خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

----------------------------
بعد مدت ها جوگیر گفتم بیا دله مامانرو به دست بیاریم بریم باش مهمونی(کلا حال نمیکنم از اتاقم بیرون بیام!)رفتیم مهمونی خونه دایی مامانم بعد این دو تا نوه داره یکیشون انگلیس بود الان با مامانش اومده ایران فکر کنم 4یا 5 سالشه تصور کن از این سوسول با کلاسا که مثلا اره رو میگن بله!اون یکی از اون خفنا!!(البته جفتشون دخترن و جفتشونم گفتم 4یا5ساله!)بعد یکیشون بی ادبی کاری زشت کرد!!بعد هی میگفت که بله ...یدم!!بعد من دارم میپکم تو جمع!!اون یکی سوسولم هی اینو نگاه میکنه!!اینم هی این دیالوگو تکرار میکنه و مامانشم این جوری :-sمن این جوری :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی امروزم:
زنگ خونه مامان بزرگمو زدن
رفتم آیفون رو برداشتم
عموم گفت برو ریموت در رو بزن ماشینو بیارم تو
من گفتم باشه باشه الان میرم خداحافظ
عموم پای آیفون خندش گرفته بود :)) :)) =))


++++


دیشب مامانم داشت موهامو اتو میکرد
چند لحظه حواسش پرت شد
میخواستم بگم مامان اتو کن دیگه
گفتم مامان وضو کن دیگه :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

از اول عید تا امروز طرفای نه
هرچی تو پستا نوشته بود 13بدر میخوندم 13 badr
بعد تازه فهمیدم منظور ملت سیزده بدر بوده
آخه هی گیج میشدم چیه میگفتم باز یکروز دینی چسزیه
شهادتی ولادتی چیزی
آخه بهش میخورد تارخ عربی باشه:))
......
+اسپم
اینایی که موهاشونو اتو میکنن نمیسوزه؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم:ژله هندونه مگه سبز نیست؟پس چرا این ژله قرمزه مزه هندونه میده؟
=)) :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دم در گیج بودم داشتم میرفتم تاکسی اومده بود دم در مامانم هم داست میرفت بانک بعد بهش میگم مامان کاری نداری؟شب بخیر
بعد می بینم مامانم به این حالت :o
بعد خودم فهمیدم دیگه گفتم منظورم خدافظ بود
مادر ما هم [-o<(برای این که خدا منو شفا بده)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوست پسر داییم اومد از پروازشون تعریف کنه جلوی همه گفت:اره خیلی خوب بود 474 بود هواپیمامون
حالا من نمیدونم جلوی دوست دخترش بهش بخندم چیکار کنم
من:حسام جان منظورت 747 هست دیگه
خودم در دل: =))
پسر داییم در ظاهر: =))
حسام: X-(
دوست دخترش: ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زبان فارسی ، امروز : حمید تو اسمت چی بود !؟
=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اغا
یه بار دوستم اومد جلوی ما کلاس بذاره اون وقتا تازه موبایل گالکسی سنسیشن(sansation)اومده بود
اومد بگه سنسیشن گفت ستیشن :))
ما هم یه رفیق تخس داشتیم میخواست ببینه از دهنش در اومده یا کلا بهش میگه ستیشن
ازش پرسید دوباره گفت:ستیشن
تو کلاس معلممون گفت :سیناجان(دانش اموز تخس ) تو محله ی اونا به سنسیشن میگن ستیشن
بعد همه =))
واینم قیافه ی دانش اموز :-s :-" :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما توی مدرسه 4تا دوستیم (که شقایقsجز اونها باشه)
امروز که 14م فروردین باشه دوستم(همین شقایق باشه) اومد بگه من به خاطر شما سه تا اومدم مدرسه برگشت گفت:من به خاظر شما چهارتااومدم..... :-s
بعد اون یکی برگشت گفت:شقایق جان قکر کنم تو کوررنگی گرفتی :>چون ما سه تا ایم
تا حالا دیدین دو تا سوتی تو یه جا =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فیزیکمون(وردکار):
{یه شکل پا تخته کشیده بودش در اندازه ی لیوانی که پا تخته کشیده بود و سه تا نقطه توش مشخص کرده بودش}
خوب بچه ها
اینا سه تا غواصن که دارن تو آکواریوم شنا میکنن
مارو میگی =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من بچه بودم(8-9سال پیش)وقتی میگفتن فلان چیز از چوب گردو ساخته شده فک میکردم از چوب میوه ی گردوئه(همونی که میشکنیش برا گردو خوردن) ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر قرآن معلمه قرآنش با مال ما فرق داش مال ما ترجمه نداش.
بعد این هی داره تند تند ترجمه رو میخونه بقل دستیم میگه اَ چقد حالیش میشه و همه رو حفظه او اینا بش نمیاد :-?
منم فک کردم نمیشنوه بلند گفتم نه بابا هیچی حالیش نمیشه از رو داره میخونه بعد دیدم معلمه داره یه جوری نگام میکنه کلاسم ساکت :-"
منم با کمال پروئیت گفتم ببخشید آخرش اخفا شد یا اظهار :)) کلاس ترکید
 
