خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز حسن به من و ممد ميگه كيا شلوار غير فرم پوشيدن؟! منم گفتم ما فقط فلانيو ديديم كه شلوار نپوشيده بود!! ممد ميگه نه ينى غيرفرم نپوشيده بود! بقيه رو هم نديديم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز به دوستم تقلب رسوندم اونم زود برگشو داد
من واستادم داشتم درباره سواله فک میکردم و جواب درستو نوشتم
دوستم بلند گف:بیشعور به من اشتبا رسوندی؟ :o
من:یک دقه ساکت باش :-$
بعد معلم از پشت سرم اومد گفت اِ که اشتبا بهت رسونده ;D
بنده خدا قرمز شد ;D

اونروز دوستم داش یک آیه رو ترجمه میکرد گفت: و میکشند پیامبران به ناحق(جواب درستش:و میکشند پیامبران را به ناحق)
=)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

فک نکنم سوتی بدتر ا این داده باشم تو این ماه
سوار تاکسی شدم آدرس خونه قبلیمونو دادم ;D بعد وقتی رسیدیم به این نتیجه رسیدم که اشتبا اومدیم دوباره آدرس منتها این دفه آدرس دقیق خونمونو بلد نبودم
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز با بچه ها دسته جمعی تو حیاط مدرسه واستاده بودیم گل واژه رد و بدل میکردیم

بعد این معاون جدیده از تو دفتر میکرفونو برداشته

میگه : قابل توجه دانش آموزان راهنمایی ... ;;)

مسابقات شطرنج امروز بعد از ظهر ، کنسله دیگه نه ؟!! بله میگن کنسل شده ... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس اناتومی استاد گفت ببینید اینجا دیگه male داریم و female.ینی زن و مرد.شما هم فقط از همینا استفاده کنین.نه از خانوم و اقا و...
یه دفه یکی از پسرا از ته کلاس گفت استاد دختر پسر میشه؟
استاد X-( X-(
ما =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بازار بودیم عمم گفت مهسا اینطرفا یه قهوه فروشی هست اسمش پدرِ قهوس ببین میتونی پیداش کنی؟!! گفتم هه چه اسما!!!پدرِ قهوه!برادِر قهوه!مادرِ.... X_X X_X X_X
عمم گفت چی؟؟ گفتم هیچی هیچی الآن میرم پیدا میکنم...
پیداش که کردیم اسم مغازهه اصن پدر قهوه نبود,قهوه ی پدر بود!! :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم اول خیابون سوار تاکسی شده گفته مستقیم؟!
راننده گفته مگه راهی غیر از مستقیمم هس که برم؟!
دوستم: ;D 22خرداد هم می رید؟!
اون: چی؟!
دوستم: ببخشید روزارو قاطی کردم منظورم خیابون 22 بهمن بود..!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پیش دوستم بم گفت مهشید میدونستی واسه آزمایش قبلا از ازدواج، یه نفرُ با آدم میفرستن؟

من اومدم بگم آزمایش ادرار؟ با حالت ِ ;;) گفتم: آزمایش جیش دیگه؟ ;;)

دوستم: آره آزه همون :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

;Dسوتی دادم در حد تیم
سوار تاکسی شدم.یارو میگه چپ برم یا راست؟
میگم:مستقیم برید(سرم تو گوشیم بود بیرونو نگا نکردم)
گف:خانم مستقیم بریم میخوریم تو دیوار ;D
من:ببخشید بپیچید سمت چپ...نه نه نه راست...ببخشید همون چپ =)) =)) =))
بنده خدا قاطی کرده بود ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی در جانب پدر گرام!:تو ماشین بودیم...رسیدیم به یه تونل...میگم تونل توحیده دیگه؟...میگه تو دهات ما که بهش میگن حکیم!...میگم اره چون موازی با توحیده اشتباه گرفتمش...میگه نه اتفاقا عمود بر حکیمه! :-[...بازم از رو نرفتم!...گفتم اخه تهران زیاد تونل داره با3 همین قاطی میکنمشون با هم...گفت من که در عرض 50 سال فقط حکیم و توحید رو تونل نامیدم در تهران!!(بابامونم فلسفی شد رفت!) حالا حال من :(( :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم یه جا زیارت...

یهو از قسمت خانم ها یه نفر بلند گفت : "سلامتی آقا ابوالفضل صلوات!...."

