خاطرات سوتی‌ها

Poorya.L

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,140
امتیاز
4,785
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
-
دانشگاه
-
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

پنج شنبه زنگ اول که شیمی داشتیم خیلی خسته بودم سرمو گذاشتم رو میز خوابم برد
بعد خواب دیدم ;))
خواب دیدم یه دوشاخه برق جلومه بعد با پشت دستم زدم بهش دیدم برق نداره بعد رفتم بگیرمش تا گرفتمش برق داشت (از خواب پریدم)رو میز پریدم ، میز هم یه صدای بلندی کرد همه برگشتن منو نگاه کردن
بچه :-\
معلم :O
بعد برای بچه ها گفتم اینجوری شده بودن =))
 

جینی

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
121
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
زوده
رشته دانشگاه
اینم زوده
پاسخ : سوتی‌ها

دوتا از دوستای من باهم دعوا دارن..در حدی ک سایه همو با تیر میزنن...بعد اسم یکیشون الهامه اون یکی دلارام...
یه روز تو سایت من یه شال دور گردنم بود...بعد الهام پشتم بود داش باهاش ور میرف...من یهو برگشتم گفتم دلارام نکن!
+اونا همون 5 دیقه پیش داشتن دعوا میکردن X_X X_X X_X
 

8098

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
186
امتیاز
786
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش از دوستم پرسیدم امروز امتحان چی داریم فردا امتحان چی؟
می خواست بگه امروز عربی داریم فردا ادبیات گفت امروز عربیات :Dداریم فردا... :D :D
 

kousar73

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
241
امتیاز
1,667
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کاشان
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب عروسی بودیم... ;;)
اونوخ عروس و داماد اومدن سر میزمون و گفتن: خوش آمدید... h-:
منم که خعــلی هـول(؟) شده بودم :-s، گفتم: شما هم همینطور... :-"
=)) =)) =))
 

kousar73

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
241
امتیاز
1,667
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کاشان
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

دوباره دیشب عروسی بودیم... :D
داماد، مادر نداشت...پدرش هم به خاطر سکته نصفه تنش فلج بود :-< برای همین خعـلی منزوی بود :|
اونوخ خیلی از مهمون ها فک میکردن که پدر نداره.. از جمله شوهر خاله ی بنده :D
عموم (همون شوهر خالم :D) رفته به گروه ارکس(؟) گفته که واسه شادی روحش صلوات ختم کنن ;;)
اونم فوری اطاعت کرده و خعـلی شیک گفته:
مراسم شادی ـه..خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه..برای شادی روح پدر داماد صلوات بفرستید =))
تا اینو اعلام میکنن، پدر عروس هی از خجالت سرخ و سفید میشه و... :-[
دوباره اعلام میکنن که اشتباه شده و اینا... ;))
فوقـع ما وقع :D
=)) =)) =))
 

Pedram.fe

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
497
امتیاز
1,358
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
نیو نیشابور سیتی
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

اينه بغل ماشينمون شكسته
بابام ميگه عينك ماشين شكسته نميتونم ببينم!
:D
 

Intellectuel

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
1,591
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
l
پاسخ : سوتی‌ها

امروز کلاس المپیاد داشتیم منم خواب مونده بودم وقتی رفتم مدرسه سریع دویدم که دیر نرسم بعد دیدم داره صدای خنده و اینا ممیاد گفتم حتما هنوز معلممون نیومده ال فکر کردم برم بترسونمشون بعد گفتم ولش کن یا همون سرعت دویدم توی کلاس (عین وحشی ها)یه بار جلوی در خشک شدم صدا از کلاس دوما میومد ما معلم داشتیم بعد حالا بد تر از اون این بود که باز هم با همون سرعت نشستم سر جام که معلمم گفت بیا برگتو بگیر حل کن :-?? :-[
 

bahar.b.e

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
299
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
در آینده بهتون میگم.
رشته دانشگاه
این نیزبه آینده واگذار میشه
پاسخ : سوتی‌ها

تو ماه رمضون بلند شده بودیم برای سحری. خالمم خونه ما بود. بعد مامانم به من گفت پاشو سالاد گوجه خیار درست کن. منم حال نداشتم درست کنم گفتم من بلد نیست گوجه خرد کنم. مامانم یه نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت و گفت خب گوجشو بده خاله خرد کنه. خلاصه من و خالم نشستیم پای گوجه خرد کردن.
من(با حالت :(): دوباره احتمالا فردا هم باید گوجه خیار درست کنم خب.
خالم: مگه تو بلدی گوجه خرد کنی؟ :-\ :-\
من: نه دیگه خب. بلد نیستم. برای همین دادم به تو دیگه. :D
خالم: آهان...
من: خب من الان خوابم میاد نمی خوام سالاد درست کنم؟
خالم: مگه تو بلدی گوجه خرد کنی؟ :-\ :-\ :-\ :-\
من: نهههههههههههه :)) L-: الان گفتم L-:
خالم: :D :D
بعد دیگه خلم خوابش میومد تاوقت سحر یه 5 باری از من پرسید
 

