقتا!

به نقل از silence :
جالب بود... ولی واقعا یه چیز مهم همیشه مهمه؟ ... باید بیشتر بهش فکر کنم...

این متن احوالات یه شبه منو توصیف میکرد به نوعی!
اوون شب، شبی بود که من چیزایی که قبلا برام شده بودن ارزش و مهم یادم رفته بودن که آخر شب، موقع خوابیدن، یه دفه یادم اوومد و همونجا این متن رو نوشتم!(اوون شب مهمونی بودیم:دی)

چیزی که برای آدم میشه ارزش و واقعا برات مهم میشه و به درست بودنش ایمان پیدا میکنی دیگه نباید سریع یادمون بره!!!
 
پاسخ : بعضی وقتا!

و اما این مهم ها یعنی اختلاف نظرات چیزی که من چپش کنم برای من مهم اگه قبلش مهم باشه و برای تو عوض شده اگه قبلش مهم نبوده و این یعنی نظر انسان ها مهم رو می سازه .اما نه بعضی چیز ها ذاتی مهمن ولی بالا خره من باید مهم بودن اون هارو قبول کنم .من باید باور کنم که هر کاری که میشه به خودم بستگی داره واما ذاتی ترین چیز مهم من هستم و این یهدرد بزرگه .بین همه ی ما .
 
پاسخ : بعضی وقتا!

واقعیت بود!!!
بعضی چیزهای مهم همیشه مهمن!
 
پاسخ : پاسخ : بعضی وقتا!

به نقل از فاطمه ایرانی :
این متن احوالات یه شبه منو توصیف میکرد به نوعی!
اوون شب، شبی بود که من چیزایی که قبلا برام شده بودن ارزش و مهم یادم رفته بودن که آخر شب، موقع خوابیدن، یه دفه یادم اوومد و همونجا این متن رو نوشتم!(اوون شب مهمونی بودیم:دی)

چیزی که برای آدم میشه ارزش و واقعا برات مهم میشه و به درست بودنش ایمان پیدا میکنی دیگه نباید سریع یادمون بره!!!

راست می گید ولی اگه یه زمانی به این نتیجه برسی که اون چیز اصلا اون قدری هم که تو فکر می کنی مهمه مهم نیست اون وقت چی؟! همه ما داریم بزرگ می شیم... به چیزای جدیدی فکر می کنیم... شرایط جدیدی رو تجربه می کنیم... تعجبی نداره اگه اون چیزی که پارسال برامون مهم بود امسال دیگه برامون اهمیتی نداشته باشه! چون دیدگاهمون نسبت به دنیا عوض شده ... چون یه قدم جلوتر رفتیم... چون یه تجربه جدید داشتیم... چون بهتر درک می کنیم که چه کسایی یا چه چیزایی باید برامون مهم باشن...
 
پاسخ : بعضی وقتا!

شاید تغییر کنه!
ولی اصلش تغییر نمیکنه!
فکر میکنم اگه تغییر کنه به جای اینکه بزرگ بشم ، کوچیکتر شدم!!!
ما وقتی بفهمیم که چیزی برامون خیلی مهمه!در حدی که واقعا قبولش داشته باشیم!فکر نکنم یه روزی یادمون بره یا تغییرش بدیم؟(این کارو میکنیم؟؟)
 
پاسخ : پاسخ : بعضی وقتا!

به نقل از فاطمه ایرانی :
شاید تغییر کنه!
ولی اصلش تغییر نمیکنه!
فکر میکنم اگه تغییر کنه به جای اینکه بزرگ بشم ، کوچیکتر شدم!!!
ما وقتی بفهمیم که چیزی برامون خیلی مهمه!در حدی که واقعا قبولش داشته باشیم!فکر نکنم یه روزی یادمون بره یا تغییرش بدیم؟(این کارو میکنیم؟؟)

