خاطرات سوتی‌ها

para

کاربر فعال
ارسال‌ها
28
امتیاز
129
شهر
زیر شیروونی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم تلویزیون نگاه می کردم بعد پایینش زیر نویس درباره ی ازدواج و از این چیزا بود
در حال خواندن اونا می خواستم به پسر عموم (که قرار بود با هم بریم نون بخریم) گم بیا بریم نون بخریم
بعد اشتباهی گفتم بیا بریم ازدواج کنیم X_X :-"
مامانم :-?
داداشم =)) O0 =))
 

dokhtar-e-tanha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
263
امتیاز
4,609
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم آبله مرغون گرفته...
بعد چن روز پیش اومد مدرسه بچه ها گفتن هنوز خوب نشدی برو دکترو و اینا...
بعد رفت دیگه...
زنگ بعدش دبیر اومد...
گفت سارا کجاس؟صبح که اومده بود؟
یکی از بچه ها گفت خانم آبله مرغون داشته رفته دکتر آگهی بیاره :D_(منظور: گواهی پزشکی :D)
 
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,298
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : سوتی‌ها

در راستای پست شماره 3368 ،
واسه یه مسابقه ای میخواستن جایزه بدن دعوت کرده بودن تو یه سالنی دختر و پسر و والدین و مسئولین و جمعی از اساتید در زمینه ریاضیات و معلم دیف مدرسه خودمون و ...

ما ( من و 3ggerman ) قبل از اینکه گروهمونو صدا بزنن کلی داشتیم با دقت به بقیه که میرفتن روی سن نگاه میکردیم که از کدوم ور میرن بالا از کدوم ور میان پائین که وقتی خودمون رفتیم ضایع نشیم

صدامون زدن، با کلی مشقت از بین صندلی ها رد شدیم فیلم برداری که اونجا بود به شادی یه سمتی رو نشون داد گفت بعد از اونور برین پائین شادی جلو من بود یه 5 6 نفر وایساده بودن که لوح و جایزه ها رو بدن و تبریک میگفتن شادی رسید به اون شخصی که جایزه ها دستش بود یه چیز سینی مانند دستش بود یه سری چیز توش بود شادی سینی رو گرفته بود میکشید اون شخص هم از اونور میکشید ول نمیکرد! شادی کماکان داشت سعی میکرد جایزه شو بگیره سینی رو میکشید! حضار هم قشنگ داشتن میدیدن! بعد دیگه یکی از همون افراد محترم که لوح ها رو میداد گفت " یکی شو باید بردارین!" نهایت تابلوگی! خنده مون هم گرفته بود :-"

بعد حالا این هیچی میخواستیم بیایم پائین با وجود اون همه دقت و تمرین و تذکر من از یه طرف رفتم شادی از یه طرف دیگه! فیلم بردار L-: / X-(شده بود :-"
بعد هم من چون اشتباه رفته بودم مجبور شدم برم تو یه راهرویی و گیر کردم اون تو دیگه به قسمت خواهران راه نبود!

به شدت تف شدیم ما دو تا :D
 

Crixalis

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
787
امتیاز
1,986
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

تو مدرسه ما کلا باب شده همه هم دیگرو ضایه میکنن ما هم عادت کردیم هر کی حرف میزنه یه چیزی بگیم حالشو بگیریم:
چند روز پیش معلم فیزیکمون یه چیز لوس گفت بعد من حواسم نبود یه دفه بلند گفتم:
پسر تو گوله ی نمکی!!!!!
 

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زیست یکی از بچه ها میخواست بگه دوک تقسیم ، "ک" دوک رو یه چی دیگه تلفظ کرد بعد اصن یه چیزی گفت که... :D
کلاس... =))
 
ارسال‌ها
1,902
امتیاز
14,084
نام مرکز سمپاد
شهید حقانی
شهر
بندرعــباس
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : سوتی‌ها

برا نماز صب پاشدم(ریا:دال) بعد آقا این چشمام داشت میرف همیونطوری یادم نیس وضو گرفتم یا نه وایسادم نماز در طول نماز چن باری خوابم برد:دال خلا۳ تموم شد اومدم برم بخوابم مهر و که برداشتم دیدم چرا این یکم نرمه آقا ولش کردم صب (الان) که پاشدم میبینم رو پاکنم که رو میز بوده نماز خوندم :دال در عجبم چجوری نفهمیدم وسط نماز

پ.ن: مزایای جا نماز:دال
 

Golnoosh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
672
امتیاز
2,443
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 !
شهر
همدان
مدال المپیاد
شیمی میخوندم ☺
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

تو کتاب ادبیات ما یه شعر از سنایی هس یه تیکش همچین کلمه ای داره : نهنگ جان ستان !
بعد معلم اینو تلفظ کرد جهنگ نان ستان ! :))
بعد یه نابغه ای از ته کلاس داد میزنه خانوم جهنگ و نهنگ باهم جناس ناقص اختلافی دارن ! :)) =))
 

