خاطرات سوتی‌ها

sheitoon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
217
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
rafsanjan
دانشگاه
ایران
رشته دانشگاه
ارتوپدی فنی
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم وقتیکه بچه بود زنگ زده خونه خالم . دختر خالم گوشی رو بر داشت:
خواهرم:سلام مهدیه شما خونه آقابزرگین؟
دختر خالم:تو الان کجا زنگ زدی؟
 

william levy

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
107
امتیاز
591
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم از يه دوست خواهرم كه زياد دختره خوبى نبود پيش خواهرم مى گفتم كه با اين زياد نپلك و.... از اتاقه خواهرم كه اومدم ديدم دوستش كه قرار بوده بياد پشت در واستاده بود من X_X X_X ~X( :-[كى اومدى !؟ اون بد بختم گفت الان اومدم براى چى!!؟ :-w منم خوش حال رفتم بد از مامانمم پرسيدم ولى مامانم گفت ١٥ پيش اومده بد فهميدم همه حرفامو شنيدههههه X_X :-" :-[
 

zohreh.sh74

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
356
امتیاز
1,081
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
.....الا ماشاالله
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
هوشبری
پاسخ : سوتی‌ها

آغا این مامانم قبل از این بابام از سر کار بیاد شیش ساعت براش چایی نبات و این جور چیزا درست کرده بود :D
بابام که اومد...
مامانم : چایی می خوری؟ :-/
بابام : نه میل ندارم :)
من یهویی از دهنم پرید : مامان چسبیدییییی =)) =))
مامانم: :| :-w
_______________________
تو راهنمایی با یکی از دوستام قهر کرده بودم ، وقتی اومدم خونه ، یادم رفته بود که باهاش قهرم ، زنگ زدم خونشون کلی باهم حرفیدیم :D :-"
__________________________
و باز هم ویرایش....
تلفن زنگ زد....
من:الو؟
طرف: سلام
من : سلام ، خوب هستین؟
طرف: اره خوبم
من: مرسی ممنون منم خوبم :-"
 

shirin!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
5,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
در ارزوی طلاونقره و برنز
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

میخاستم تو بانگ نیلوفر بنویسم دلم برات تنگ شده اشتباهی اسم بقلیش باز شد برا اون نوشتم دلم برات تنگ شده ~X(
 

Intelligenz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
466
امتیاز
3,147
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان3
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی مربوط به دو سال پیش تو سرویس مدرسه است : ;;)
یکی از بچه های سرویس خونه شون بنایی داشتن بعد این اول از همه پیاده میشد بعد خونشون وسط های کوچه بود اول کوچه که پیچیدیم یکی دیگه از بچه های سرویس دید که یک پسره داره کار میکنه جای خونه اینا (درست یادم نمیاد ولی فک کنم تا یک سطل رو میکشید بالا :-? ) بعد این برگشت گفت :
- آخی این با این سنش کار میکنه بیچاره تو این سن باید کارگری کنه :rolleyes:
- این داداشمه :-w L-:

ما : =)) (البته جلوش خودمونو نگه داشتیم بعد که رفت منفجر شدیم :-" )
اون کسی که اون حرف رو زده بود : X_X :-"
 

Oghab

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
51
نام مرکز سمپاد
استعداد های درخشان
شهر
آسمان
دانشگاه
پیدا نکردم دانشگاه خوب
رشته دانشگاه
یه چیزی که بشه به دیگران کمک
پاسخ : سوتی‌ها

ما خونمون رو تازه ساختیم رفتیم داخلش بعد اتاق ها هنوز در نداشتند
حالا داریم میریم بیرون که مامانم میگه در اتاقارم ببند من خیلی جدی نمیگیرم میرم سمتش
عصبی میگه مگه نگفتم دره اتاق هارو ببند ؟ X-( میگم : مامان ما که در نداره اتاقامون :((
میگه خوب منظورم پنجره هاست دیگه خودت بفهم =)) =)) =))
حالا داریم میریم بالا بابامم میگه چراغ قالیشویی رم بذار روشن باشه =)) =)) =))
پدر جان هالوژنی نه قالیشویی :))
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

سر صبی ساعت 8 بیدار شدیمو و طبقِ عادت مالوف بعد ی ذره ورزش و سُبونه خوردن رفتم سراغِ درس !
داشتم ب اوج لذتِ درسخوندنم میرسیدم ک یهو : زینگ زینگ صدا در اومد...ما هم ک بیخـــــــیال ؛انگار نه انگار ، دیدم نه مثِ این ک دس بردار نیس...
همونجوری ک داشتم ب مثلثات و صرب ب جمو و جم ب ضرب فکر میکردم رفتم درو وا کردم؛همونجور ک سرم پایین بود...ی جفت کفشِ زنونه دیدم،سرمو مثِ مــــــــــــــــرد آوردم بالا،دیدم صدیقه خانومه ک...(زنِ همسایه)
میخاستم سلام کنم دیدم چپ چپ داره منو نیگا میکنه!ی کم ک سمت و سویِ چشماشو تعقیب کردم دیدم وا! چش خیره شوهر کرده ها! داره کمر منو نیگا میکنه!
باخودم گفتم نکنه خودمو خیس کردم؛سرمو دوباره آوردم؛پایین...گفتم وا...خدا مرگم بده!این شرت زنانه خال خالی چیه پامه؟؟؟؟
سریع درو بستم پریدم تو خونه و از خجالت تا ی هفته از خونه بیرون نیومدم!
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم روز شهادت امام موسی کاظم نقاشی کرده،که مردم دارن گریه میکنن...بعد پایینش نوشته شهادت امام موسی جعفر تسلیت....
 