Litway

کاربر فعال
ارسال‌ها
29
امتیاز
291
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مثلا
شهر
همدان
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پيش مامانم ميخواست بره بن اسكن(bone scan) قبلش بهش راديواكتيو زده بودن ...اومده به من ميگه تا 2 روز از 3 متر به من نزديك تر نشو گفتن بچه هاي زير 12 سال نبايد نزديكت شن :-" !! منم ميگم مامان جان تو الان حق مسلم مايي 10سال 12 سال نداره كه تو مواظب باش نندازنت تو راكتور !! :D اطلاعات هسته اي مونم پايينه!
 

Mahshid.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
379
امتیاز
4,459
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

وای من یه بار ساعت 7-8 شب بود که خوابم برد بعد که از خواب پا شدم گفتم لابد هنوز هوا روشن نشده ُ اینا ... بعد مانتومو پوشیدم برم مدرسه ... صُبونه هم خوردم ! ...
بعد دیدم ساعت 3 ـه صبـه ! ~X(

( حالا به ساعته هم شک کرده بودم رفتم موبایلمم چک کردم ! :-" )
 

newbazisaz

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
32
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی قم
شهر
قم
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Sarang :
بچه ها میدونین یکی از بدترین سوتیا چیه؟ :-?
وسط درس معلم داره درس میده تو یهویی یه سوال میاد به فکرت :-/
بعد اجازه میگیری بپرسی هم ساکت میشن بد شانسی اینجاست که سوالت یادت میره بعد همه بهت میخندن :))
خیلی موقعیت بدیه #-o
امیدوارم هیچکی تجربش نکنه :D
آدم آب حوضو با چنگال خالی کنه ضایه نشه!
-
-
زنگ ریاضی از پا تخته اومدم برم سر جام یه چیزی ور دارم...
یه اندروید beta یی (تازه به دوران رسیده!) گل پا گرفت نمی دونم چرا با اینکه دیدم ولی با مخ اومدم زمین!نزدیک بود دار فانی رو وداع بگم!


همه بچه ها هم بد جور خندیدن بعد منم چون اصلا خیال ضایه شدن نداشتم،برگشتم اینجوری:
L-:آقا ببخشید یه لحظه!
-
بعد مو های طرفو گرفتم یه سه بار محکم زدم تو سرش:مرتیکه بووووووووووق مگه من با تو شوخی دارررررررررررررررررررررم؟؟؟؟؟ X-( X-( X-(

بعد همه بچه ها به اون خندیدن!!!!
هرهرهر خیلی کیف داد! P:>

بعد معلم گفت من باید هر دو تونو اخراج کنم ولی هیچ کدومتونو اخراج نمی کنم! =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

YaYa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
2,218
نام مرکز سمپاد
FRZ1
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز اومدم بگم .... فكري به حال خودت بكن........برگشتم ميگم حالي به فكر خودت بكن!!! :)) كلي ملت بهم خنديدن X_X
 

m.shadi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
233
امتیاز
6,085
نام مرکز سمپاد
فَرزانگان 2.
شهر
مَشَد؛؛)
رشته دانشگاه
علوم آزمایشگاهی.
پاسخ : سوتی‌ها

عمم اینا اومده بودن مشهد من با شوهرعمم رودرواسی دارم.خواستیم سفره بندازیم رفتم کمک کنم.شوهرعمم درکابینتو باز کرد که چیزی ازش برداره منم فک کردم کارش توم شده شق درشو بستم :-"دست بدبخت له شد.من :-[ شوهرعمم #-o بقیه =)) عمم برو برو چلمنگ توکمک نکنی بهتره :-"
 

anahita

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
79
امتیاز
264
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شيراز
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم خونه دوستم بعد یکی گوشی رو برداشته میگم ببخشید شیما هست؟؟
اون: خانوم مزاحم گرفتی ;;) اااا..نه ینی اشتباه اومدی L-:
!!!!!
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتم میرفتم کلاس زبان
مسیرو دویده بودم
وقتی رسیدم نفس نفس میزدم
زنگ زدم به دوستم مامانش گوشیو برداش منم که نفس نفس میزدم اشتباهی گفتم
ممد(محمد) هس؟ :-"
مامانش :O
اطرافیان :))
 

salamak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
743
امتیاز
2,529
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپياد زيست
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم رفته بود دكتر بعد داشت ميگفت:
- اه اصن دكتره پير و بداخلاقو... :-&
يكي ديگه از دوستان- دكتر جوون ميخواي؟! :>
-نه خب... :((
ما: :)) :))

