خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

چند روزه یک شعری افتاده تو دهن بچه های کلاس ما!

بعد اونروز تو زنگ تفریح من نشسته بودم تو کلاس یکی از بچه ها اومد، شروع کردیم به خوندن:

" مُ یه مرغ ماهیگیرُم، خوب به ..... خوب به ...... " :-" بعد همینطور زده بودیم زیر آواز و تو جو بودیم و اینا، یهو دیدم از اونور وحید داره بال بال میزنه، نگو معاونمون دم در داشته گوش میداده =))

بیچاره اصن کپ کرده بود :)) اومد تو کلاس یه دور زد گفت چقد شادین شما، بعد رفت

به خیر گذشت :-s
 
پاسخ : سوتی‌ها

بچه ها، بچه ها
من همونیم که دوباره فونیکس دربارش نوشت
فک کنم خیلی سوتیم
این دومین باره که دارم سوتیای خودمو تو پست های مجید میخونم!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم سرکلاس داشت از رو کتاب میخوند. جنگ بین الملل اولو خوند جنگل ملل اول ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سیم سالابین
ناظم مدرسمون آقای سیفی(طیپی) توک زبونی صحبت میکنه و اصطلاحات از این دست مثل طیپ الله،طیپ اسلام و .. از همینجا میاد

سر صف میگه: عدیدانی که لبات پورن(فورم( ندارن اتمشون یاداشت ....
 
پاسخ : سوتی‌ها

خو ما تو مدرسه حال نداريم برا كسي پاشيم ديه.... :-" در نتيجه هر از گاهي معلما تصميم ميگيرن بلندمون كنن
البته هر از گاهي چرا؟ به اين علت:

اون دفعه سر كلاس رياضي(قبل از اينكه معلم بياد)اشكال داشتم بعد رفتم از يه دوستام بپرسم.بعد من پايين صندلي اين روي پاشنه پا نشسته بودم اين داشت
برام توضيح ميداد : ....معلم اومد تو.
پس از چند دقيقه
معلم- فلاني(من)پاشو :)
- خانون دارم اين سوالو ازش ميپرسم تموم شه باشه :)
- پاشو بهت ميگم :|
- نه خانوم من راحتم سوالو بگه بعد :)
- ميگم پاشو :-w
- خانوم اخه من راحتم!! :-??
همون دوستم كه داشت برام توضيح ميداد:پاشو زشته
من بلند شدم دوباره معلمه گفت:نيلوفر(همون دوستم) پاشو :-L
دوستم - خانوم من كه سر جامم :o
من - اره خانوم اين كه ديگه سر جاشه :-/
- ميگم پاشو X-(
با كلي مكث دوستمم بلند شد
- مهسا بلند شو X-(
- چرا خانوم؟ what
و
.
.
.

يه بارم يه دبيراي رياضي جلسه اول كه اومده بود تو كلاس هيچكس بلند نشده بود همرو بلند كرده بود 10 دقيقه نگهشون داشته بود بعد بهشون گفته بود بشينن :))
---------------------------------
تو راهنمايي سال سوم كلاس تكوني داشتيم بعد يكي از بچه ها داشت حسابي دور پريز برقو مي شست .....
چند دقيقه بعد...
ا بچه ها چه با حال...دستم داره قلقلك ميشه....بيا به ديوار دست بزن دستت قلقلك ميشه.... ???
مام كلي تعجب كه اين چي ميگه و اينا مي رفتيم امتحان ميكرديم :|
بعد دوباره چند دقيقه بعد..
همون دوست گرام - ا...دستم بي حس شده...چه جالب....

بله....
خانومو برق گرفته بود بعد تازه به مام ميگفت بياين دست بزنين!! X_X X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواب هم سوتی آخه؟
ماکلاسمون 24 نفرست
خواب دیدم همه ی 24نفرمونو تویک قبر 24 طبقه دفن کردن
نفراول دفترکلاسیمون به نفت رسیده بود :o :o :o :o :o
کمبودنفته دیگه :> :>
نفتا ارسال میشه ماهم ازاین خوابا میبینیم
:-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه دوس داريم تو كلاس فاميلش گل محمديه ولي ما بهش ميگيم گلي!!!! :-"
اين دوستمون يه بار به دبير رياضيمون يه سوال داد كه براش حل كنه بعدم خودش رفت نشست بعداين كه دبير رياضيمون حل كرد سوالشو برداش گفت:گلي بيا سوالاتو حل كردم!
حالا مارو مي گي: :o :o :o :o
بعد يكي از اين بچه پرروها برداش گفت:خانم چقد زود صميمي شدين ;D
دببرمون:آخه اسم كوچيكش قشنگه واسه همين گلي صداش كردم! :)
ما =)) =)) =)) =)) =))
دبيرمون ^-^ ^-^ ^-^ ^-^
همون بچه پرروهه:خانم اسمش گلي نيس كه فائزه اس ما بهش مي گيم گلي!!!!
دبيرمون :-/ :-/ :-/ :-/
ما هم چنان =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر فیزیک داشت درس میداد زنگ خورد بعد همین طور ادامه داد بعد که تموم شد گفت فهمیدید بچه ها گفتیم نه عیب نداره خودمم نفمیدم جلسه بعد دوباره درس میدم ;D


بچه های تجربی واسه دهه فجر روی بردشون نوشته بودن اگه فردا امام نیاد مسلسلامون در میاد مسلسلارو هم با قرمز نوشته بودن یکی از دبیرا اومده بخونه این مسلسلارو نخونده و به بچه ها گفته در میاد بچه ها چی در میاد؟ :))


