خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ کامپیوتر ما برناممونو نوشته بودیم داشتیم از اینترنت فیض میبردیم بعد این معلممون خیلی رو این قضیه حساسه
بعد تا این اومد بالا سرما کامپیوتر هنگید. حالا هی دوست من فحش میداد به کامپیوتر در همین حین با مشت میزد رو کیبورد میگف لامصب taskmanagerاش چجوری میاد؟بیشعور بهت میگم بیا نفهم همین جور اون فحش میداد منم =))
معلممونم همین طور بالا سرمون واستاده بود. گف الان اگه منم حرفتنوونمیفهمیدم اینجوری مشت میزدین فحش میدادین بهم؟
بی هوا گفتم خو چاره ی دیگه ای نیس نفهمه دیگه
یه دفعه برگشتم نگاش کردم به این شکل بود X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

انگشت پای مامان بزرگمو قطع کردن (به دلیل بیماری) :( بعد می خواستم اطلاعات بیشتر بگیرم از مامانم، گفتم : انگشتشونو از کجا قطع کردن ؟ :-?
بعد مامانم : از مچ ، خب آخه انگشت انگشته دیگه کجا داره؟ :-w
- : :-"

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الان خواهرم میخواست یه خاطره تعریف کنه گفت : اون موقعی که کفشدوزک گرفته بودم ...
من : چی گرفته بودی؟ :o
- : کفشدوزک دیگه!
- : چی هست؟ :-?
- : مریضیه دیگه! :>
- : :o مخملک منظورته دیگه؟ :-w
- : ها، همون حالا! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال مادرا اومده بودن که کارنامه بگیرن بعد طول کشیدهمون موقع که زنگ خورد
مامانا اومدن بیرون بعد ناظمای ما که کلا قاطی مثلا میخاست بچه هارو بفرسته
خونه دور مدرسه تجمع نباشه دستشو گذاشت پشت یکی از بچه ها یه ذره هل داد
دختره چادری وکوتاه قد بود فعد برگشت ییهو ناظم ما دید که این دانش اموز نیست
بلکه مادر یکی از بچه هاست
ناظم: #-o :-[
مامانه: (:| :)
ما: =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار هم ما سر كلاس زبان ساعتو كشيديم جلو....
بعد گفتيم خانوم بسه ديگه نگاه كنين ساعتو...
گفت نه...ساعتتون جلوئه...
- نه خانوم ما هممون ساعتامون همينه...
- نه من به گوشيم اطمينان دارم....
- نه خانوم اشتباه ميكنين...
اخرش گوشيشو اد دست يكي از بچه ها زنگ بزنه119....
بعد اون گفت ببينين خانوم همون ساعتو ميگه...
اخرش خودش گرف زنگ زد 119 گفت ديدين جلوئه ساعتتون :>
بسي ضايع شديم رف :|....تموم زحمات و اميدمون نابود شد... :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا نماز جماعت مدرسمون داره برامون حرف میزنه میگه یه نصیحتی میکنم به عنوان برادر کوچکترتون بپذیرید ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث بود سر اجیل ایرانی و چینی یکی داشت خصوصیات دو تاشونو میگفت که ایرانیشو بخریم
بعد از توضیح دادن خصوصیات بادام وپسته من گفتم از کجا بفهمیم بادام هندی ایرانیه یا چینی؟!!!!!
-چی!!!؟؟؟!!! :))
من :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه پنج شش رنگ ماژیک مختلف خریده بودن دیگه هر چه دل تنگت می خواهد بنویس هر کس یه رنگ حالا الان ننویس کی بنویس من بیشتر کارای تزئینی انجام می دادم و منگول و منجوج می کشیدم چند تا فونت جدیدم اختراع کردم
یهو یکی از دوستان:بابا نکشید آخه بیت الناسه
-چیه؟
-نه یعنی منظورم ..
آخه خواهر ما به خونه ی مردم چی کار داریم؟؟
:)) :)) =))
--------------------------
جدیدا یه فعل جدید وارد مکالمات روزمره کردیم به جای مصدر "خواندن" میگیم "زدن"
سر کلاس شیمی:
-ببخشید آقای فلان این کتابرو تا کجا بزنیم؟
-چی؟
- :-"
---------------------------
-اصن من دیگه نمیام پای تابلو خانوم
-واسه چی؟
-بابا این ماژیکه دودش میره تو دهنم
-دود ماژیک؟؟؟؟
-آره باور کنین این ماژیک جدیدا دود دارن ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

مکالمات من و دوستم
دوستم : ا .. آرزو هم عینکی شده
- آره انگار . شایدم منم عینکی بشم
- چرا؟
- نمیدونم . شاید برم دکتر {چشم پزشک} بگه تو هم کچل شدی ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

مهسا امروز اینجوری میکنه:
اَه...آدمُ مجبور میکنن بیاد...یه دفه ای بگید روز صنعتی شدن ملت نفت ایرانم بیایم دیگه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

من خطاب به معلم پرورشی:این همون خانومست که بهتون گفتم
معلم:ا راست میگی
دوستم:کاستو بیار ماست بگیر
من مبهوت مونده بودم بهش میگم آتوسا این چه حرفی بود زدی؟ میگه حواسم نبود خلاصه که خیلیخجالت کشیدیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا اسم دختر کوچیکه ی همسایه ی پائین ما(دانسجو سال دومه)تکتمه بعد ما تو خونه ی خودمون بهش میگیم تکی(toki)
آقا داشتم از راهپله میومدم پائین و با خودم میگفتم
:تکی تکی تکی تکی تکی تکی تکی کی
..
.
.
.
رسیدم طبقه پائین دیدم دمه راهپله واستاده صاف تو روم داره نیگا میکنه و میگه:جانم کاری داشتی منو؟؟؟؟؟؟
من: :o :o :o :o :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
میخواستم زمین دهن باز کنه آّب شم برم تووووووووووووش


