خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم بزنگم اداره بابام قبلش به داداشم گفتم خودت بزنگ ازمن سوالای سخت میپرسه هنگ میکنم زشته...
خلاصه من زنگیدم اقاهه برداشت گفتم ببخشید اقای حسینی هستن؟؟ گفت کدوم قسمت؟
من= :o دوباره یادم رفت بابام کدوم قسمت کار میکنه و زدم زی خنده اقاهه هی میگفت چی شده و من میخندیدم و تلفونو قطع کردم :-"
هی به داداشم میگم سوال سخت میپرسه و... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

=)) =)) =))
=)) =))اینم از سوتیه یکی از عزیز ترین اعضای سایت =)) =)) =))
=)) =)) http://www.img4up.com/up2/93862510494505407643.jpg =)) =)) =))
=)) =)) =))
اصل شعر:
همه سر به سر تن به کشتن دهیم ....
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینقد اسپم ندین که قفففففففففففففل میشششششششششششششششه
یه روز اومدم سر کوچه مغازه و خواستم یه چیزی بخرم
بعد رفتم تو مغازه و در و دیوار و نیگا میکردم بعد تو مغازه خانم مغازه داره بودش.
گفت چی میخواین اصلا حواسم نبود و بهش گفتم:ااااااااااااه،د یه دیقه خفه خون بگیر تا انتخاب کنم.
اون: :o :o :o :o X-( X-( X-(
من: :o :o :o :-[ :-[ :-[چیزه...یعنی...
سری از مغازه زدم بیرون بدون اینکه چیزی بخرم
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم روزنامه گرفته بود دستش داشت جدول حل میکرد، بعد برگشته میگه پایتخت کلمبیا (calambia) کجاست!!!
من و دخترخاله ام =)) =)) =))
بعد دخترخاله ام میگه ببین نمیشه کاهوبیا!!! =))
بعد اون میگه نه چهارحرفیه! 8-|
دیگه من و دخترخاله ام =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

وقتی سواد مجتمع فنی مملکت اینقد باشه ، وای به حال بی سوادا ! : - |

79534429890489101526.png
 
پاسخ : سوتی‌ها

با یه بنده خدایی رفتیم خرید بعد ته راهروهای پاساژه آیینه بود بعد ایشون حواسش نبوود داشت بامن حرف میزد یدفعه رفت تو ایینه!
--ـ-_--ـ--_--ـ--_--
با یه بنده خدای دیگم رفتیم شهربازی ارم بعد ساختمونای بلندی داره که رو ش نوشته: ساختمان اداری
بعد این گف: عجب دستشویی های بزرگی!
(پرانتز: ساختمان اداری رو خونده بود ساختمان ادراری!)
--ـ-_--ـ--_--ـ--_--
تو مترو بودیم یه خانمه اومد به دوستش گف تجریش همین خطه دیگه؟ بعد دوستش گف: نمیدونم .بریم از رانندش بپرسیم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا واسمون مهمون اومده :-"
بعد توی حال نشستن...
منم تو اتاقم...
بعد کیف هاشونو توی اتاق من گذاشتن...
یه گوشی هی زنگ میخورد :-" باز اس ام اس میومد :-"
منم همشونو هی صدا میزدم میگفتم گوشی کیه؟ :-??
بعد اونام میگفتن مال ما نیست :-"
کمی دقت کردم :-"
دیدم گوشی خودمه :-" تو کمدم بوده :-" بعد امروز صبح صدای زنگش و اس ام اسش رو عوض کرده بودم :-"
عجبا ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

کارگاه فرز(اصلا قصد تمسخر نیست...)

صاحب پروژه:ما فهمیدیم که میدان مغناطیسی اثر منفی بر رشد باکتری دارد...پس به نظرمان خیلی خوبه اگه آهنرباهای در یخچال هم خیلی قوی باشن...
استاد ما:خب اینجوری که در یخچال باز نمیشه :o :o
صاحب پروژه: :-" :-? :-[
ما: =))
---------------
لیدر:اگه از این قسمت خسته شدین بریم یه قسمت دیگه
من:خسته شدیم :> :P
لیدر: X-(
بچه ها: ;D :o(پوریا خفه شو X-()
-------------
یکی از پروژه ها تو یه اتاق بود...بعد باید یه پلاستیک میذاشتیم دور و بر کفشمون :-"...بعد من بعد یه ربع تونستم این پلاستیک رو بذارم دور و بر کفشم...بعد که رفتیم تو دیدم آخر اتاق یه تیکه است که رو دیوار و روی کاغذ های آ2 همین جور حرف نوشته بودن...
بعد من فکر کردم اینا یادگاریه :-" :-" :-" :-[
بعد نوشتم:قربانت حسن(نمیدونم هنوز هست یا نه)...نگو باید جملات عرفانی مینوشتیم :| =))
بعدم که اومدم از اتاق برم بیرون انقدر غرق اون فضای پست مدرن شده بودم که با پلاستیک رفتم(پلاستیک رو در نیاوردم از کفشم :o) :-"

خلا3 خوب بود :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم خونه دوستم اسمشو یادم نمیاد به داداشش میگم خواهرت هست ;D

