erfan_ashorian
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 397
- امتیاز
- 1,243
- نام مرکز سمپاد
- 2
- شهر
- تهران
- دانشگاه
- _ان شا الله قوزاباد
- رشته دانشگاه
- _علوم کامپیوتر(البته در این
پاسخ : سوتیها
----------------------------
بعد مدت ها جوگیر گفتم بیا دله مامانرو به دست بیاریم بریم باش مهمونی(کلا حال نمیکنم از اتاقم بیرون بیام!)رفتیم مهمونی خونه دایی مامانم بعد این دو تا نوه داره یکیشون انگلیس بود الان با مامانش اومده ایران فکر کنم 4یا 5 سالشه تصور کن از این سوسول با کلاسا که مثلا اره رو میگن بله!اون یکی از اون خفنا!!(البته جفتشون دخترن و جفتشونم گفتم 4یا5ساله!)بعد یکیشون بی ادبی کاری زشت کرد!!بعد هی میگفت که بله ...یدم!!بعد من دارم میپکم تو جمع!!اون یکی سوسولم هی اینو نگاه میکنه!!اینم هی این دیالوگو تکرار میکنه و مامانشم این جوری :-sمن این جوری
----------------------------
بعد مدت ها جوگیر گفتم بیا دله مامانرو به دست بیاریم بریم باش مهمونی(کلا حال نمیکنم از اتاقم بیرون بیام!)رفتیم مهمونی خونه دایی مامانم بعد این دو تا نوه داره یکیشون انگلیس بود الان با مامانش اومده ایران فکر کنم 4یا 5 سالشه تصور کن از این سوسول با کلاسا که مثلا اره رو میگن بله!اون یکی از اون خفنا!!(البته جفتشون دخترن و جفتشونم گفتم 4یا5ساله!)بعد یکیشون بی ادبی کاری زشت کرد!!بعد هی میگفت که بله ...یدم!!بعد من دارم میپکم تو جمع!!اون یکی سوسولم هی اینو نگاه میکنه!!اینم هی این دیالوگو تکرار میکنه و مامانشم این جوری :-sمن این جوری