آقا این معلم شیمی مون باز امروز داشت گازمون میگرفت.
بعد به یکی از بچه ها گفت:تو چرا حرف میزنی؟ :-L :-L :-L
طرف:آقا این دوستم سوال پرسید منم جوابشو دادم
معلم:شما بیجا کردی.اگه سوال دارین از دوستتون نپرسین.پش من چیم اینجا؟
من با خودم زمزمه کردم:شلغغغغغغغغغغغغغغغغغم =)) =)) =))
دیدم یهو کلاس ساکت شده و همه :-ss :-ss :-ss :-ss
آقا اوضاعی بود اصن

پـوریــا : ادغام شد .
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز یکی هی داشت میزد به پنجره کلاس منم عصبانی شدم بلند گفتم اه .خفه شو دیگه (آخه بچه ها عادت دارن بزننبه پنجره)منم فکر کردم یکی از بچه هاست گفتم خوب پنجره رو که باز کردیم دیدم معاونمون داشته در میزده قیافه ی من :-[ X_ ^#^ X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا امروز سر کلاس دینی کارتون گذاشتیم و داشتیم نیگا میکردیم
megamindکارتون قشنگیه
بعد یه جایی رسید که پسر یه قرار گذاشت با دختره
بعد این معلمه به من گفت که بزنم جلو
کلاس: /m\ /m\ /m\آقا اینا که چیزی نیست و ...
معلمه گفت بزن
منم با دکمه(km player)زدم جلو بعد این از رو تصویریم میرفت دیگه و سیستمای مدرسه هم که داغوووووووووون
آقا 4یا5بار زدم که بره یه دفعه هنگید
بعد تا اولین عکسش اومد دیدم:
معلمه: X_X X_X X_X X_X X_X
کلاس: =)) =)) =)) =)) =))
من: :-? :-? :-?
به پرده که نیگا کردم دیدم بععععععععععله دیگه کار از کار گذشته و طرف داره ب...س فرانسوی میکنه
آقا ای سوتیه خرابی دادم جلو معلمه
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا یه بار داشتیم معجون می خوردیم
داداشم گفت این گردو هاش چرا اینقدر بزرگن
منم اومدم بگم حتما می خواستی پسته هاشم بجون بریزن برات
گفتم حتما می خواستی پستوناشم ...
من X_X
داداشام =)) =))
مامان بابام :o :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

با بچه ها رفته بودیم توی دستشویی داشتیم رو هم دیگه آب میریختیم یه بار یکی از بچه ها کل هیکل منوت تو خیس کرد منم رفتم بیرون دیدم مدیرمون داره میاد خودمو زنگ به کوچه ی علی چپ از کنارم رد شد رفت تو دستشویی منم که فضول واستادم ببینم چی میگه حالا مثله این که همون دوستم که رو من آب میریخت فکر کرده منم باز اومدم آب ریخته یکی از بچه ها جا خالی داده ریخته رو مدیرمون =))خالا بدبختی اینه که من از اونجا رفته بودم منو با یکی دیگه از بچه ها اشتباه کرفته بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

(به جان خودم راسته)
آقا یه مسابقه هست که از شبکه ی خراسان پخش میشه(مسابقه ی 7)
بعد بابام شرکت کرد و داشت به سوالا جواب میداد
آقا یکی یکی سوالا رو حل کرد و این مجریه کف کردش
یه سوالو که بابام حل کرد این مجریه دست زد واسه بابام
بعد من اومدم جو فان بدم گفتم:عمو جون دست نزن جو خونوادگیه.
بعد مثل اینکه این مجریه شنیدش رو به بابام کرد و گفت:جااااااااااااااان :-L :-L :-L :-L؟
بابام"ببخشید یکی از دیونه های دیوونه خونه بود
من: :o :o :o :o
خونواده: =)) =)) =))
مجریه:ایشالله دم عیدی شفا پیدا کنن =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز توی کلاس معلمم گفت پاشو درس جواب بده منم با این مه هیچی نخونده بودم بلند شدم(اعتماد به نفس در حده المپیک)یعد ازم پرسید از نزد خدا منم گفتم من نزد الله حالا بد تر از این نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم یه بار دیگه هم توی برگم نوشتم هذا الچیر
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم یه مدت تکیه کلامش شده بودخاله!
بعد رفته بود خونه به مامانش گفته بود: سلام مامان نهار چی داریم خاله؟ :)) :)) ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز توجو مسابقه بودیم لحظات آخربود بعد فقط کارتارو از دست سرگروه قبول میکردن گروه کناری ما کارتشو به کنارکنارمقنعش زده بود طوری که درحالت عادی خودش نمیدید بعد یادش رفته بود وایستاده بود تونمازخونه بلند داد میزد ...واااای کارتم گم شد...دیدی چی شد تمام زحماتمون برباد رفت...بچه ها بگردید کارتو پیدا کنین ماهم که انقدخندیده بودیم نمیتونستیم بگیم باباکارتت کنارمقنعته :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستام تعریف میکنه:
خواهرزاده‌ م از مهد اومده میگه: شعر برات بخونم؟
میگم : بخون عزیزم!
شروع کرده :
دخترای لاله زار خوشگلاشون، تیغ می کشن به پر و پاهاشون، آدم میمیره براشون! آدم میمیره براشون!
میگم : اینو کی بهت یاد داده؟
میگه : خانم مومنی (مربیشون) نیومده بود امروز، آقا جمال (راننده) باهامون کار کرد ..!
 
Back
بالا