خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

يکي ازفاميلامون بچه بوده داشته سوپ ميخورده باباش ميزنه پس گردنش اينم باکله ميره تو سوپ
 
پاسخ : سوتی‌ها

برای نمایشگاهمون چند تا حاجاقا از حوضه علمیه اومده بودن معلم پروریشمون سفارش کرد حواستون باشه رسیدن غرفه ما من توضیخ دادم فیلم توضیحمم گزاشتم اومدم بزنم بره جلوتر رفت فیلم بعدی یکی از همان اهنگ های مبتزل دراومد من تند تند میزدم قطع شه هنگ کرد داشتم گریه میشدم جناب طلبه هنوز داشت گوش میداد همچین لبخندی هم میزد بیاو ببین :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم تو دستشویی بود بعد منم مسخره بازیم گل کرده بود اومدم رو در دسشویی ضرب گرفتم و شروع کردم!
: آیــــــــــــــــ !عمله دسته دسته،کناره جوب نشسته،نگاها همه خسته!دیگه نمیام دیگه نمیام دیگه نمیام به تهرون!!....

بعد یهو شوهر دختر عموم از دسشویی اومد بیرون!با حالت ^-^ و بعدش >)
من: X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

پوریا:عین این فوتبالستا منم از کوچه های خاکی شروع کردم :>
دوستان:زمین خاکی دیگه؟؟ ;D

بحث در مورد آهنگ های شاهین بود...
پوریا:خیلی شاخه...
دوستان:رپر های بهتر هم داریم...
پوریا:شاهین اصلا بیشتر بلوز میخونه تا رپ...
دوستان:همون حالا...
پوریا:همون حالا چیه؟؟...بلوز خودش نوع دیگه ای از رپه X-(
دوستان: :))منظورت نوعی از آهنگ نبود؟ :>
پوریا: :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

با عرض معذرت تاپیک به مدت یک روز قفل میشه تا پاک سازی بشه :)

+ حتی چند ساعت :-"

+ خب جا داره قبل از باز کردن تاپیک یه سری نکات رو بگم و یادآوری کنم

1- عفت کلام تو پست ها باید رعایت بشه تا مشکلی پیش نیاد

2- پست هایی که بعضیا نقل قول میکنن به عنوان سوتی که توش یه "س" ، "ش" تایپ شده سوتی نیست اشتباه تایپیه

ولی بعضیا واقعا سوتی هستن مثل این :

به نقل از ... :
همه تفکّراتا غلط شده ! : |

3- اینجا جای گذاشتن عکس نیست ، منظور عکس هایی که از جای دیگه ان ، نه اونایی که خودتون سوتیشونو گرفتین

باید این عکس ها رو تو عکس های طنز بذارید.

4- از نقل قول کردن یه پست و گفتن اینکه این سوتی نیستو اینا خودداری کنید ، اگه یه پست واقعا سوتی نباشه پاک میشه

5- پست های متوالی هم ادغام خواهند شد

ممنون که رعایت میکنین :)
 
پاسخ : سوتی‌ها

افتتاحيه مجددشو من ميزنم :-"
سوم كه بوديم يه بار يه بچه ها كتاب تاريخ يكي رو قرض گرفته بود....بعد اين كتاب تاريخه گم شد.
ديگه هرچي گشتيم پيدا نشد.
بعد يه روز كه يه بارون حسابي اومده بود(نميدونم شب قبلش يا همون روز صبحش)
اين كتاب تو باغچه پيدا شد! :o
من هنو موندم اين كتاب تو باغچه چي كار ميكرده!!!
-----------------------------------------------
ماشاا...معلم المپيادا همه جوونن! :-"
يكيشون طلاي پارساله بعد اين برا كلاس المپياد اومده بود مدرسه ما.(اولاي عيد)
بعد خب 18 سالشه ديگه... :-"
اين از در اومد تو داشت از پله ها ميرفت پايين يوهو مديرمون برگشت گفت:
اقا پسر كجا ميري؟! :))
- فلاني هستم! :)
- ا...بفرماييد كلاستون اينوره :-$

البته خودمم اعتراف ميكنم اول كه اومد تو گفتم عه چه جالب اژه اي هام ميان اينجا ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

