خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بدجوری سوتی دادم
کنفرانس درباره ی شهید بهشتی بود
داشتیم بادوستم بحث میکردیم
بعد گفتم اصلن این شهیدبهشتی زندست یامرده؟ :o :o
بعد هردوباهم :)) :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتم برگه ی دوستمو تصحیح میکردم تستی بود شاگرد زرنگ بود ولی دیدم همرو اشتباه زده آخرش دوستم بهم گفت از اونور صفحه باید تصحیح میکردی ~X(
بد جور خیت شدم :-[ ;D


دیگه راه افتادم اینو هم ببین ;)
http://www.aparat.com/v/ff2940f1fb109271ece0461ac225cb0a139911

=)) =)) =))

* ادغام شد
 
پاسخ : سوتی‌ها

با كلي بدبختي سر امتحان شيمي فرمول يه تركيبو گرفتيم سوالو حل كنيم.....اشتباه حل كردم :|
بعد هم كاشف به عمل اومد شخصي كه ازش فرمولو گرفتم حل سوالو برا 6 نفر ديگه گفته :| برا منم ميخواست بگه گفتم خودم ميتونم :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاسمون تخته سفید رو روی تخته سیاه قدیمی چسبوندن، بعد امروز سر کلاس زبان فارسی دبیرمون «ماژیک» رو برداشته شروع کرده روی گوشه ی تخته ی سیاه نوشتن !
ما هم که : =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من ترجیح میدم چیزی نگم خودتون قضاوت کنید :-?

78486309987072661924.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم دومینـو رو خوند: دو میلیـون =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس یکی از دوستامو صدا میزدم( حنجرم پاره شد)
دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده
داشتم دنبال یه چیزی میگشتم پرت کنم طرفش که دیدم یکی از بچه ها کنارم وایساده و با حالت عجیبی داره منو نگاه میکنه
بعد از یه رب تازه فهمیدم اون اسمی که من داشتم داد میزدم اسم اونی بود ک کنارم وایساده نه اونی ک باهاش کار داشتم! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دم بازار یه جا داشتیم راه میرفتیم بعد ماشین از اون جا به زور رد میشد ما میومدیم عمود به ما یه ماشین اومد بعد یه قسمت باید میرف بالا یهو دور گرف تیک آف کرد بعد از قضا اب جمع شده بود پاشید بالا یکمم به شلوار من منم عصبی بلند میگفتم مرتیکه نفهم شخصیت نداره و.... بعد یه زنه ایم بود اونم اب بش پاشید امیدوار بودم اونم بام هم صداشه فحش بده به یارو اما سکوت میکرد آقا خلاصه طولانی نشه ما فحش دادیم هی بعد جلوتر ماشینه وایساد زنه رف سوار شد فهمیدم باهم بودن.:دال...
 
پاسخ : سوتی‌ها

سره کلاس بودیم داشتیم راجع به لیلا حاتمی تو اسکار صحبت میکردیم
بد من عکسشو تو گوشیم به بچه ها نشون دادم بد پری برگشت گف : اصن این فرقه کجه موهاش تو کفه منه ...=))
ببخشید من تو کفه فرقه کجشم ...=))
پری چه چیزه شاخیه فرقه کج تو کفشه =))
در اینحد




باران اسیدی رو موبو تعریف کرده دیگه
حیف شد
 
پاسخ : سوتی‌ها

الآن سر كلاس زبان فارسي بحث انتخابات و نماينده ها شد، يه بنده خدايي كفت آقا حتمأ يه فاكر بايد از مشهد تو مجلس باشه! (حسين فاكر كانديداي انتخابات)
اصلآ هم من نبودم!!!! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلای فیزیک معلم داشت درس می داد و بچه ها هم داشتن مسخره بازی در میاوردن که یه دفعه ای طاقت معلم تموم شد و داد زد:
خفه شید دیگه چرا نمیذارید یه دقیقه راحت زر بزنم...
منم اومدم از معلم دفاع کنم به امید این که بعدا یه نمره ای به من بده پاشدم فتم:
راست میگه دیگه بچه ها خفه شین بذارین زرشو بزنه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سوالای امتحان نهایی زیست رو یکی از بچه ها آورده بود میخوند سر کلاس ما مینوشتیم!
سوال این بود که اگه یه خرگوش مو سفید با یه خرگوش مو سیاه آمیزش انجام بدن و حاصل آمیزش آنها بچه خرگوشی خاکستری شد ژنوتیپ والدین رو تعیین کنین!
بعد سوالو اینجوری خوند:اگه یه خرگوش مو سفید با یه خرگوش مو سیا ازدواج کنهو بچه شون بچه موش خاکستری بشه ژنوتیپ والدین.. ;D

دبیر دینی میخواست بگه عاقل و بالغ گفت عالق و باغل! ;D

اونروزم همین دبیر دینی میخواست قضیه globalization رو توضیح بده گفت مربوط میشه به گلبول های خون که همه با هم جمع میشن! :|یعنی اصن کف کردیم :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار کلاس شطرنج بودیم منم خیلی خوابم می اومد
مربی مون گفت ثنا الآن باید چه حرکتی بکنیم؟
گفتم پی پی
گفت عزیزم پی پی رو اینجا نمی کنن باید بری یه جای دیگه
(من می خواستم بگم باید با پیاده پیاده رو بزنیم که ثبتش میشه پی ضرب در پی)
 
پاسخ : سوتی‌ها

این بار سوتی آقای نیک دل و براتون میگم

اومده سر کلاس همه دارن شلوغ میکنن گفت بیا الکی به یکی دو نفر گیر بدیم تا ساکت شن

همون لحظه من داشتم خودمو جابجا میکردم که درست بشینم واسه همین یکم به جلو خیز برداشتم

منو دید و صدا کرد::::زبردســـــت!اسمت چیه؟ساکت باش

بیچاره تو هنگ بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم ادبیاتمون داشت خوان هشتم اخوان ثالثو برامون میخوند بعد به یه تیکش رسید خوند رستم،مرد مستان :o
بعد ما گفتیم خانم رستم مرد مردستان نه مرد مستان (فرض کن رستمو مرد مستان باشه)یه چیز دیگه هم گفت که دیگه بد بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتی باحال ;)
من از بچه های سوممون شنیدم
یه بار آقای سیفی(ناظممون)رفته سر کلاس بچه ها داشتن شلوغ میکردن برگشته گفته:
گوساله ها من جای باباتونم!!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیرا سرکلاس بودن.

من از دبیرمون اجازه گرفتم برم پایین.با خانم کوثری کار داشتم. ;D

درحالیکه داشتم از پله ها میرفتم پایین ناظممون داد زد: کجا داری میری؟؟؟

منم هل شدم گفتم: خانم کوثری رو دوست دارم! X_X

ناظم:چی؟؟؟ :o :-L

بعد متوجه شدم چی گفتم ! X_X :-"

گفتم: هیچی خانم هیچی! X_X

وباسرعت نور از اونجا دور شدم!! :-" X_X
++++++

برشگتم میگم اره بابا!فلانی بدجور تصادف کرده کفششم شکسته! :-" (منظور پاش بود! :-" خب حتما کفششم شکسته دیگه! :-")
 
Back
بالا