عالیه... دقیقا همون پاسخیه که منتظرش بودم... ولی ببینید مثلا من ممکنه که دو سال پیش آقای x رو واقعا قبول داشتم ولی امروز که بزرگ تر شدم متوجه شدم که اون آقا هم همه ی نظراتش درست نیست و ممکنه اشتباه کنه... دقت کنید که من دو سال پیش اون آقا رو واقعا از ته قلب و با تمام وجودم قبول داشتم و تمام نظراتش برام مهم بوده ولی امروز به دلیل طی شدن همون رشد فکری و به دست آوردن تجربه دیگه نمی تونم واقعا همون اعتقاد و ایمان قبلیم به اون شخص رو باز هم داشته باشم... حالا به نظر شما این که اون آقا دیگه نمی تونه مثل گذتشه برای من مهم باشه نشونه ی ضعف و رشد منفی منه؟!
 
پاسخ : بعضی وقتا!

قشنگ بود...یه جورای مثل شعر قیصر امین پور:

وقتي جهان از ريشه جهنم
و آدم از عدم
و سعي از ريشه ي ياس مي آيد
وقتي که يک تفاوت ساده
در حرف
کفتار را به کفتر تبديل مي کند
بايد به بي تفاوتي واژه ها
و واژه هاي بي طرفي
مثل نان دل بست
نان را
از هر طرف بخواني
نان است!.
 
پاسخ : بعضی وقتا!

به نقل از silence :
عالیه... دقیقا همون پاسخیه که منتظرش بودم...  ولی ببینید مثلا من ممکنه که دو سال پیش آقای x رو واقعا قبول داشتم ولی امروز که بزرگ تر شدم متوجه شدم که اون آقا هم همه ی نظراتش درست نیست و ممکنه اشتباه کنه... دقت کنید که من دو سال پیش اون آقا رو واقعا از ته قلب و با تمام وجودم قبول داشتم و تمام نظراتش برام مهم بوده ولی امروز به دلیل طی شدن همون رشد فکری و به دست آوردن تجربه دیگه نمی تونم واقعا همون اعتقاد و ایمان قبلیم به اون شخص رو باز هم داشته باشم... حالا به نظر شما این که اون آقا دیگه نمی تونه مثل گذتشه برای من مهم باشه نشونه ی ضعف و رشد منفی منه؟!
ممنون.......ببینید اگه شما مثلا آقای x رو قبول داشتین، یعنی تفکرش رو قبول داشتین!و الان که بیشتر شناختینش فهمیدین اوونجوری که فکر میکردین نبوده!
در واقع همون موقع هم تفکر آقای xبراتون مهم بوده نه خودش!
و این یعنی اوون چیز مهم هنوز هم برای شما مهمه!(تفکری که فکر میکردین آقای x داشته!)
اوون مدل طرز فکر مهم بوده!
و این اتفاق نشان از ضعف نیست!



به نقل از chatton :
قشنگ بود...یه جورای مثل شعر قیصر امین پور:

وقتي جهان از ريشه جهنم
و آدم از عدم
و سعي از ريشه ي ياس مي آيد
وقتي که يک تفاوت ساده
در حرف
کفتار را به کفتر تبديل مي کند
بايد به بي تفاوتي واژه ها
و واژه هاي بي طرفي
مثل نان دل بست
نان را
از هر طرف بخواني
نان است!.

ممنونم chatton! ;)ولی من این شعر قیصر امین پور رو نخونده بودم وقتی این شعر رو گفتم!
 
پاسخ : ورژن جدید شعرهای ای ایران(ای سمپاد!)

چرا مي زنين تو ذوق بچه ؟ فردا اين استعدادهاش شكوفا نمي شه ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خيلي قشنگ بود عزيزم به نظر من تخلصت همون استاد باشه خوبه بهت مي آد دي:
 
پاسخ : ورژن جدید شعرهای ای ایران(ای سمپاد!)

فاطمه جون شعرت خیلی هم قشنگه...به حرف اینا توجه نکن....حسودیشون میشه نمیتونن شعر بگن. ;D ;)تو ادامه بده همینطور...دست انیشتین به همراهت ;D
 
Back
بالا