خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

همسایه مامانیم امده خونشون بهش میگه من دیگه پاهام لبه گوره
مامانیم حواسش نبوده گفتهشکر شکر خدا ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ناخن انگشت وسطم شكسته بود.... :(
انگشتمو سيخ اوردم جلو دوستم بالا ميگم ببين اينو... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا این علی ع. هس؟ :-"آیدی من persianangel ه ایشون میخوندن persian gel :-"" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داییم بعداز یه مدت طولانی اومده خونمون
اومده تو اتاقم
منم مثل همیشه داشتم با کامپیوتر ور میرفتم البته این سری داشت ویندوز میپرید خیلی محوش(mahvesh) شده بودم
بعد از سلام و احوال پرسی میگه ما رو نمیبینی خوش میگذره؟
من: اره خوبه
-چی؟؟؟؟؟؟
من:اره خیلی خوش میگذره .چه عجب ازین ورا ؟ ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم جزوه زبان فارسی دوستمو نگا میکردم یه جا واسه مثال نمیدونم چی چی نوشته بود: امام زمان امام رضا است =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

واااااااااااااااای این مامان برگا خیلی بامزن ;D زنگ زده به گوشیم خانمه گفته مشترک مورد نظر در حال مکالمس.
بعداز 10 دقیقه زنگیده خونمون میگه چه قد پیشرفته شده زنگ زدم به گوشیت خانمه میگه مشترک مورد نظر درحال مطالعه هستش. چه جوری میفهمه؟؟؟؟
من =)) ;D قوربونه مامان بزرگم بشم که اینقد بامزست :x >:D<
حالا بهش میگم بعد میگه میدونستم :-" =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانیم برا داییم رفته بود خواستگاری اسم دختره مریم بوده
میخواست صداش کنه گفت مَیرَم جون بیا ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوم راهنمايي بودم،دبير زيستمون عادت داش شباي امتحان زنگ مي زد به يكي از بچه ها مي گف سوالا رو اون طرح كنه.
يه شب كه فرداش امتحان زيست داشتيم،تلفنمون زنگ زد،بابام تلفنو جواب داد بعد منو صدا زد:
بابام:بيا تلفن!
من:دختره؟! :-/(منظورم اين بود زنه يا دختره)
بابام: ^-^مگه قراره پسر باشه! :-?
من:نه يعني اين كه....... :-" :-" :-"
بعد تلفن:
مامانم: [-(
بابام: :-w
داداشم: :o
من: ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما سه تا رفیقیم که با اتوبوسای جداگانه تا یه مسیری میریم بعدش به هم میرسیم و پیاده میریم.
یه روز من زودتر از بقیه رسیدم و منتظر موندم تا بقیه بیان.
یکی دیگه هم اومد
سلام
سلام
چه خبر؟
سلامتی رهبر
منتظر کی هستی؟
منتظر سهیل
:o :o :o :o :o
مهران
هان؟
بیاه بریم
هیییییییییییس صب کن الان میاد
مهران
.
.
ااااااااه میگم صب کن الان میاد دیگه
خره من سهیل ام.
:-" :-" :-" :-" :-"
ااااااااااااااااااا.سلااااااااااام چطوری خوبی؟ندیدمت :^o :^o :^o :^o چیزه منتظر مصطفی هستم :^o :^o :^o
اون امروز نمیاد
اون: =)) =)) =)) =)) =))
من: :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوار تاکسی شدم
اصلا هم حواسم به اطرافم نبود و هر کس که سوار میشد بلند میگفتم سلام
اخه فک می کردم تو سرویس مدرسه ام نشستم !!!
یه دفعه دور و برمو نگا کردم دیدم دو تا پسر و یه مرده خیلی بد دارن به من نگاه میکنن
ماشالا راننده هم کم نزاشت و ایینه شو رو من تنظیم کرد
تازه فهمیدم چه سوتی دادم و به این حالت :-" :-[ ازماشین پیاده شدم
(اون موقع بود که فهمیدم سلام کردن تو جامعه ی ما معنی بدی هم داره)
 
