خاطرات سوتی‌ها

amirali

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
316
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
ندارم !!! :دی
دانشگاه
سبزوتریم دیگه اما نپرس کجاش
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم تو یه مغازه
مغازه داره به یکی از رفیقام میگه:تو از همه شیرین تری
بعد یکی از بچه ها میگه : اره شبا تا صبح تو یخچال میخوابه
(منظورش علس بوده)
 

ImPiSh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
371
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فـرزانگان یـک
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

سركلاس پژوهش كامپيوتر بوديم بعد معللممون داشت درباره قسمتاي مختلف چشم مي گفت تا بفهميم رنگاي اصلي از كجا اومده و اينا
بعد رسيد به قسمت پشتي چشم گفت اينجا اسمش چيه؟
بعد ملي خيلي جدي گفت عَن بيه !
بعد كلاس رف رو هوا :))
عِنَبيه رو گفته بود عَنبيه :D :-"
 

MHD.H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
789
امتیاز
1,069
نام مرکز سمپاد
علامـه حلـی
شهر
تهران
مدال المپیاد
كامپيوتر ، فيزيك (در حال مطالعه)
دانشگاه
ایشالله صنعتى شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

51.jpg

منظورش سیور بوده :D
 

goldengirl

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
176
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

روز بعد از بیلان ها معلم فیزیکمون اومده بود مثلا مارو دلداری بده
همین جور هی حرف زد هی حرف زد
ازآخرش رسیدبه اینجا که نمره اصلن مهم نیست بعد خواست یک ضرب المثل بگه
گفت:(( ازقدیم گفتن شاهنامه آخرش جلده....))
معلمه سرخ شد
بچه ها زدن زیر خنده
بعد معاونه اومده بود که ببینه مثلا چه خبره و یک بخشنامه هم بخونه
یکی ازبچه ها بهش گفتکه چی شده و.............
ازبدشانسی اونم خندش گرفت بعد درحالی که سرخ شده بود گفت حالا من بعدا میام =)) =)) =))
 

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

این یه چیزی بود مال ِ گذشته، امروز صب یادم افتاد :D

یه بار سوم ابتدایی بودم، بعد من از اون موقع از اینکه یه کشوری به ایران حمله کنه، میترسیدم :D

یه روز تو سرویس، رادیو روشن بود، داشت مناسبتای اون روزُ میگف...

گفت: ورود ِ ارتش ِ عراق به تبریز! (منظورش سالگردش بود)

من فک کردم همون روز عراق حمله کرده :))

با گریه و اینا رفتم مدرسه، بعد کلی با دوستام حساب کردیم از تبریز بخواد برسه تهران چقد طول میکشه :)) =))

بعدشم یادم نیس چی شد که فهمیدم سالگردش بوده :D

:-"
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از تعسسف بر انگیز ترین اتفاقات زندگیمم اینه مه محسن علیایی منو تو فیسبوک بلاک کرد

هنوزم بهش فک میکنم تعسسف میخورم :|


( اینو ص 1312 حرف بزن یکی نوشته بود... :D )
 

SOUL KEEPER

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,161
امتیاز
8,026
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گنبد کاووس
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز کشف کردیم (یعنی یادمون اومد) که رفیقمون تو ابتدایی این شعاره که میگه : آمریکا ، آمریکا ، مرگ به نیرنگه تو ... ، رو میخونده : آمریکا ، آمریکا ، مرگ بده رنگه تو ... =)))

بش میگم مرگ بده رنگه تو یعنی چی ؟
میگه نمیدونم ، اصلا" معنی ای نداشت ، اون موقع فک می کردم معنی سنگین داره من نمی فهمم =))))
 

lovely_mahsa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه های کلاسمون حیلی حرف میزنه اعصاب همرو خورد میکنه یهو یکی از دوستام عصبی شد بلند شد و داد زد گفت یکی به اون بزغاله بگه انقدر عرعر نکنه(در اوج بی ادبی)
یه دختر بسیار درس خون جلوی من میشینی وقتی اسمشو صدا زدم و خودمو کشتم نشنید که کارش دارم اما وقتی گفتم خرخون برگشت و گفت خرخون باباته حالا چیکار داری؟
صندلی هامون اسم دار امروز صندلی من با دوستم عوض شده بود به جای اینکه بگه چرا رو صندلی منی گفتم چرا روی منی؟
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما رفته بودیم خونه ی همسفر مکه ی مامانم ، بعد ایشون خودشم کاروان داره و اینا :D بعد داشت خاطراتِ سوتیای ملتُ تعریف میکرد :-"

× اولیش یه یارویی بوده که موقع نماز ، اولش میگفته : الله اکبر ، خمینی رهبر ، بسم الله الرحمن الرحیم =)) بعد بهش میگه برادر غلطه این خمینی رهبر :-"
نمازِ بعدیُ شوروع میکنه یارو ، بعد میگه : الله اکبر ، خمینی رهبر ، { با اشاره به این آقائه که بغلش بوده} مرگ بر ضد ولایت فقیه
=)) =))

× بعد یه بارم این آقائه یه کاروانیُ میبره همه شیک و اینا ... بعد توضیح میده که خانوما آقایون برای طواف اگه وضوتون باطل شد بیاین حتماَ خبر بدین ، وضو واجبه .
اما برای سعی لازم نیس وضو داشته باشین !!
سرِ سعی یه خانومه میاد با نگرانی میگه حاج آقا من هرچی زور زدم نتونستم وضومُ برای سعی باطل کنم ؛ چیکا کنم ؟
=))
 

ariadne

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,059
امتیاز
5,014
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهار
شهر
تهـــــران .
پاسخ : سوتی‌ها

پسرخالم 4 سالشه بعد این فجیح بی تربیته. بهش سلام میکنی یه فحش کش دار نسیبت میکنه. از بس تو پارک و اینا س.
یه بار با مامانش میرن بیرون بعد یه خانومه داشته میرفته بعد این بهش میگه: خانوم تو که ما رو گ ا ی ی دی ... :-[
خالم :-[
زنه تو کارخونه باباش کار میکرد!!! :-[ :-[
از اون موقع تاحالا پسرخالم تحت یک سری اقدامات به یک بچه مودب(!)تبدیل شده!
 

