معلم فیزیکمون داشت خازن رو درس میداد
بعد داشت تعریف میگفت بنویسیم!
بعد وسطش گفت حالا تابلو رو نگاه کنید دخترا ! دقت کنین...
بعد در همون لحظه شروع کرد دوباره تعریف گفت...
من گفتم الان باید بنویسیم؟؟؟؟؟؟
اونم با کلی افتخار گفت : پ ن پ تابلو رو نگاه کنین!
من گفتم ولی گفتین تابلو رو نگاه کنین که!!!!!!
یه جایی یه مراسمی بود!!!!
بعد یه کلیپه پخش شد!!!!!
بعدش مجریه اومد بنده خدا یه حرفی زده باشه گف:"تشکر می کنم از کلیپی که پخش شد!!!!"
بنده خدا نفهمید چرا سالن رفت رو هوا!!!!!!
من بسی معذرت می خوام. یه تیکه از ماجرا رو کلا جا انداختم:
ntn داشت می گفت که این آهنگه ایتالیایی بوده. من پریدم وسط حرفش گفتم دیدی تو کتاب نوشته بود داوینچی. اون هم قاطی کرد گفت: این آهنگه داوینچی بوده. حالا من 2 ساعت هنگ بودم مگه داوینچی نقاش نبود؟
چند وقت پیشم دبیر کامپیوترمون اومد سر کلاس بعد من در تفکر بودم اصلا حواسم نبود اومدم بگم سلام گفتم 8
5شنبه ی دوهفته پیش با مدرسه داشتیم میرفتیم گرگان توی ون حال یکی از بچه ها بد شد مام گفتیم ا داره حالش به هم میخوره راننده هه هول شد یه بسته پاکت فریزر گرفته بود دستش میگفت این پوشکا رو بگیرید این پوشکا رو بگیرید
دیروز ما خیر سرمون تاخیر کردیم یه یه ساعت دیر رفتیم خوابگاه!کارتامونو اومدن بگیرن من تو کیفمو می گشتم کارت رو پیدا کنم!هرچی گشتم نبود!سرمو آوردم به نگهبانه بگم:" نیست" گفتم سلام!
نگهبانه هم کم نذاشت!گفت:سلام!خوش اومدین!
معلم شیمیمون داش میگفت اگه یه چیزی درست کنین که فهم شیمیو آسون که و اینا بهتون مثبت میدم...
بعد یکی از بچه ها پرسید میشه با فلش مدل پیوندارُ درست کنیم
بعد گفت حالا فلشُ سی دی خیلی فرقی نداره
چند روز پیش دبیر فیزیکمون می خواست یه پاورپوینت نشون بده بعد یه سری از بچه ها رو دید گفت که به ما بچه ها بگید برن سایت. بچه ها پرسیدن خب ما سه تا سایت داریم کجا بریم؟! دبیر گفتند برید همون سایتی که کامپیوتر داره!
بازی ریاضی دانشگاه فردوسی آقایی به ما گفت از پشت برین تو سایت...ما رو بگین اینجوری
کلی گشتیم و به نتیجه نرسیدیم..به آقای جوونی گفتم: ببخشید ما چجوری می تونیم از پشت بریم تو سایت؟؟؟؟؟؟
آقاهه زد زیر خنده.....گفت کی به شما همچین حرفی زده؟من:یعنی نمیشه از پشت بریم توش؟
آقاهه:
ما:
امروز سر کلاس دینی، معلمه داشت درمورد خداشناسی حرف میزد میگفت مثلا اگه الان شما منو بیشتربشناسین ممکنه بگین اه این دیگه چه ادمیه.
بعد من به هوای اینکه صدام یواشه گفتم همینقدرم که میشناسیمت زیاد ازت خوشمون نمیاد.بعد دیدم کلاس رفت هوا...
هیچی دیگه فکرکنم دین و زندگی بندازتم!!!!
سر کلاس بودیم
دارم با دوستم میحرفم بهش گفتم:توی خیابون با یک بنده خدایی دیدمت(الکی گفتما)
گف:جدی دیدی؟؟؟کسی باهات بود؟
من:نه تنها بودم
دوستم:خدا را شکر کار خاصی انجام نمیدادیم رفته بودیم پاساژ(فک کرد من با دوس پسرش دیدمش )
من:دروغ گفتم خودتو لو دادی!!!
اون:
من:
سر کلاس المپیاد بودیم
یه بچه ها هیچی نمی فهمید
من اروم بهش گفتم چقدر خری
که یه وقت معلممون نشنوه
دیدم همینجوری بالا سرم وایساده
میگه خیلی اروم گفتی هیشکی نفهمید
من
داشتم با مدیر مدرسمون راجعبه پروژم میحرفیدم آخرش بش گفتم : ایشالا من فردا تشریف میارم پیشتون
کلی بهم خندید!!!! کلی هم ضایع شدم!!!
البته این قضیه مال 2 سال پیشه