پاسخ : سوتی‌ها

خالم اینا اومده بودن خونمون بعد پسرخالم فرداش امتحان داشت
داشتم ازش درس میپرسیدم جواب سوال اکسیژن بود هول
شد گفت اسکیژنمن انقدر بهش خندیدم گریش گرفت :((
........................................................................................
خالم اینا تازه تلفن خریده بودن هنوز نزده بودنش به پریز منم خیلی شنگول رفتم زدمش به پریز
بعد همون موقع تلفن زنگ زد من برداشتم جواب بدم دیدم هیچکی حرف نمیزنه بعدگفتم مگه مریضی
تلفنو قطع کردم دیدم همه دارن نگام میکنن فعد یه نگاه به پریز انداختم دیدم اشباهی زدم به پریز برق
تلغنشون سوخت!!!!! ^#^
.......................................................................................
یه روز همه خونه مادر بزرگم جمع بودیم پسرخالم نیومده بود(بزرگه) فعد داداشم شمارشو از دخترخالم گرفت
که زنگ بزنه ادیتش کنه زنگ زد یه دختره ورداشت ماهمه اینجوری بودیم :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی ازآشناها تعریف میکرد(دکتره) میگفت:
به پسری که با استفراغ اومده بود گفتم : اسهال هم دارین ؟
گفت : حالتشو دارم اما نمیاد
.........................................................................................
ما کلا خونمون پررفت وآمده.پارسال عیدنوروز 3روزازخونه نیومدیم بیرون همش مهمون داشتیم بعد روزچهارم رفتیم خونه عمواینا منم برطبق عادت بلند به زن عمو گفتم.سلام،خوش اومدین. آقا یه شکم خندیدیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار تو اتوبوس بودم....داشتم به سوتياي ابنجا فكر ميكردم روم هم به سمت قسمت مردونه بود.
يوهو ديدم يه پسره روشو برگردوند!!
بعد يه ذره دقت كردم ديدم بله....در عالم سوتي يه لبخند ژكوندي تحويل پسره داده بوديم طرف مونده بود!!! :)) :))
----------------------
يه بار ديگم منتظر دوستم بودم....
بعد يه پسرم با موتورش اونجا وايساده بود......
بعد من اومدم برم ببينم اين داره مياد يانه......
همين جوري داشتم هي كج ميشدم ببينم داره مياد يا نه...
يوهو حس كردم يه چيزي كنار سرمه.......
سرمو برگردوندم ديدم بله....
در حين اين كج شدنا به فاصله 5 سانتي متري صورت طرف رسيده بوديم!!!
د صداشم در نميومد همين جور سايلنت وايساده بود!!!!
نميكرد حداقل نفس بكشه!!!!
فكر كن چه فكرا كه در مورد من نكرد!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمیدونم گفته شده یا نه
یکی از معلم های ما:
... مورد مد نظر قرار میدم! ...
... با آقای شهید اژه ای(منظورش مدیر مدرسه است)صحبت کردیم ...
یه بار صندلیشو یه طور تنظیم کردیم که کج بشه بیفته و به دیوار تکیه کنه اومد نشست بعد چند ثانیه تازه فهمید چه خبره!!!(بعد از انجام شدن عملیات)
بعد صندلیشو درست کرد
شیمی:وقتی نمک رو در آب حل کنیم آب شیرین میشه!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال واسه حرفه مون میخواستیم خوراک گوشت درس کنیم.. ماست ترش میخواستیم..
من رفتم سوپر گفتم آقا ماست دارین..؟
- بله خانوم.. ماست هم داریم..
-شیرینه..؟
- آره دخترم.. عسله اصن..
- نمیخوام پس.. ممنون..!
- نه بابا! وایسا.. به خدا ترش ِ ..
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم یازار آقای گنجعلی
کشک خریده بودن بچه ها
بعد اومدم یکی گذاشتم تو دهنم قرچ و قرچ جویدم


گفتم موبو این که نه ترشه نه شوره
گف خاک تو سرت دستتو کردی تو پلاستیک روشور که سعادت خریده :))))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ترم آخرمونه كلاس زبان، كلاس تموم شد داشتيم ميرفتيم بيرون يهو دوست گفت
علي بدبخت شديم
‏-چرا؟؟؟
‏-مهلت ثبت نام ترم بعد تموم شده ما هنوز پول نريخيم!
‏-ها؟؟؟؟ =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم شارژ بخرم!میگم 2 تومنی ایرانسل دارین؟
- نه
- کلا شارژ ایرانسل دارین؟
- نه تموم کردم اما همراه اول دارما!!!! ;D
- :-w
- بیا دارم شوخی کردم! :))
- X-(
(رسیدم خونه دیدم همه هیکلم تو مدرسه رنگی شده بود و خبر نداشتم، #-oهمینه دیگه ملت هم با ما شوخی دارن!) 8-|
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم مانتو پرو کنم... مانتوی خودمو درنیاورده اون یکی رو پوشیدم روش :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانیم تصمیم گرفت بره نهضت درس بخونه به درس باد که میرسه ولش میکنه چون به باد میگه باتتا حالا چند دفعه رفته ولش کرده ;D
 
Back
بالا