بعد همه صلوات فرستادن.
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با بچه ها رفته بودیم رستوران 5 بار تو 5 زمان مختلف اومدم بگم پیش نهاد سر آش پز گفتم پیش نهاد شرآش پژ
من کلن سین شین َم مشکل داره
 
پاسخ : سوتی‌ها

معاون مدرسه داره برای بچه ها صحبت میکنه :

"... بالاخره ما هم باید یه تفاوتی بین کسایی که با تأخیر نمیان و کسایی که دیر میرسن قائل بشیم همانطور که خداوند در قرآن میفرماید : هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون ... آیا کسانی که میدانند با کسانی که عمل میکنند برابرند ؟؟ " (:|


حالا یه روز دیگه : "پدر و مادر ها میان به ما میگن چرا انضباط بچم کم شده ولی انضباط فلانی خوب شده... خوب حتما" یه فرقی هست دیگه ... هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ... آیا کسانی که عمل میکنند با کسانی که عمل نمیکنند برابرند ؟... " :-w

کلا" ایشون از این آیه ی شریفه استنباط های فراوانی کردند بار ها :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

خونه ی داییم شام مهمون بودیم بعد داییم اومد بگه گوشت توی خورش مال بوقلمونه،بعد گفت گوشت مرغه بوقلمونه :-"

اینم امروز ییهو یادم افتاد :)):

دبستان بودم هر وقت دوستامو تو خیابونو اینا میدیدم خودمو میزدم اون راه! ;D
بعد یه بار تو مطب دکتر نشسته بودیم یکی از دوستام اومد دوتا صندلی اونورتر ما نشست!
بعدش من یه روزنامه از روی میز برداشتم گرفتم جلو صورتم :-"
بعد اون هی میگفت منا!منم :-"
آخرش دیگه بی خیال شد ;D
وقتی از مطب دکتر اومدیم بیرون مامانم گف این چه کاری بود کردی؟زشته!خب چرا جوابشو نمیدی؟ :-w
تازه روزنامه رو هم که برعکس گرفته بودی :))
اونجا بود که فهمیدم تو عالم بچگی عجب گافی دادم :)) X_X
روزنامه رو تمام مدت برعکس گرفته بودم =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم نمک آبرود برا استراحت همه رفتیم نمازخونه یه پارک.. یه زنه اونجا بود بچش گریه می کرد.. بعد خالم گرفتش لباساشو دربیاره.. بعد همینجور که داشتن حرف می زدن ببینن چه کنن یهو پسرخالم از قسمت مردونه داد زد یکی بزن پشتش باددهان بده خوب میشه... :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادش بخیر دو سال پیش معلم دفاعیمون عین همین حرفا رو سر کلاس زد:(بحث سر برد گلوله بود می خواست در مورد نیروی جاذبه ی زمین حرف بزنه بنده خدا!!! :-")
.
-خوب بچه ها همونطور که می دونید گالیله زیر درخت گلابی نشسته بود یه دفه یه سنگ خورده تو سرش فهمیده زمین جذابه!!!!! ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ اجتماعی بود ;D
معلم یک صفحه را واسه هر ردیف مشخص کرد گفت بخونید.
بعد از چند دقه که همه خوندن صفحات خودشونو،معلم گفت:حالا بچه ها بخشی را که خوندن را با ردیف کنارتون عوض کنن.
یهو همه بچه ها کتاباشونو با هم عوض کردن(متن یکی بودا فقط باید یکی متن اونیکی دیگرو میخوند) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
یک دفه بچه ها فهمیدن چه صوتی دادن کلاس رفت رو هوا :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ریحانه امروز با سرویس ما اومد،
راننده سرویسمونم خودش نبود، پسرش اومده بود...
بعد به ریحانه میگم همایش مشهد میای؟
میگه: همون همایش «چیز»پژوهان جوان؟ ;;)

دخترم خب بفهم چی میگی X_X :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز ناهار خونه عموم بودیم

بعد نشستیم سر سفره نوشابه ها رو که آوردن بابای من برگشته میگه: میدونستین دو خاصیت مهم نوشابه چیه؟ :>


ما همه : خاصیت؟ :o نه


میگه بعله خاصیت :> دیابت و پوکی استخوان :-w

=))

نمردیم معنی خاصیتم فهمیدیم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم انشامون داشت خاطرات دبیرستانشو تعریف میکرد.گفت:همه تو مدرسمون خل و دیوونه بودن!
یکی از بچه ها:یعنی چیییی؟؟ 8-}مگه چیکار میکردن؟ :o
من:چقد خنگی. 8-|یکیشون جلوت نشسته ببین چی کار میکنه،دیوونمون کرده!!!! ;D
 
Back
بالا