خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم از این شلوار جین پاره ها خریده بود بعد وقتی باباش دیده گفته این شلواره پارست برو عوضش کن.. بهت انداخته طرف..
:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز امتحان علوم وارتی داشتیم بعد جواب سوالا رو بالاش نوشته بود دقیقا بعد بازم دوست من نفهمیده بود جواب سوالم یادش نمیومده اصن کلا یه جواب دیگه داده .یعنی فک کن جوابو بهت بدن بد تو باز از رو جواب اشتباه بنویسی
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم زنگ زده خونه بعد من رفتم کله ــمو از پنجره کردم بیرون شروع کرردم حرف زدن بعد مامانم میگه خونه ای؟
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو خیابون منتظر تاکسی بودم یکی از بچه ها با مامان و باباش بود ما رو سوار کرد که برسونه بعد همه ریختیم تو ماشین 4 نفر عقب مامان و بابا دوستم جلو بعد گوشی یکی از بچه ها زنگید جواب داد : الو ، سلام ، چه کاره ؟ چی ؟ گ . ه نخور !!! ما :o دوستم اصن متوجه قضیه نبود عادی ، :-" بعد مامان و بابا دوستم از جلو :o بعد تازه فهمید جلو مامان و باباش برداشته چی گفته ^#^ .. ماهم تا یه ساعت =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از معلما گف یکی بره یه لیوان آبِ جوش بگیره واسه من..
یکی از بچه ها رف گرفت واسش؛ وقتی آورد بهش داد، معلم گف این که هنوز خامِ ..
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس ریاضی اومدم بگم:آقا اگه از این راه حل نریم چی میشه؟
به جاش گفتم :آگا اقه از این راه حل نریم چی میشه..... :-? :-? :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان یک خانومه زنگ زده بود خونمون :
من : بله
- سلام خاله جون حالت خوبه ؟؟ مامانت خوبه؟؟
من: خیلی ممنون مامانم خوبن ممنون (البته صداش برام نا آشنا بود ولی خب دیدم داره خیلی صمیمی سلام میکنه :-" )
بعد از یکم مکث :
خانومه : منزل آقای مقدم ؟؟
من : نه اشتباه گرفتین :)) :))
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از دوستام يه دختر خاله داره كه خارج از ايران به دنيا اومده و بزرگ شده و هم سن و سال ماست
تابستون اومده بود ايران يه روز رفتيم بيرون اينم برديم.بعد ناهار و بستني و اينا رفتيم پارك نشسته بوديم كه يه پسره از اينا كه تريلر كار ميكنن اومد هي از جلو ما رد شد با دوچرخه اش هنرنمايي كرد.ما بهش محل نداديم كه ديديم اين دختر خاله خانم داره تماشا ميكنه و تشويق هم ميكنه! بهش گفتيم:بهش رو نده!نگاه نكن!
حالا گير داده بود كه چرا!? يه ساعت واسش توضيح داديم تا راضي شد. اون يارو هم كه ديد ما محل نميديم بيخيال شد و ميخواست بره,داشت ميرفت كه نميدونم چي شد كه افتاد پخش زمين شد!يه دفعه ديديم دوستم گفت:يكي بره اون احمقو بگيره! نگاه كرديم ديديم دختر خالهه داره ميدوه سمت پسره!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

آها این مال یه 4،5 سال پیشه!
یه مرده ای زنگ زده بود خونمون من برداشتم گفتم:بله؟
اون گفت:سلام پسرم چطوری بابایی خوبی؟!
هیچی دیگه بعد بهش گفتم اشتباه گرفتین قطع کرد...دلم خیلی براش سوخت ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

از اینترنت یه نرم افزار واسه گیتار دانلود کرده بودم.بعد این هر نتی رو که بهش میدادی آهنگشم میزد.خلاصه من از یکی از بچه ها پرسیدم طرز کا باهاشو.گفت Playکنی آهنگم اجرا میشه.حالا من رفتم،هر چی میزنم میبینم صداش در نمیاد.حالا از این بپرس،از اون بپرس...خلاصه بعد 3 ساعت حیرونی فمیدم اسپیکر خاموش بوده!!!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما مهمون اومده بود بود خونمون
بد اینا ی دختر ناز و تپل مپل کوچولو موچولو( ;D :-")دارن
من امتحان زیست داشتم و داشتم اسکلت آدم و ماهیچه ها و ایزومتریک و ایزوتونیک بودنشون و میخوندم ک یدفه دختره کتابمو گرفت و رفت تو حال داد زد:
مامااااااااااااااان اگه گفتی این آقاهه خانومه یا مرد؟
مامانش:نمیدونم عزیزم
بگم بهت؟
آره
خانومه
از کجا فهمیدی؟
آخه بدون مو ه
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از SH@MIM :
امروز امتحان علوم وارتی داشتیم بعد جواب سوالا رو بالاش نوشته بود دقیقا بعد بازم دوست من نفهمیده بود جواب سوالم یادش نمیومده اصن کلا یه جواب دیگه داده .یعنی فک کن جوابو بهت بدن بد تو باز از رو جواب اشتباه بنویسی
ایییییییییییییییییییییی شمیم نگو که گندزدم دیگه این که سوتی نیست گنذ زدنه وای که چقدر دلم می سوزهههههههههههه :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم به همکلاسی زبانم بپرسم چی درس داده من نبودم.
گفت منم غایب بودم وایسا الان فلانی میخواد اس ام اس بده بگه چی کار داریم.
بعد من عین ماست وایساده بودم :-"گفت:ببخشید میشه یه دودقه بعد زنگ بزنی؟ :-" ;D
منم اصن دوزاریم نیفتاده بود قطع کردم بعد گفتم:اِ، من موبایلشو گرفته بودم :-" ;D ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

