خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی های مردم پشت باجه بانکـــها:

1-خانم میخواستم بدونم چقدر توشه!!!
2-الان بخوابونم کی میره توش؟؟؟
3-تا کی بازید؟
... 4-چقدر دیگه بدم تا درست بشه؟؟؟
5-از اینجا بردارید بریزید تو اونجا!!!
6-باید بیشتر بدم؟؟؟
7-سودش و بریز توش!!!
8-دیر شد باید زودتر میریختم!!!
9-وقتی پرشد(فیش) بهت میدم !!!
10-ببندمش راحت شم!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

آها امروز صب جلو رو معلمم بش گفتم اسکل> =)) =))
البته پشتم بهش بوووووود
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پیش داشتیم پفک میخوردیم
مال من تموم شد بعد خواهرم داشت میخورد هنوز
منم که حســــــــــــــود
خواستم از پفکش یواشکی بردارم(5سالشه)
بهش گفتم:اون الاغه رو نگاه کن که داره مسواک میزنه!
گفت:کدوم؟
گفتم:اونا دیگه,اونجاست...
گفت:پیداش نمیکنم و...
منم رفتم که مثلن بلندش کنم که بیاد تو اتاق و من برم پفکش رو بردارم!
خلاصه اومد تو اتاق و من سریع دویدم تو حال که پفک رو بردارم!
اما هیچی نبود!
گفتم:پفکت کو؟
-خوردم!
منم که :o!
اونم ;D!
آخه یه بچه ی 5ساله...!!! :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

منو دو نفر دیگه از بچه ها داشتیم توی نماز خونه " زو " بازی میکردیم بعد من رفتم طرف ملیکا شروع کردم به زو گفتن ... وقتی برگشتم به زمین خودم یکم فکر کردم دیدم اون موقع ملیکا هم داشته زو میگفته !!!! =)) <:-P
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سرکلاس دوستم باجدیت برگشته میگه: امروز برو برام جرقه بگیر دیگه.فک کنم یه بستش کافی باشه(منظورش ترقه بود) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

توالت فرنگي ما زود زود خراب ميشه، روش مينويسيم كه استفاده نكنين و اينا
امروز خواهرم كه كلاس پنجمه اومده بنويسه كه خرابه و اينا اينو نوشته اين دقيقا عين متنيه كه نوشته:
خراب است لطفا سوار نشويد(طوالت را ميگويم) ;D
ديگه منو ميگي رو زمين افتاده بودم از خنده روده بر شده بوديم همه =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پنج شنبه دبیرفیزیک داره سوالای امتحان رومیگه بنویسیم.یکی ازبچه ها میگه:آقای سَبیلی مسئله بگین دیگه سوالای توضیحی بسه.
آقای سبیلی:بله...بله...به سوال های تشریحی هم میرسیم....ما: =)) =)) =))
...
دبیرحسابان داشت حد درس میداد میگه:ما یه نقاط حساسی داریم مثلا خانوم....باید نقاط حساس خالشوپیدا کنه وروشون دست بذاره.
خوشحالیم دبیرداریم ;D :)) ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی تو کلاسمون هس که همیشه ما با این شوخی میکنیم
این هی به منو یکی دیگه از دوستام شوخی میکنه که زنشیمو اینا،به اون میگه آی سرت هوو آوردم، به من میگه یه بوس میدی
بد ما و دوستمم هی به اون تیکه میندازیم، مثلا من با اون که صحبت میکنم دوستم میاد به من میگه"به اون چیکاد داری به من نگا کن"و...خلاصه کلی از اینطور حرفا
امروز دم در کلاس داشتیم بهش تیکه مینداختیم دوباره که دوستام حواسش نبود داشت بلند میگفت"آره بابا این مثل زنای روس میمونه،با همه هست،دوتا شوهر داره. تا حالا نزدیک۲۰تا شوهر کرده..." بقیشو یکسری حرف بوووق زد.
دفتر معاون پرورشیمون چسبیده به کلاس ما، این همون موقع اومده بیرون داشت میرفت.اون لحظه ی بوق دارش داشت از جلو کلاسمون رد میشد وایساد،دوستم هنوز متوجه نبود داشت میگفت که یهو دیدش
ما هم یاد نداشتیم چطور طبیعیش کنیم،عین مونگولا به معاون لبخند زده بودیم، این دوستمم همونجا افتاده بود تو بغل من داشت میخندید(خیلی ضایع بود)
معاون بیچاره هیچی نگفت رفت اما ما کلی خندیدیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از سوتیایی که چند وقت یه بار تکرار میشه اینه که به یه معلم بگم مامان ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر دینی رفتم میز اول نشستم بعد برگشتم به معلممون گفتم:الآن خیلی خوش حالین من اومدم جلو نشستم.آره؟؟! :>
- آره بد جور
- دیدی لو رفتی ناقلا!!!!!!!!!!!!!!!! :P
- ;;)
- :-[ خوب شد نشنید!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان رفته بود یه جا نون می فروخت!(نونوایی نه ها!)
بعد بالای یکی از نوناش نوشته بود"نون تُست"
بعد آقا یه آقاهه اومد گفت ببخشید من می خوام ازین نونا تِست کنم!
ینی من بودم که رفتم بیرون از مغازه نخندم جلو این فقط!
 