*ترکیب شد
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفتیم میوه فروشی؛مرده به خانومه میگه: این پرتقالاش خیلی شیرینه... میدونی از صبح تا حالا چن نفر واسه مربا بردن؟؟؟
---
من بابام عادت داره تو لیوان سرامیکی چایی بخوره...
بعد لیوانش شکست ...
یه روز داشتیم میرفتیم یه مغازس پر از این لیوانا... بعد بابام به من گف پاشو بریم بخریم... مامانمم بیرون موند مغازه های دیگه رو ببینه...
بعد ما رفتیم تو پسره گف بفرمایید؟ بابام خجالت کشید بگه وا3 خودش میخواد بدون هماهنگی گف: دخترم ببین سریع انتخاب کن بریم...
من :o گفتم نمیدونم... بعد هی این فروشنده میکی موس و اینا میاورد بابام می گف نه اینا بچه گونه نیس واست؟از همین ساده ها بگیر...
بعد یه دفعه ای مامانم درو واکرد گف چی شد چرا نمیخرین؟ بابام گف منتظرم ویدا انتخاب کنه... مامانم گف مگه وا3 خودت نمیخای؟
حالا بابام X_Xفروشنده هام =))
بابام گف همون اینتر میلانو بده مابریم...
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما تو راهنمايي يه سوتي افتضاح داديم....
فكر كن روز معلم از معلم رياضيمون اجازه گرفتيم اخر زنگ ازاد باشيم بعد سر كلاس جلو چشم معلم داريم بادكنك باد ميكنيم جشن بگيريم واسه معلم زنگ بعد..... :|
فكر كن چقدر افتضاح... X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

گوشه ی تخته وایتبرد ِ کلاسمون عکس یه تخته پاککن هس.. بعد معلم اومد تخته رو پاک کنه, رفت برچسبَ رو برداره.. ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم بازاربعد داداشم میخاست شلواربخره من یه غرفه دیگه بودم اومدم غرفه شلوارفروشی پشت داداشم وایستادم داشتم شلوارایی که فروشنده ازبالا آویزون کرده بودمیدیدم یه دفه جلوییم گفت آقااون شلوارقرمزه...سه تامحکم بین دوکتفش زدم یکی ام پس کلش که کناریش آرم بازسا داره چرانمیخری؟برگشتم دیدم یکی دیگست... X_X :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز رفتم تواتاق موهتمو اتو بکشم
خواهرم بادخترخالم تو اتاق داشتن بازی میکردن(7و9ساله هستن)
بم گفتن بروبیرون بازیمون خصوصیه 8-}
منم الکی گفتم:من که ازپشت در همشو شنیدم دیگه چه فایده ;D
بعد دختر خالم پرسید:اگه راس میگی من بچموچیکارکردم؟؟؟اگه راس میگی شوهر لمیا(خواهرم)چی کارست؟؟؟
من: :o :o :oجان؟؟ :-?? X_X
بعد ازاینکه رفتم بیرون" :)) =)) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان تولد بودم! :-"

بعد داشتن کادوهارو باز میکردن! :-"

منو دوستم هم داشتیم درباره یک چیز دیگه میحرفیدیم :-"

بعد تا بچه ها یک کادورو باز کردن ماهم رسید قسمت حساس حرفمون من بلند برگشتم گفتم نکبت :-L

کسی که هدیه از طرف اون بود برگشت گفت چی؟؟؟

من: :-" X_X هیچی! :-"

ابروم رفت :-"
+++++++

من اصلا این سریال شهید بابایی رو نگاه نمیکنم! :-"

بعد اونروز میخواستم بگم که همین سریالشهید بابایی که شهاب حسینی توش بازی میکنه !

به خالم گفتم خاله سریال شهید رجائی رو نگاه میکنی؟؟!! :-?

خالم: نه!شهید رجائی؟؟؟!! :-? مطمئنی؟؟؟! :-?

من: اره بابا!باز تو از من گیج تری خاله!! همون که خلبانه دییگه!! ;;)

بعد از نیم ساعت خالم: زهرا منظورت همون شوق پروازه که درباره شهید بابایی هست؟؟

من: عه! شهید بابایی؟؟!! ها همون بود!! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم خونه دوستم میگم منزل آقای سروی؟
- بله
- سروی هست؟؟ ;D
-کودومشون؟
- همون که دوم راهنماییه!!!!!!!!!!!! :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه چندروزی داشتم پوستر درست میکردم
خیلی از کنترل z استفاده کردم
روز بعد داشتم یه پاپیون گره میزدم دور یک کاغذی
کاغذه مچاله شد
بعد بلند دادمیزنم کنترل z
مهمون هم داشتیم
از اونایی که باهاشون رودروایسی داریم
دفعه اول هم بود میومدن خونمون
خلاصه اول همه: :o :o
منم: :o :o
بعد همه: :)) :))
من: :-[ :-" :)) :-[ :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان سر کلاسیم
معلم ریاضی همین الان پای تخته نوشت
تمارین تا صفحهی 194 کتاب حل بشه
جالب این جاس کتاب تنها193 صفحه داره
بعد فهمید کردش 134
خیلی خدیدم
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دیف داشت نقطه ی عطف رو درس میداد ، بعد یکی از بچه ها میگه : " آقا اجازه این نطفه ی عطف .... اِ اِ ببخشید نقطه ی عطف =)) =)) =)) :-??
بدبخت نقطه و عطف قاطی شد چی از آّب در اومد..... :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستم راه ميرفتيم
ميگه من از فيلم تايتانيك خيلي خوشم مياد
بعد شروع كرده به اهنگ زدن با دهنش!
يهو گفت"نه ببخشيد اين اهنگ ارباب حلقه ها بود!!!"
;D
 
Back
بالا