A l p h a

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
239
امتیاز
812
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
کامپیوتر - معماری کامپیوتر
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش بچه های فامیل خونه ی ما جمع شده بودن و بازی و تفریح و . . . بعد یک تیکه پسر عموم رفت بیرون چیزی بخره و زود بیاد ،چند دقیقه ی بعد زنگ خونه به صدا در اومد و از اونجایی که من دستم بند بود به پسر دایم گفتم در رو باز کن ،اونم خیلی که فکر میکرد پسر عمومه بدون این که آیفون رو برداره در رو باز کرد ولی دوباره صدای زن در اومد ،این دفعه برداشت گفت :بله ؟
-(صدای زنونه) خانوم علاقه بند هستن ؟
پسر دایم : توله سگ چرا صدات رو عوض کردی ؟
-همسایمون یک پیر زن 60 ساله : بله ؟؟؟؟؟؟
پسر داییم : :-"
من : =))
 

گردآفريد

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
398
امتیاز
2,380
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با مامانم بحث مي كردم كه بذاره خودم تنها برم كتابخونه و اينا،هر يه جمله اي كه مي گفتم يه مامان مياوردم آخرش!
مثلا مي گفتم:اجازه بده مامان ديگه
چي ميشه مگه مامان؟!
و.....

يهو تلفنمون زنگ زد منم گوشي برداشتم:
الو سلام مامان
چشمتون روز بد نبينه ديدم از اونور تلفن صداي يكي از هم كاراي بابام اومد كه گفت:جان؟!
حالا منو بگو همين جوري موندم دارم مثل بز به مامانم نگا مي كنم كه مامانم پريد گوشيو ازم گرفت و خودش صحبت كرد....
داداشام به اين حالت =)) =))،مرده بودن از خنده!!!!!
 

Fe@r

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
2,240
نام مرکز سمپاد
حلی 1
مدال المپیاد
نقره ی جهانی المپیاد شیمی 2013،طلا ی جهانی المپیاد شیمی سال 2014
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
شیمی محض
پاسخ : سوتی‌ها

پنجم ابتدایی بودم مادر یکی از دوستام اومده بود مدرسه برای یه کاری و خود دوستم اون روز مدرسه نیومده بود از طرفی فکر می کردم مامانش از اوناس که بچه رو لوس می کنه
رفتم پیشش گفتم:
-سلام
-سلام
-ببخشید چرا بهنام نیومده؟
-مریض شده نیومده
-نیومده یا شما زورش کردین که نیاد؟
- :rolleyes: X-( [-( L-:
- :-? :-? :-? :-? :-? :-?? X_X :-"
 

PASHEH

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
157
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندرعباس
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی از بچه ها میخواست از کلاس بره بیرون، موقع بیرون رفتن در زد!!! :)) آقای...(معلم) کلی مسخرش کرد و بچه ها هم به اون بنده خدا خندیدن! چند هفته بعد:... همون معلم میخواست سریع بره دم در، قبل از اینکه درو باز کنه در زد!!! =)) :)) ما هم کلی مسخرش کردیم و گفتیم تا شما باشین دیگرانو مسخره نکنین و... بیچاره ضایع شد! :D
 

Kinder

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
434
امتیاز
2,316
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی عمران/جامعه‌شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

موضوع برمیگرده به دوران دبستان؛ اگر اشتباه نکنم سال چهارم

هرروز از هفته، 1 یا 2 کلاس نماز داشتن. چهارشنبه ها نوبت کلاس ما بود. (به طرز عجیبی هنوز یادمه!)
شرکت توی نماز اجباری بود و ساعت درسی محسوب میشد. من هم که هیچوقت از این برنامه ها _نماز، زیارت عاشورا، راهپیمایی و ..._ خوشم نمیومد (و هنوز هم نمیاد)، از اول سال برام عقده شده بود که یه جوری کرم بریزم!
اواخر سال تحصیلی، اردیبهشت ماه، آخرین هفته ی تشکیل کلاس ها بود که برای آخرین بار نماز جماعت داشتیم؛ محیط نمازخونمون هم کاملاً نقلی و جم و جور بود؛ خیلی مهربون وای میستادیم کنار هم تا نماز بخونیم! :D
من همیشه صف آخرو انتخاب میکردم! چون نزدیک در بود؛ از بوی نمازخونه هم بدم میومد، همیشه ترجیح میدادم سریع از اونجا بزنم بیرون...
بعد دیدم اگه الان کاری نکنم، دیگه هیچوقت فرصتش پیش نمیاد؛ دلو زدم به دریا...
رکعت دوم_سوم، همه رفتن به رکوع، به طور غریزی با پا ماتحت نفر جلویی رو محکم فشار دادم؛ رو به جلو افتاد و 4_5 تا صف + امام جماعت مثل دومینو ریختن رو هم ... :D

نمیدونم چجوری اون لحظه از نمازخونه جیم شدم؛ ولی از ترس اتفاقات بعدش داشت گریم میگرفت! همزمان هم انفجار خنده توی نمازخونه رو میشنیدم! بچه ها هم لو نداده بودن؛ 2 روز بعد هم به طور کاملاً اتفاقی سرما خوردم و نتونستم برم مدرسه :-"
در طول امتحانات ترم که امتحان میدادیم و برمیگشتیم، 2_3 بار با آخوند مدرسه (امام جماعت) چشم توو چشم شدم، نفرت توو چشاش موج میزد :D