MHD.H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
789
امتیاز
1,069
نام مرکز سمپاد
علامـه حلـی
شهر
تهران
مدال المپیاد
كامپيوتر ، فيزيك (در حال مطالعه)
دانشگاه
ایشالله صنعتى شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

یعنی سوتی از این بزرگ تر ؟ :))

Capture.gif
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز معلم ریاضی داشت جمله میگفت تو دفترمون بنویسیم خواست بگه عبارتند از برگشت گفت :عبارت خواهد بوده است
بعد همه سرشون بلند کردن :O :O
یکی از بچه ها بلند گفت:خانـــــــــــوم چــــــی گفتـــــــــی :)) :))
 

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز یکی زنگ زده بود خونمون با من کار داشت :D

جواب دادم

میگه: سلام. فاطمه خودتونین؟؟

من در کمال اعتماد به نفس: بله خوبم مرسی! ;;)

(یکی نیس بگه کسی حالتو پرسید آخه X_X :D)
 

mahdiII

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
237
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیدهاشمی نژاد1
شهر
مشهدمقدس
مدال المپیاد
شیمی
پاسخ : سوتی‌ها

دبيرادبيات داشت درمورداشعارحافظ حرف ميزد گفت-بعضي فلاسفه ميگن حافظ داراي لسان الغيب بوده-بعددرموردفردوسي حرفزد!
يكي از بچه ها(به حالت تمسخر)گفت-اقافردوسي هم لسان الغيب داشته!
دبيرگفت-عجب خري هستي تو!
يه نفر ديگه گفت-اقاشمابزرگ تريد(خردرلغت به معني بزرگ است)
دبيرگفت-باشه بابات بياد ميگم كره خرشو برداره ببره!!!!
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سوتی‌ها

(این اتفاق مربوط به خیلی سال پیشه.. ) :D
دوستم با داداشش تو ماشین منتظر مامان و بابا بودن و داشتن باهم بازی می کردن که یهو داداشش میزنه آینه ماشین رو میشکنه.. بعد از ترس میره صندوق عقب قایم میشه... مامان و بابا میان و اصلا متوجه شکسته شدن آینه و نبودن حمید نمیشن...
حالا ماشین درحال حرکت بوده که یهو متوجه میشن حمید داره پشت ماشین میدوه و داد میزنه...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از صندوق افتاده بوده پایین اینا نفهمیده بودن.... :)) =)) =))
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سوتی‌ها

یه بارم همون دوستم با داداشش تو ماشین بودن بعد این دوتا خیلی توپول بودن بعد ماشین داشته دور میزده که الهه دستش به دستگیره گیر میکنه و در باز میشه... دوتاشون میفتن بیرون از ماشین.... :)) =)) =))
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سوتی‌ها

الهه و حمید و علی کنار هم،تو پشه بند، رو تخت خوابیده بودن... :D بعد علی غلط میزنه و میفته پایین بعد این پشه بندرو میکشه که این باعث میشه حمید بیفته روش الهه هم رو حمید... صبح که بیدار شدن دیدن همه رو همن... :)) =))
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,690
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

تو اتوبوس بودیم...بعد من و یه پیرمرده اون جلوی جلو نشسته بودیم...بعد یه جا راننده وایساد پشت چراغ که مسافر سوار کنه...بعد هیچ مسافری که سوار نشد هیچ چراغ هم قرمز شد...بعد تو مدت 120 ثانیه ی چراغ قرمزی! همین جور این پیرمرد کناریم تو گوش من از راننده شکایت میکرد!!(حالا انگار من بدبخت کی ام؟! (:|*)هی داشت اعتراض میکرد که خب مرد مومن میتونستی اونور چراغ مسافر بزنی...دلم خنک شد که مسافر گیرت نیومد :|...و از این حرفا!...
منم که بی اعصاب...یه دفعه پاشدم! داد زدم اقا ببین چه گ ه ی خوردی هم خودتو بدبخت کردی هم من پ ف ی و ز رو!! :-[ :-[ :-\...کل اتوبوس داشتن نگام میکردن :(...
اخه چرا منو نگاه میکردن؟...باید اون پیرمرده رو نگاه میکردن...شانس اوردم همون ایستگاه پیاده شدم
 

روژین د.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,269
امتیاز
8,910
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از BlackMak :
یعنی سوتی از این بزرگ تر ؟ :))

ببخشید من تو گرفتنِ سوتی یکم کودنم، سوتیِ این دقیقا چی بود الان؟! :-"
 

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستام، خواهرش اوله تو مدرسه خودمون

میگفت امتحان کامپیوتر داشتن، یکی از بچه ها خیلی کامپیوترش خوبه، به همه میرسونده

آخرای امتحان، معلمه برمیگرده به اون که درسش خوب بوده، میگه : فلانی بیا برگه تو بده!

منظورش این نبوده که تقلب کردی، همین جوری گفته که بیاره بده مثلا امتحانش تموم شده و اینا...

بعد یکی از بچه ها یهو بر میگرده کاملاً به حالت ِ کولی بازی میگه:نــــه، خانوم من از رو اون نوشتم، برگه ی منو بگیرن =)) =))

(ژانر ِ فداکار :-" =)))
 
بالا