خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

مادر گرام پریروز صبح بیدار شدن و یه لیوان بزرگ چایی ریختن با سه چهار قاشق شکر(به خیال خودش) بعد نصف لیوان رو سرکشیدن و احساس کردن بسیار شور و بدمزه و اییییی میباشد.بعد کشف کردن که شکره گویا نمک بوده X_X :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

با سلام
دختر خاله ی گرام میخواست بچشو بخوابونه
اومد صدای tvرو کم کنه
اااااااااااه این... چرا کم نمیشه
بچش :(( :(( :((
اون ~X( ~X( ~X(
ما :o :o :o
من:عزیز جان،خو کنترل رو چپه گرفتی =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با سلام
آقا قرار بود که خالم اینا بیان خونمون و منم منتظرشون بودم دیگه
بعد زنگ خونه زده شد(یعنی کی میتونه باشه این موقعه ی شب؟ :-ss :-ss :-ss)
همسایمون بودش که با مامانم کار داشت
هوام که تاریک بود و اینا
منم جو گیر شدم فک کردم خالمه خواستم باهاش روبوسی کنم =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

فامیلی یه دکترامون رایگانه بابام نمیدونست که فامیلیش رایگانه به مامانم میگه خدا خیرش بده دکتر به این خوبی که رایگان کار میکنه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس دینی فیلم گذاشتو بودیم
داشتیم میدیدیم که به یه صحنه ی لاوناکش رسید
معلم گفت که ردش کنه
بعد اونم قاتی کرد، اشتباهی کندش کرد
معلمه بعد آخر کلاس بهش گفت دوتا منفی گرفتی
 
پاسخ : سوتی‌ها

دو تا دوستم داشتن تو مدرسه دعوا میکردن
ی دفه یکی رفت اونور نشست شروع کرد ب خندیدن
طرف مقابل پرسید چرا میخندی؟ ترسیدی؟
رفیقم در جوابش گفت : چرا تو وقتی مشت میزنی ،صداشم در میاری؟؟؟
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پسر داییم 28 سالشه
بهش میگم فرید الان سن تو دقیقا دو برابر سن منه
برگشته میگه ما همیشه سنامون دو برابر همه بعد از دوساعت که بش گفتم فهمید
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز با یه بنده خدا تو کلاس بحثم شد ! یهو بلند شدم داد زدم : بابا من خودم تو رو زاییدم !! ;D ;D ;D هنوزم نمیدونم دقیقا چی میخواستم بگم !؟! :-? :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

واسه داییم رفته بوددیم خواستگاری
بعد بحث رفت سر اینکه داییم خسیسه و اینا
بعد مامان بزرگم گف هیچم اینطوری نیس
القناعتو من الایمان
یعنی مجلس ترکید
 
پاسخ : سوتی‌ها

همکلاسیم مادربزرگش فوت کرده بود ... بچه ها داشتن بهش دلداری میدادن منم رفتم گفتم : خدا مادربزرگت رو بیامرزه .... مرد خوبی بود ! ;D
---------------------------------------
2 : معلم ادبیات وارد کلاس شد ... همه استرس قبل امتحان داشتن ! کلاس ساکت ....... دستم رو بردم بالا ... معلم : بگو حمید جان سوال داری !؟
من : آقا میخواستم بدونم امتحان کتبی هست یا چاپی !؟ :-" ;D کلاس منفجر شد تقریبا :-\
-------------------------------------
3 : داشتم تو حیاط متنی رو تند تند حفط میکردم که یکی از دوستان اومد که با بنده شوخی بنمایه ! منم بهش گفتم : برو با من حرف نزن ، این زنگ فرکانس دارم !!!! ( بعد ها فهمیدم منظورم کنفرانس بوده ;D ;D)
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا یه سوتی دادم تازه خودم حالیم شده
اقا این تاپیک 13 بدر هس ما از اون روز میخونیم 13 Badr خو اخه اینو درس بنویسین دهنم سرویس شد تا بالاخره فهمیدم ینی چی:-D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديني اول دبيرستان يادتونه يه درس درباره دوستي بود...؟
خو اين آخرش يه كادر داشت بالاش نوشته بود درخت دوستيتونو تو اين كادر بكشين...
حالا غزال:: يه درخت كاج كشيده كه روش سيب داره...!! :))
رومينا:: رودخونه كشيده!! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سری رفته بودیم پینت بال بعد پشت سنگر که بودیم دیدم پسر عموم وسیش خیلی خفن بازه
منم نامردی نکردم زدم پس کلش
وقتی برگشت دیدم ای وای وسر عمم بود چون ماسک زده بودیم اشتباه کرده بودم
خلاصه خیلی خجالت کشیدم
 