با بروبچ تو خیابون بودیم بعد از پشت یه ایستگاه اتوبوسا رد شدیم بعد توش یه پسره تهنا نشسته بود بعد برگشتم خیلی با شوخی و خنده و اینا گفتم بریم کنارش بشینیم تهنا نباشه بعد یهو دیدم برگشته نیگام میکنه... X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

از من به شما نصیحت جلو مامان باباتون فوتبال نبینین

آخ آخ مخصوصا بازییه پرسپولیس

داور تا پنالتی گرفت گفتم عمه ی داور که .....یهو فهمیدم چی گفتم

سری جمعش کردم ولی آب شدم رفتم تو زمین دیگه رومون با بابام کم کم داره بهم باز میشه!!؟؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم زنگ زده خونه ی همسایشون میخواسته از پسر همسایه شون جزوه بگیره حالا طرف گوشی رو برداشته دوستم میگه سلام ببخشید خونه اید؟
حالا بعدش یادش رفته چی میخواست گفت چیزه همون جزوهه...ببخشید من بعدا زنگ میزنم دوباره

یه بار 6-7 سالم بود خواب بودم از تو خواب به مامانم میگم ماماااان من دستشویی دارم...مامانم فکر کرده من بیدارم واقعا دارم میگم دستشویی دارم اما میترسم برم(دست شویی تو حیاط بود حیاط هم بزرگ)بلندم کرده بردتم تا دم در منم خواب و بیدار بهم گفته برو دیگه...من تو خواب کجا مامان؟گفته بدو برو دیگه منم شروع کردم به دو تو حیاط...صبح واسم تعریف کرد مامانم خودم اصلا یادم نبود!اصلا خاطره های موقع خواب من در نوع خودشون تکن!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه دفعه با دوستام و خواهرم که 6 سالش بود رفتیم پارک و توی تاریکی ها نشستیم
یه چندتا پسر اون طرفا پرسه میزدند که من یه وقتی از بس اومدند اون طرفا عصبانی شدم و دویدم دنبالشون ;))
طفلکیا از طرسشون فرار کردند!! ;D
شب رفتیم خونه به خواهرمم گفتم که چیزی نگه ها ولی چشمتون روز بد نبینه سر سفره که نشستیم خواهرم گفت
بابا نبودی امروز آجی دنبال دوست پسراش کرد
من که دیگه آب شدم ^#^ ^#^ ^#^ :-ss
 
پاسخ : سوتی‌ها

-دختر عموی مامانتو میشناسی ؟
من: مامانم دختر عمو نداره !! نه نه چرا داره حالاکدومش می گی؟
- .......... (اسمش یادم نمیاد نمیدونم چی گفت).
- آهان اگه اسمش اونه پس فایلیش هم بگو که چیه ؟ :-/
-بابا دختر عموی مامانت :o :o!!!!!!!!!!!!! B-)
(فامیلیش با فامیلی مامانم یکی نبود . اون خانومه هم دختر عموی بابابزرگمه که فامیلیشونو عوض کرد ;D ;D)
پ ن: اینجانب هیچ گاه ضایع نمیشود B-) B-) B-) :> :>
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با سرویس تو راه که داشتیم میومدیم یک میوه فروشی دیدیم
نوشته بود خیار قشنگ کیلویی 1000
:)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار من گوشی داداشم رو برده بودم مدرسه (!) از قضا زد و همون روز معاونمون گوشی رو گرفت بعدم از شانس مزخرف من شروع کرد ب نگاه کردن شماره هاش بیچاره چشاش گرد شده بود فکر میکرد اون شماره ها مال من ( شماره ی دوستای داداشم بود ! ) بعد تا اومد بگه اینا چیه من خیلی خونسرد گفتم : خانوم گوشیه دادشمونه اوردیم مدرسه ! هه انقد حال کردم کلی کنف شد ;D
 
Back
بالا