پاسخ : سوتی‌ها

امان از آلزایمر!
همین 1 ساعت پیش پای سمپادیا بودم،که احساس نیاز به دستشویی بهم دس داد.
بعد از 5 دقیقه همینجوری که داشتم به بعضی چیزا فک میکردم راه افتادم به سمت دستشویی.
به دم در که رسیدم دستمو گذاشتم رو دستگیره یهو شک کردم که من اینجا چیکار داشتم؟! :|
تا سرمو برگردوندم دیدم همه نشستن به من زل زدن!
اونقد نگاها سنگین بود،یادم اومد چیکار داشتم! :-[
مامانم برگشت گفت داری نیت میکنی؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی ماله خودم نیست ماله دوست داییم در زمان گذشته است
یه روز خالم وقتی اول دبیرستان بوده داشته از مدرسه میومده خونه با دوستش یکی هی بوق میزده چرت و پرت میگفته به اینا مثل این که آخرش خیلی دیگه داشته مزخرف میگفته خالم هم برگشته بهش هرچی فحش بلد بوده داده بگه یعد دیده که دوست داییمه با داییم فرض کن چه قد شاسکول بودن که نفهمیدن خلاصه که بعدش کلی معذرت خواهی کردن :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابستون با دوستام میرفتیم انجمن نویسندگان کودک نوجوان،کلاس اسطوره شناسی آقای آرمان آرین! بعد یه جلسه آقای آرین پرسیدن کسی میدونه گرشاسب کجا ظهور میکنه؟ هیچکی دم نزد :دی گف اولش جمـ داره ها :ـ" منم خیلی شیک و مجلسی با اعتماد به نفس کاذب فریاد زدم: جمکــران =))
کلاس رف رو هوا :)) هنوزم سوژه م :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

من انقدر سوتي دادم وضايع شدم كه نمي دونم كدوم روبايد بگم. مي گن هروقت آدم ضايع مي شه ميره توديوار ، من كارم ازاين حرفا گذشته هردفعه كه ضايع مي شم دوتام مي گن الان ازتوي چين دراومدي ،الان ازافغانستان دراومديو.....
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي ازين ضايع تر كه من ميدون فلسطين از مترو پياده شدم ميخواستم برم فلسطين ، سرم تو گوشيم بود بعد يه لحظه كه هواسم رو جمع كردم ميبينم وسط احمد آبادم ! :o
حواس نميزارن واسه آدم كه .
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم:فیل به انگلیسی چی میشد؟؟ :-/
اهان.....aphel
من: :-\
دوستم:نه نه ببخشید apple ;D
من: :-?
فکر نکنما یه چیز دیگه بودelephant
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمی دونم سوتیه یا خراب کاری ولی به هر حال ! :
سر کلاس عربی خوابیده بودم امروز ، بعد این معلم عربی ما خیلی بلند حرف میزنه سر کلاس ، منم تو همون حالت خواب و بیداری گفتم : آقا لطفا خفه شید خوابم میاد ! :-"
معلم : X-(
من : :(( آقا اشتباه شد . آقا ببخشید . آقا ... خوردیم :((
معلم : چی خوردی ؟! سر کلاس من از این حرفا میزنی ؟
من : نه آقا ببخشید . غلط کردیم . ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم تو مغازه..
- ببخشید آقا! پرچم سفیدُ دارین؟
- نه خانوم! فک کنم اشتباه اومدین.. پارچه فروشی پایین تره!
- نه نه آقا! پارچه چیه؟ من آلبومِ جدیدِ محسن چاووشی رو میگم!
- اُ.. بله بله.. داریم! بفرمایید!
:-L
 
Back
بالا