پاسخ : سوتیها
آقا یک چند روزی نیومدم این سوتی ها رو هم انباشته شده الان
یک روز رعدو برق بودا اینا تو زنگ زبان بودیم
بعد این مهری دوستم کنار دستیم کنار پنجره اس پنجره هم باز بود داش با دقت به درس گوش میداد
بعد یک هو آسمون صدا داد نیگا کردم دیدم مهری داره میاد طرفم
ترسیده حتی
پرید طرف من همه هم داشتن نیگاش میکردن یکهو کلاس ترکید
اصن هر موقع صدای آسمون میومد همه برمیگشتن به طرف مهری نیگا میکردن دوباره کلاس میترکید از بس که این ترسیده بود
بعد در همین حالت رعدو برق و صدا و اینا الهه گف میگم چقد باحال میشه برقا بره الان
بعد ما هم هی به یکی از بچه ها میگفتیم برو چراغو خاموش کن فضا باحال میشه
رفته خاموش کرده
یکهو الهه از جاش پرید گف دیدی؟دیدی گفتم برقا میره؟
دوباره کلاس ترکید
پریروز با یاسمن اینا تو نماز خونه بودیم
بعده امتحان ترممون بود معلم آمادگی دفاعی اومده بود سوالای امتحان نهایی پارسالو بگه
بعد در همین حالت ما هم که حوصله نداشتیمو اینا
یاسمن یک تیکه از آهنگ ریحانارو داد میزد میخوند وختی همه بچه ها حرف میزدن
خیره شده بود به معلمه میخوند هم فقط یک تیکه رو تکرار میکرد

معلمه هم نمیفهمید
روبروش هم بودیم نیم متر فاصله
بعد نمیدونم معلمه چی گف یاسمن برگش تو چشاش خیره شد گف تو خفه شو دیگه
هم هر تیکه ای که میگف دوتامون باهم میترکیدیم بلند میخندیدیم
هی میگف کثافت آشغال بلند حتی
زنگ اول بود حرفه داشتیم آشپزی
بعد کلن تو کلاس یک خانواده داریم ما که منو یاسمن به ترتیب میشیم خواهر شوهر و عروس
بعد واستادیم دم در سالن تو حیاط بعد گفتم یاسمن بیا دعوا
بعد دیگه روبرو هم واستادیم آستینامونو دادیم بالا پاچه شلوار حتی
بعد یکهو من دیدم یک پسره از پشت یاسمن داره میاد داره مارو نیگا میکنه
بعد دیگه یکهو خندیدم برگشتم گفتم پشتتو نیگا کن یاسمن
برگش در همین حالت ناجور پاچه هامونو دادیم پایین آبرو ریزی اصن
بعد رفتیم جای بچه ها گفتیم چی شده یکهو ترکیدن
خنده فاطمه هیچوخ یادم نمیره من همش بخاطر خنده اون میخندیدم