(اواسط سال پنجم بود که فهمیدم نمازخونه دوربین داشته! :-" ولی کلاً چون بچه مثبت مدرسه و کلاً آدم آرومی بودم و البته سُگلی معاون، کاریم نداشتن! :-")
 

TMNT

علی‌سینا
ارسال‌ها
2,264
امتیاز
2,986
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب 1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

فکر نمی کنم اینی گه گقتی ربطی به سوتی داشت چون بیش تر خاطره بود تا سوتی :) (Kinder)


=======================================

تو کلاس معلم داشت دیکته میگفت !
گفت "معیشت " :D
من گفتم : هم خانواده عاشیه زن پیامبره ؟؟ =)) =))
بعد کل کلاس خاک تو ســــرت اون عایشه هست!
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,033
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز یکی لومد مدرسه ما راجع به انقلاب برامون حرف بزنه....
بعد طفلک هردفه که اسم رهبر یا امامو میگفت مکث میکرد که مثلا ما صلوات بفرستیم مام مث ماست: ;;) دریغ از یه نفر....
حالا اینو ولش...
روز بعدش ردیس آموزش پرورشمون میخواست بیاد بعد قبلش معاونمون گفت مث دیروز آبروریزی نکنینا!وقتی اسم امام یا رهبرو آورد صلواتای بلند بفرستین....
آقا این اومد مام حواسمونو جم کردیم اسم رهبرو آورد صلوات فرستادیم...
بعد اینو گفت:در جمهوری اسلامی ایران.....مکث کرد یکی دوثانیه ای....
منم فک کردم خو شاید برا ایرانم باید صلوات بفرستیم دیه....
به طرز فجیع و بلندی جلوی خود رئیس و معاونشو معلمای مدرسه و بچه ها: اَلله.... خو چرا صلوات نمیفرستین؟!!!!!!! :-" :-" :-?? :|
 

-elham-

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
308
امتیاز
927
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
هرمزگان
پاسخ : سوتی‌ها

به یاسمن میگم:میدونی من این روشو بچه که بودم ابتدا کرده بودم.

یاسمن:ابداع منظورته؟ :O

(اصن این روزا خعلی سوتیم)
 

Golnoosh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
672
امتیاز
2,443
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 !
شهر
همدان
مدال المپیاد
شیمی میخوندم ☺
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

آقا آقا من دیروز یه سوتیه خعلی بد دادم اصن شرفم رفت ! X_X
جمعه صبا آزمون المپیاد داریم ، بعد این آقای مع السکوت رقیب مان اونجا
بعد یکی از بچه های سال اولمون درباره ی گرافیت از من سوال کرد !
بعد من میخواستم بگم هیبریدش Sp2 ه گفتم هیربدش SP2 ه X_X
بعد در همون لحظه معلمونم اومد تو کلاس گفت آقای حیدری تهرانن !
یعنی دقیقا من ب این حالت :-| :))
 

The Smith

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,061
امتیاز
3,545
نام مرکز سمپاد
سلام ایران‌زمین
پاسخ : سوتی‌ها

توی هتل نشسته بودیم ، هتل یه مقدار نزدیک میدون امام ِ (اصفهان) ـه ، صدای راهپیمایی به گوشمون میرسید
بعدش اینا هی داشتن میگفتن : مرگ بر اسرائیل و آمریکا و انگلیس و اینا
یهو بعد از چند دقیقه شروع کردن بگن : لا اله الا الله
یهو بابا بزرگم خیلی جدّی برگشت گفت : کی مُرده اینا دارن میگن لا اله الا الله ؟

:))
 

dokhtar-e-tanha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
263
امتیاز
4,609
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم راهپیمایی بعد به دوستم میگم اووووووووووو هنوز خیلی مونده بعدش باز هنوز باید بریم نماز جمعه... :(
دوستم: :-? امروز شنبه ست :-?
(خو روزای تعطیلی آدم یکم قاطی میکنه دیگه :>)
 

Crixalis

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
787
امتیاز
1,986
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ادبیاتمون به من گفت پاشو برو سوالای امتحانو از رو میز من بیار که امتحان بگیرم
البته قبلش قول دادم به سوالا نگا نکنم رفتم پایین آوردمشون وقتی اومدم تو کلاس به معلممون گفتم آقا سوال 3 مشکل داره ها!!
گفت مگه سوالا رو دیدی؟؟
واااای داشتم میمردم از خجالت :-[ :-[
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : سوتی‌ها

شوهرخالم میخواست بپرسه پشتیا جفتی چند؟؟؟

گفت جفتیا پشتی چند؟؟!!

:)) :))
++++++++

درخونه خالم زنگ زدن!

دخترخالم اف اف رو برداشت!

طرف گفت: اقا حسین دارین شما؟؟!! :-?

دخترخالم هل شد گفتن نه!ما مهدی خانم داریم!!

ما: :)) =))
 
بالا