پاسخ : سوتی‌ها

در ورودي ساختمون مدرسمون رو باز كردم نگه داشتم ببينم دوستام ميان بريم تو حياط يا نه بعد ديدم نميان يه قدم اومدم جلو ولش كردم...چشمتون روز بد نبينه يهو همون طوري كه اول من در رو هل داده بودم منو هل داد(در رو ميگم!)من : X_X ;D :))
بچه ها: =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان مامانم داشت بچه های یکی رو میگفت:
-یه پسر داشت,پسر کوچیکه بود!
یه پسر دیگه هم داشت که پسر بزرگه بود!
یه دخترم داشت که پسر وسطیه بود!!
منم که اینطوری گوش میکردم: :o!
 
پاسخ : سوتی‌ها

من خودم هنوز اینو باور نکردم ولی یکی از بچه های کلاسمون قسم می خوره که چنین اتفاقی توی مدرسه پسر خالش افتاده ! :o میگه سوال امتحانیشون بوده ! :o

سوال: تصویر روبرو متعلق به چه کسی است ؟
Etesami.jpg


1- پروین اعتصامی 2- ابوعلی سینا 3- زکریای رازی 4- {نام دبیر مربوطه درس}

باور کنم؟! ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دفتر مدیر:
امروز با دوستم نشسته بودم توی نماز خونه که کنار دفتره داشتیم دیالوگای نمایش همایش زیستو می نوشتیم بعد به بار دیدیم یه صدایی میاد اول من گفتم گوش کردم دیدم آهنگه کلاسیکه گفتیم حتما خانم تبرائی میخواد برای پاور پوینتا آهنگ بذاره یکم دیگه نشستیم نه بابا یه آهنگ ریتم دار شد گوش کردیم من گفتم آهنگ شمالیه بابا چیز خاصی نیست یکم دیگه دقیق شدیم دیدیم داره گل پری می خونه . ما همین طوری :oتروخدا می بینید معلمه پس فردا همایش داره میشینه تو دفتر آهنگ گل پری گوش میده
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دوستم از پشت هی مداد اتدشو فرو میکرد تو بازوی من هی میگفتم نکن...یه بار دیگه فرو کنی فحش بد میدم بهتا!
بعد مداد اتد رو درآورده میگه فحش بد بده ;D منم گفتم:بکن تا بدم :|
امروز دبیر شیمی داشت از بالا کتاب یکی از بچه ها رو نیگا میکرد انگار کتاب جلوش چپه بود...صفحه 81 ام بود فصل 3 محلول ها!بعد میگه خوب بچه ها صفحه ی 18 رو بیارین...
هی ما با خودمون میگیم خدایا صفحه ی 18 کجا درس ما کجا...
بعد فهمیدیم ایشون 81 رو از بالا چپه میخونده 18 ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو خونه ایم...
بعد بحث میره سمت مادر پدرم(مادر بزرگم که ما عزیز 3داش میکنیم)...
پدر:خیلی خوب شده بود تو اون مهمونی عزیز...هین عروس ها شده بود...
خواهر:البته عروس 90 ساله نداریم خدایی...
پدر: :oتو چرا انقدر بی ادب شدی؟؟ [-(...ضمنا عزیزت 70سالشه...
خواهر(به قصد ماست مالی کردن!):بابا من که چیزی نگفتم...منظورم این بود که معمولا همه قبل 90سالگی عروسی میکنن خب :-[
من پدر مادر و سایر حضار!: =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب آماده شدیم بریم مهمونی همه آماده باباگیرداده بروازطبقه پایین (اتاق خیاطی مامان)سوزن بیار منم اعصابم بهم ریخت داشتم غرغرمیکردم درو باز کرده که برم بعد نمیدونم چرا یادم رفت پامو برش دارم پام بین دودر موند بعدش من درو بستم...... X-(
حالا توراه پله ها نشستم ضعف کردم صدام درنمیاد بابا میخنده میگه پاشو پاشو برو سوتیتو توسمپادیا ینویس!باباهه ماداریم؟؟؟؟ ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از بچه ها داره يه چيزيو توضيح ميده وسط حرفاش كاملا جدي:
وقتي كه خدا انسان رو افريده ميكرد....
 
Back
بالا