11 ساعت بود حرکت کرده بودیم حدودا (من با شوهر خالم و مامان بزرگم اینا اومده بودم )به مامانم اس ام اس زدم گفتم مامان ما گرگانیم مامانم میگه مگه چه قد ترافیکه هنوز تو گرگان موندید گفتم ترافیک زیاد بود ولی الان داریم میرسیم دیگه
حالا سوتی بنده این بود : گرگان رو مرکز خراسان جنوبی در نظر گرفته بودم =)) بعد به شوهر خالم بازم به جدیت میگم مگه ما الان تو گرگان نیستیم یه نگاه به من کرده میگه منظورت بجنورده دیگه نه ؟ من : منظورم همون بود :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودیم عیدی دوست بابام بعد این پسرشون خیلی تو خودشه منم تا حالا ندیده بودمش با مامانش و باباش خیلی خوبم ولی پسرشونو تا حالا زیارت نکرده بودم....مامانش ب من گفت ی ذره با این حرف بزن خیلی تو خودشه هیچ جا نمیاد با ما,الانم تو اتاقشه برو ببین میتونی بیاریش پیش مهمونا هر جوری شده بیارش.....آقا ما هم رفتیم تو اتاقش ایشونم سرش رو میزش بود.
من(با تصور اینکه ایشون فوقش دوم راهنماییه خیلی کوچولو بود خب :-" ):سلام اشکان جان
اشکان:(اصن نگام نکرد)
من حرف زدم باهاش ی کم و گفتم اگه نیای همه مهمونا ناراحت میشنو اینا انگار دارم با ی پسر بچه میحرفم ولی دیدم افاقه نکرد(رفتم پیشش اومدم دستشو گرفتم بلندش کنم ک هر جوری شده ببرمش تو حال....بعد یهو نگام افتاد ب کتاب روی میزش: شیمی سوم دبیرستان بعد یهو قیافشو دیدم
بعدشم اینطوری شد =)) =)) =)) =))
من:(مامانش چرا به من گفت برم با این بحرفم این از منم بزرگتر بود ک نامرد هیچی ام نمیگفت بین حرفام X_X :-w)
خیلی ضایع شدم و سریعا محل حادثه رو ترک کردم #:-S :-[
توی خاطرات عیدم نوشته بودمش ولی دلم نیومد اینجا نباشه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

خونه ی عموم اینا رفته بودیم...بعد وسط عش زد دختر عموی بابام هم اومد..بعد اینا اومدن تو من دستمو بردم جلو دیدم این دستشو برد طرف مامانم :-" دست عه منم همونجور مونده بود دراز...ضایع شدم یه وضعی :-"
چند ثانیه بعد که دخترش اومد باز من شاد و خندون دستمو بردم جلو ;Dدیدم اینم دستشو برد طرف مامانم با اون دست داد...دوباره ضایع شدم یه وعضی!!!!! ;D X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

از دوستم پرسیدم :
-من قوز میکنم؟
گفت:
-نه هرکی بهت گفته زر زده
خندیدم و گفتم:
-خاله ام گفته

:)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به دوستم میگم دو تا عطر گرفتم یکیش بوی تند داره یکیش بوی نازک ;;)

دوستم: منظورت از بوی نازک همون بوی ملایم نیست؟ ;;)

من : خودشه :-" ;;)

++++++++++++++

تو جاده داشتیم میرفتیم به طور وحشتناکی برف میومد بعد دیدم جاده خیلی برف داره یه کامیون هم یه چیزایی میریخت رو زمین :-"

گفتم: چی میریزه؟ ;;)

بعد یکی از سرنشینان ماشین هول شد گفت اینا مُشت مُشت با بیل شن میریزن :-"

+++++++++++++

یه مغازه تبلیغات کرده بود بعد خیلی نورانی بود یهو گفتم چشام نورشو میزنه :-" ;D

(منظور:نورش چشامو میزنه :-")
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم از یه آقاه تو تو یزد سوال میپرسیدیم
بعد داداشم گفت تیر لودر به ما گف اینوری بریم منظورش لیدر تور بود
حالا ما ردیم از خنده داداشم میگه به چی میخندین مگه چیز خنده داری گفتم
 