میخواستم بگم خون تو رگام مرد گفتم رگ تو خونم مرد ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

هفته پيش توى سايت سر كلاس بوديم اقاي ن****داشت حلقه فور درس ميداد يكي از بچه ها گف اين يارو چقد حرف ميزنه بغليشم تاييد كرد. حالا ن****هم معلم محبوبه منه :xخيلي دوسش دارم. :x :x :x
گفتم بار اخر باشه ازاين غلطا ميكنين(٢تابودن اخه)ديدم كلاس درسكوت فرورفته :-$
بغل دستيم هم ميگه زهرا چي ميگي :o
منم بي اطلاع از همه چي :-" گفتم مگه چيه؟؟؟
ن. يه لبخند زد
كلاس درحالت =D> ;D ;D :)) :o
اون دوستم درحالت =)) =)) :oدوباره =)) =))
بعد كلاس فهميدم كه اون موقع ن. يه برنامه رواشتباه نوشته بعدگفته ببخشيدبعداون دختره يواش گفته چراچرت ميگه بعد من بلند اون حرفه رو گفتم :-\ :-\
به عبارتى مكالمه بين من و ن. بوده :o
رفتم پيشش گف شنيدم اون دوتا چي گفتن خودتوناراحت نكن #:-S. نميخواستم به روشون بيارم
خيييييلي گله :x :x


خودتونوناراحت نكنين غلط املايي داش
 
پاسخ : سوتی‌ها

+​ خوشدامن خانوووووم شنيدم امروز موبايل اوردي مدرسه ؟​ بيار تحويل بده
_​ نه خانوم من قبلا يکي دو بار اوردم فقط !
+ مگه قبلا هم ميوردي ؟!​​​
_​ :)​​
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان شیمی یکی از دوستام بهم یه سوالو رسوند
بعد اومدیم پایین جوابارو زده بودن دیدم اشتباه رسونده :((
من:نمیرسونی نمیرسونی وقتی میرسونی اشتاه میرسونی X-( ~X(
بعددوستم گفت:خفه شو :-ss :-$
بعد برگشتم دیدم پشتم ناظممون وایستاده
من: X_X ^#^
ناظم:
:-w :-L X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديشب داشتم با دوستم ميحرفيدم و اينا بعد گفتم يه مسئلس(ديني) نميدونم قضيش چيه و اينا
اون گفت خو زنگ بزن به اين دفاتر مرجع تقليدا
گفتم نه پاسخگوش مرده يارو ميميره از خجالت! ;D (همين هم هستا يوهو ديدي داري توضيح ميدي يوهو وصل شدي به يكي ديگه! :)))
گف خب ازش بپرس زن داره؟ :-?
- اگه نداشت بش ادرس بدم؟؟!! :)) =))
- ;D :)) ;D :))
--------------------------------------------------
همين دوست منم يه جوكي سوتي چيزي براش تعريف ميكنم
اول يكم ميخنده برا خودش بعد ميفهمه نكته سوتيه يا جكوه رو تازه شروع ميكنه به خنديدن!! #-o
من هنو نفهميدم حكمت اين كارشو! خو فرزندم دو ثانيه صبر كن بعد كه فهميدي بخند!
 
پاسخ : سوتی‌ها

شبکه نمایش اسم یه فیلمو بجای آسانسور نوشته بود آسان سر . :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه های تجربی فرق ساعت گردو پاد ساعتگردو نمیفهمیده بچه هام داشتن براش توضیح میدادن بعد دبیر فیزیک هم گفته عیب نداره که منم فرق رنگ صورتیو نارنجیو نمیفهمم از پلنگ صورتی یادم میاد مفهمم که صورتیه. ماهم زنگ فیزیگ ازش خواستیم که با گچ نارنجی بنویسن حالا گچ نارنجیو برداشته میگه همین نارنجیه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم گف سالاد کاهو درس کن منم گفتم چشم ! فقط یه کم سرم شلوغ بود حواسم پرت ! کاهو رو ریز کردم بعدش حالیم شد نشسته اس ! بعد کاهوی ریز شده رو شستم ! قیافه مامانم ~X( :-w #-o :o:-\ و من :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

آیا می دانید "سوتی" با " خاطره نویسی ِ روزانه ی بامزه " فرق داره ؟
آیا می دانید غلط املایی کاربران دیگه اگر سوتی هم محسوب بشه هیچ جدابیتی نداره ؟
آیا می دانید بهتره یه کم بیشتر روی پستا فکر کنید ؟
آیا می دانید ما دلمون نمی خواد محدودیت بزاریم واسه این تاپیک پس شما رعایت کنید ؟

و آیا می دانید مدیر انجمن چند روزی نیست و باید همکاری بیشتری بکنید ؟ ;;)

مرسی که می دانید ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم از اون ورم هی مامان بزرگم داشت نصیحت میکرد منم یه بار گفتم اه خغه شو دیگه
مامان بزرگم: X-( :-s :o
من:نه منظورم بود که هیچی یعنی ببخشید حواسم نبود X_X ^#^ :-"
 
Back
بالا