پاسخ : سوتی‌ها

همکار بابام به بابام: چ دور و زمونه ای شده ها کارت اینترنت گرفتم ، گذاشتمش تو جافلاپی بازم به اینترنت وصل نشد!
بابام: دقیقا چکار کردی؟؟!!! :o
همکارش: بابا گذاشتمش تو جافلاپی دیگه!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

جافلاپي که پست بالايي نوشته،من ف رو با ساکن مي خوندم بعد سوال برام پيش اومده بوده جافلاپي کجاي کامپيوتره!!!:دي
بعد که از داداشم پرسيدم،اول يه نگاه عاقل اندر سفيه کرد بعد گفت منگل منظورش جاي فلاپيه!!!!
من:-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

مهمونمون اومده(دوست بابام)
خالم اومد بگه میخواین لباس عوض کنین برین تو اتاق خواب!
بجاش گفت:اگه لباس خواب میخواین بیرن تو اتاق
حالا من : :))
بابام: :-[
دوست بابام ظاهرا ;;)
تو دلش =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس المپیاد
استاد : کیا مرحله اول رو شرکت نکردن؟
یکی از دوستان: من مرحله اول شرکت نکردم ولی میخوام مرحله دوم رو شرکت کنم!
یعنی کلاس ترکید ;D ;D ;D
من موندم هیچ درکی از المپیاد ندارن چرا میان کلاس؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از happymoon :
سر کلاس المپیاد
استاد : کیا مرحله اول رو شرکت نکردن؟
یکی از دوستان: من مرحله اول شرکت نکردم ولی میخوام مرحله دوم رو شرکت کنم!
یعنی کلاس ترکید ;D ;D ;D
من موندم هیچ درکی از المپیاد ندارن چرا میان کلاس؟!
اقا اینو گفتی
ما یه معلم هندسه داشتیم برا المپیاد بعد ین می گفت من برا جهانی تلاش ی کردم بعد مرحله اول قبول نشدم =)) =)) =))
این بنده خدا سوژه شده بود دیگه ما همه داشتیم برا جهانی تلاش می کردیم
-----------------------------------------------------
یه بار رفته بودم خونه عمومینا تازه خونشون رو عوض کرده بودن
منم محلشون رو بلد نبودم :-/ :-/ :-/
رفتم سوپرمرکت یه چیز برم بعد سوپر سر چهر را بود :( ???
وقتی برگشتم بیرون قاطی کردم کدوم طرفی بود خونه اشتباه رفتم :-?? :-" :-"(البته ماله خیلی ساله پیشه ولی چون پسر عموم هی میگه یادم میمونه همیشه )
حالا ما هی میرفتیم نمیرسیدیم به یه جا رسیدم از یکی پرسیدم پارک کدوم طرفه وقتی گفت اونوری فهمیدم چه سوتی ای دادم
خلاصه دور زدیم برگشتیم :o :o :o
از اون طرف پسر عموم اومده بود دنباله من بعد تو راه که از مردم پرسیده بود یه پسر ندیدید یکی گفته بود چرا یه ماشین بهش زدبردنش
داش سکته می کرد بنده خدا :)) :)) :))
ایم بگم که وقتی پسر عموم گفت مگه این همه مغازه رو ندیدی مگه رفتنه اینا بودن X-(
گفتم فکر کردم رفتنه بسته بودن الان باز کردن :-??
 
Back
بالا