ويرايش:دكتره مرد بود
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : سوتی‌ها

اوایل که عضو شده بودم سمپادیا 8->

هیچی از تاپیکو فعالیتو اینا نمیدونستم :-" 8->

بعد یک روز یکی از دوستان بهم پ.خ داد چرا فعالیت نمیکنی؟؟ ^-^

منم که هیچی از این جور کارا نمیدونستم :-" بعد فکر کردم منظورش اینه که چرا پ.خ نمیدی! X_X

بهش گفتم من اهل شروع کردنو این کارا نیستم! B-) ;;)

بعد الان که فکر میکنم میگم حتما طرف تا دوساعت داشته بهم میخندیده!! :-"

حالا تو چرا میخندی؟؟! :-" ;))

++++++++

دبیرمون از یکی از بچه ها پرسید مراحل تقسیم در میتوز رو بگو؟؟؟

(جوابش میشد پروفاز,متافاز,انافاز,تلو فاز)

بعد دوستم برگشت گفت: روفاز,متافاز,انافاز, فاز به فاز

=)) :))

بچه سمپادیاهم عضوٍ! :-"
 

-elham-

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
308
امتیاز
927
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
هرمزگان
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با بچه ها با توپ مجازیمون بازی میکردیم سر کلاس .
معلمم اومده بود نشسته بود مارو نیگا میکرد چپ چپ که مثلا بسه دیگه بشینین سر جاهاتون.
ی دفه یکی از بچه ها پا شد به سمت دبیر گرام گف :خانوم بگیرین توپو P:> (و توپ مجازی رو پرت کرد به سمت معلم)
معلمم سنگین به همون حالت قبل نشسته بود داش نگاش میکرد.
ی دفه یکی از بچه ها گف :آآآآآآآآآآآآآآآآآ توپه خورد تو سرتون :))

بچه ها ترکیدن =)) :)) =)) :)) :D
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,345
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : سوتی‌ها

امروز ساعت 2 داشتم با دوستم از مدرسه برمیگشتم بعد مونده بودیم جفتمون چرا انقد همه جا خلوته و اتوبوس خالیه؟؟؟ :-?بعد از یه ساعت فهمیدیم جمعس!!!...
------------------
سر کلاس میخواستم معلمو صدا کنم(مرد هستن)گفتم خانوم!!! اونم برگشت گفت جااااااااااااان؟؟؟؟؟؟ :))
----------
یکی از بچه ها میخواست بگه چیه بز؟آدم ندیدی؟
گفت:چیه آدم؟بز ندیدی؟ =))
----------
بعد مدت ها به دوست قدیمیم زنگ زدم بعد هی زنگ میزدم میگفتم اه چرا برنمیدارن؟! L-:بعد برداشت گوشی رو فهمیدم دقیقا زمانی زنگ زدم که همیشه میخوابید!!!!!!!!! :D
---------
امروز یکی از بچه ها وارد مدرسه شد بعد خیلی مسخره سلام کرد منم خیلی مسخره و با شینگول بازی و کلی تحویل گرفتن گفتم:سلاااااااااااااااام >:D<
بعد یهو فهمیدم دقیقا جلوی دفتر وایسادم چون ناظممون هی داد میزد کی اومده؟؟؟؟به کی سلام کردی؟؟؟ :-w
-------
 

mehtin

کاربر فعال
ارسال‌ها
48
امتیاز
235
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
حضور در المپ نانو
دانشگاه
دانشگاه شکرستان
رشته دانشگاه
دندونپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس دینی پارسال
معلممون خعلی سوتی بود.چند دیقه ی آخر کلاس بود و آزادمون کرده بود.بچه ها هم که کم نمیاوردن و همین جوری میحرفیدن.
معلم انگشت اشارشو تا بند سوم کرده بود تو دماغش(البته پشت کیفش)بعد یهو دید کلاس ساکت شده بعد یواش یواش سرشو از پشت کیفش آورد بالا و دید همه دارن به اون نیگا میکنن.
معلم: :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :(( :(( :(( :(( هنوز 5دیقه مونده بود که از کلاس در رفت.
ما: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
بالا