پاسخ : سوتی‌ها

- امروز چندشنبه اس ؟
- سه شنبه
- سه شنبه قديم يا جديد ؟!
- D:
- چرا ميخندي مگه ساعتارو نكشيدن جلو ؟
- آره خوب ! يه هفته پيش كشيدن جلو!
- خب پس چي ميگي !؟ امروز 4شنبه اس پس !
-:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام مدیره یه روز یکی از والدین به اتفاق همشیره ی گرامی تشریف اووردن خونمون بحث سر این شد که چیه دختر زود ازدواج کنه

بعد شروع کردند به مثال زدن گفتن:فلانی تو سن 14 سالگی ازدواج کرده و شوهرش یه شغل درستو حسابی نداره و کاشی کاره

بعد دیدم دارن موزیانه میخندن

ماهمینجوری با حالت تعجب نگاشون میکردیم واونا برای اینکه مارو از اون حالت درآرن گفتن شوهر خواهرمم کاشی کاره

من که فرار کردم طفلک بابام :-[ اینجوری مونده بود... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

نوشته بود هنریک ناجی(Henrik Nagy) هی میخوندم honare yek naagy :-" میگفتم خب چیه مثلا این آقاهه ناجی بوده هنر کرده؟ :-?خلاقیتش بالاس؟ :-?...
دیگه آخرش انگلیسیشم دیدم دوزاریم افتاد :-" ;D

...مشکل اینه که چرا یه مرد می‌تونه چند تا شوهر داشته باشه.
:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از SH@MIM :
11 ساعت بود حرکت کرده بودیم حدودا (من با شوهر خالم و مامان بزرگم اینا اومده بودم )به مامانم اس ام اس زدم گفتم مامان ما گرگانیم مامانم میگه مگه چه قد ترافیکه هنوز تو گرگان موندید گفتم ترافیک زیاد بود ولی الان داریم میرسیم دیگه
حالا سوتی بنده این بود : گرگان رو مرکز خراسان جنوبی در نظر گرفته بودم =)) بعد به شوهر خالم بازم به جدیت میگم مگه ما الان تو گرگان نیستیم یه نگاه به من کرده میگه منظورت بجنورده دیگه نه ؟ من : منظورم همون بود :-"
دِ اخه مركز خراسان جنوبي بجنوردم نيست!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

مهمونامون داشتن می رفتن بعد من گفتم من تا هواپیما باهاتون میام
- تا چی؟ :o
- تا هو....تا همون فرودگاه دیگه! :-" :-"
_______________
این سوتی یه نفر دیگه س!
به مهمونشون گفته بود بازم بیاین
بعد مهمونشون گفته بود میایم مزاحم می شیم!
- شما همیشه مزاحمید :o :-" :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

روز تولدم یکی از فامیلا که بنده خیلی رو دروایسی دارم باهاش زنگ زده بود بعد گفت تولد مبارک منم گفتم خیلی ممنون تولد شما هم مبارک ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

2 سال پيش مامانم بيرون بود به جاي مايه ي ماكاروني برداشتم مايه ي كتلت رو خام خام از هم جدا كردم، رو ماكاروني پخشش كردم !! سس هم زدم روش بشه خوردش!! بعد هم هي به خودم ميگفتم دست پخت مامانم چرا خراب شده! =)) خلاصه نوش جان كردم( گرسنه ام بود خب!!) :-" :-?? X_X X_X X_X
مامانم اومد خونه كلي دنبال ظرف مايه ي كتلت گشت آخرش تو يه ظرف شبيه به اون مايه ي ماكاروني رو پيدا كرد ....منم گيج نفهميده بودم اينا ظرفاش شبيه به همه!! سيب زميني خام تخم مرغ خام ...گوشتش پخته بود فك كنم!اصلا گوشتو قبلش ميپزن؟! نميييدونم!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم تو تولد آبجیم که امروز بود اومد گفت یه سوپرایز دارم(داداشم 27 ساله..)
از این چیزای خفن که از 4 شنبه سوری مونده بود و روشنش کرد..فکر میکرد ازایناییه که کنار کیک میزارن..
این طور شد که ژاکت بابام و شلوارش و فرش ها و مبل ها سوراخ شدنو میز اصلی هم سوراخ شد...بابام معمولا الکی غر میزنه..نمیدونم چی شده بود که شده بود استوره ی پایداری..اصن هیچی نگفت!!!
 
Back
بالا