خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زبان------>مثالی که برای گذشته استمراری میتونیم بیاریم:ما داشتیم میکردیم علی اومد دوباره داشتیم می کردیم :|
و دوباره همان معلم :من عادت دارم هر روز حمام کنم.من صبح میکنم ولی شما شب بکنید :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها داشت تعریف میکرد وضع یکی از معلماشونو که برگشته گفته :
بعله بچه ها ! ;;)
ایشالا ، اگه خدا زنده باشه ...
:))

وضعیتیه که ما داریم ! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا این سایتا هست که قد و وزنو میگیرن بد میگن شما چاقین یا لاغر اینا....
من دوثانیه پیش اونجا بودم،بد وارد کردم قد و وزنمُ...دیدم میزنه وزن پیشنهادی برای شما:5 تا 7 کیلوگرم!!!
گفتم خدایا این سایته داره اشتباه میکنه یا....نکنه این 50 تا 70 ؟
دیدم نه بابا...یه کم نیگا کردم دیدم قدو زدم 50 وزنو زدم 170!!!!!!!!!!!!!!!!!!! =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس زبان فارسی دوستم داشت متن صفحه 102 رو میخوند رسید به این قسمت گفت:
در این میان، زارعان و باغداران بَ ی َل به دوش ... در اصل بیل به دوش بود ;))
بعد سر کلاس دین و زندگی گوشی دبیر دینی زنگ میخورد بعد یکی از بچه ها با صدای بلند گفت حتما دوست دخترشه :)) بعد دبیر دینی داشت حرف میزد تا دوستم اینو گفت خندش گرفت گفت "بععله" بعد ادامه صحبتاش رو گفت بچه ها هم که نمیتونستن جلو خنده اشونو بگیرن از درون داشتن میترکیدن
بعد بهش گفتیم این چه حرفی بود که زدی گف فکر کردم گوشی آقای فلانی بود (دفتر دارمون که صدای موبایلش زیاد میاد)
 
پاسخ : سوتی‌ها

به دوستم ميگم گوشي تو بده زنگ بزنم
ميگه"شرمنده پدرام. گوشيم شماره هاي يك و نه و ده رو نميگيره!!!"
- چي؟!!شماره ي ده رو نميگيره؟!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

f753b571af1.jpg

منظورشون از آیکون اسمایل بوده :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مدیر جدیدمون خیلی سوتی میده X_X
امروز صبح بردنمون نمازخونه باهامون حرف بزنن...بعد مدیرمون اومد حرف بزنه ..گفت خوب راجع به همایش زیست مدرسه!
بعد همه اینجوری :o :o :o
بچه ها:منظورتون همایش زمینه؟
مدیر:آره همونه!
بعد یهو همه شروع کردن به خندیدن...
بعد دوستم پشت سر من نشسته بود ...این دختر اصن نمیتونه یواش حرف بزنه...اولش که کلی با بچه ها خندید بعد فک کرد همچنان بچه ها دارن میخندن سرو صداس...بلند گفت:"اینم که فقط بلده سوتی بده"!بعد من یه لحظه احساس کردم صداش پیچید...دیدیم بچه ها ساکت شدن صداشو همه بچه ها و معاونا شنیدن ... 8-^
بیچاره تف شد تا آخر سرشو آورده بود پایین تو کمر من بود! :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم آمادگی دفاعی عصبانی شده بود به بچه ها گفته بود : فکر کردین فقط خودتون تیزهوشین من خودم 2 سال رو تو 3 سال خوندم =)) =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

*کلاس فیزیک در سکوت....
دبیر در حال درسیدن است....
+بچه ها کی اینارو حل کرده؟!
من با صدای انفجاری:کـــــــــــــــــــــــــــــــی کیـــــــــــــــــــــــــــــــــو ...؟!
دبیر: :-w X-( :))
بچه ها: =)) =))
من:مگه چی گفتم؟! :-? #-o
.
.
.
بعد 20 مین:
دوباره کلاس در آرامش...
من با همون صدا:ااااااااااااااااااا...آهـــــــــــــــــــــــــــا :-[ منظورم چیز بودش... X_X
دبیر: :-w
بچه ها: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس المپیاد اومدم به معلم المپیادم بگم شما باعث تضعیف روحیه ما میشیدو اینا..برگشتم گفتم شما باعث شکست روحیم میشید !! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم در خونه ی وحید شون بعد ایفون ورداشت میخواستم بگم "سلام وحید؟" گفتم:"سعید؟" بعد اون نفهمید چی گفتم هی میگفت بله؟ من بیرون از حرف خودم غش کرده بودم از خنده =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

همسایمون اومد در خونمون در زد
من که رفتم درو باز کنم،قبل از اینکه درو باز کنم در زدم!!!!!!!!
__________________________________________________
یه بارم یکی از بچه ها میخواست از کلاس بره بیرون در زد بعدد رفت!
__________________________________________________
یه بار داشتم بامامانم صحبت میکردم(دقیق یادم نیس درباره ی چی)،
من : 57 تاش کن تا رند شه!!!!!!!!!!!!!!
مامانم: :o :o :o :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب پسرخالم اس ام اس داده:"ولنتاینت مبارک" بعد من میخواستم بنویسم ولنتاین توهم مبارک نوشتم "ولنتاین توهم بخیر" ;D
دیشب داشتم به مامانم میگفتم می گفتم من هر شب آیت الکرسی و قل هوالله میخونم گفتم من هر شب آیت الله میخونم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم داش درباره مهاجرتو اینا حرف میزد ، تعریفشو اینا ;D

بعد مینو (یکی از بچه های لوسو ایناا)گف:ببخشید خانم الان اینایی که واسه زلزله رفتن تو ماشین خوابیدن مهاجرت موقتی کردن؟؟( :)))

بعد یکهو کلاس ترکید معلم هم داش مثه چی میخندید ضایش کرد گف:نخیر هیچ ربطی نداره =))

واقعا خیلی بیخود بود سوتیه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز زنگ آخر دبیر تاریخ داشت درس 12 رو میپرسید از یکی از بچه ها
دوستم میخواست بگه چنر باز و رزمناو گفت
چترباز و ناو باز ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز یکی از بچه ها داش تریف می کرد اینو:
یه مزاحم تلفنی داشتن بعد این میخواسته تهدید کنه:
میگه یه بتر دیگه زنگ بزنی شمارتو میدم ...
بعد اینجا میرسه گیر میکنه که چی بگه ;D
میگه شمارتو میدم 118 ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

راهله میخواست بگه گلبول های قرمز گفت:قلبول های گرمز
____________________________________
دبیر داشت از مژده ادبیات میپرسید.اعلام:خوب خانوم کیخسرو کی بود؟
خیکــــــــــسرو.......
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ادبیات ما برگشته میگه "گچ بری طلا!"
 
Back
بالا