sana.sh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
432
امتیاز
2,066
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بابام میخواست آب هویج درست کنه به من که در حال دم کردن برنج بودم گفت: آبمیوه گیری رو بهم میدی؟
منم که کاملا غرق در کارم بودم در کابینتو باز کردم و اولین چیزی که شبیه به آبمیوه گیری بود رو به بابام دادم
بعد چند دقیقه بابام میگه: ثنا جان این که چرخ گوشته... :-?
چیکا کنم خب شبیه همن دیگه... مگه نه؟؟ :-":D
 

h_h1234

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
614
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
ریاضی
دانشگاه
اگه خدا ب خواد تهران!!!!!!!!!!!!!!
رشته دانشگاه
بيوتكنولوژي/دندان پزشكي
پاسخ : سوتی‌ها

توی یه پاساژ خیلی شلوغ بود یه دختری کفش پاشنه 9 سانتی پوشیده بود داشت راه میرفت پاش لیز خورد اما نیفتاد آقا همه خندیدن :)) ولي من X-( دلم براش سوخت!.یه پسری پشت دختره ایستاده بود بهش گفت دستت را بده من بگیرم که دیگه نیفتی :D.منم سر اینکه پسری دختری را مسخره کنه حساسم زود بهش گفتم تو هم دستت را بده به دوستت که یکدفعه خودت نیفتی...! >:p اونم گفت من حواسم به خودم هست شما دخترا باید مراقب باشین. منم گفتم خود دانی :-??. آقا هنوز 2 قدم نرفته بود که یهو دیدیم افتاد زمین. =))
همه خندیدن منم بهش گفتم تا تو باشی دیگه سر به سر دختر نذاری.... :D (<

×محدثه : متن هارو به صورت ساده بنویسید.
 

kosar abdeyan

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
415
امتیاز
1,723
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
miandoab
دانشگاه
علوم پزشکی ارومیه
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودیم خونه فامیلمون ، به من گفت:خوش امدید منم حواسم نبود گفتم: شما هم همچنین :))
 

*M.M*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
4,463
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

صب مامانم واسه نماز صب بیدارم کرد
بعد گف محدثه پاشو نمازتو بخون :-"
منم تو حالت خوابو بیداری و اینا

بهش گفتم باشه اس ام اس میزنم :))))
معلوم نیس تو چه فکری بودم :)))) :-""
 

سمپادی_ss

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
321
امتیاز
1,407
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم:خب می خوای چه رنگی بزنی؟ :-?
من:آبــــی
مامانم:چه آبیی؟
من:آبی دیگه!
مامانم:آبی پرسپولیسی؟!
من چی؟ :O
مامانم: :-" :-" :-" :-??
 

ImPiSh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
371
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فـرزانگان یـک
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

این فیلم حضرت سلیمان رو داشت نشون می داد بعد رسیده بود به اون جایی که عصا به دست می میره و بعد موریانه می یاد عصاشو می خوره و اینا. بعد من گفتم که اِ اینجا همون جاییه که می میره. بعد مامانم گفت: مگه حضرت یوسف اینطوری می میره؟! ^-^
خواهرم: نه بابا، این که یوسف نیست. حضرت موسی ئه!
من: دم هردوتون گرم! این سلیمانه! =))
 

asal far

کاربر فعال
ارسال‌ها
41
امتیاز
210
نام مرکز سمپاد
farzanegan5
شهر
تهران
مدال المپیاد
ریاضی
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال که مسافرت رفته بودیم مشهد داخل حرم خواهرم به طرز عجیبی گم شد بعد هر طرفو نیگا کردیم مگه پیدا میشد تا این که مامیم زد زیر گریه جلو حرم یعنی دقیقا روبه روش داد میزد یا امام حسین بچه مو از تو میخوام حالا مگه میشد از ممبر بیاریش پایین مام تر.یدیم نمیدونستیم بخندیم بگرییم...
خیلی فاز داد مامیم تا چن وقت سوژه بود :)) :)) :)) :))
 

paria.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : سوتی‌ها

من:سلام منزل آقای فلانی
مامان دوستم:بله بفرمایید
من:من دوستشون هستم .
مامان دوستم:شما غلط کردی دوسشون هستی !
=))
:))
 

فرشاد

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
804
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

:تبلیغ مجتمع تجاری گل مریم تو اون انیمشین تو تهران نخل گذاشته
آخه داداش یکم فکر کن بعد بده دست مردم .می خندن جدا زشته!!! :)) :)) :))
 

william levy

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
107
امتیاز
591
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

به خونه دوستم زنگ زدم ٢ ساعت داشتم حرف ميزدم دردو دل ميكردم اونم جوابمو ميداد بد درباره يكى از دوستام داشتم حرف ميزدم بد دوستم ميگه اين كيه ديگه !!؟ :Oمن سحر تو شهرزادو نمي شناسى!! ؟ X-( :O من مامانه سحرم عزيزم حالا من ببخشيد و... بد مامانش ميگه اشكال نداره منم فكر كردم تو خواهرمى من :O :))

×محدثه:این پست پاک نمیشه
کاربر قوانینو رعایت کرده فقط چون پستای قبلیش پاک شده اومده تو صفحه قبل که یک پست دیگه هم داده.
 

unique777

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
600
امتیاز
1,367
نام مرکز سمپاد
F a r z a n e g a n
شهر
NeY SHaboUr
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم: من سر امتحانام اصلا نتونستم بخونم.واسه همین دینیمو افتادم
من: آره یادمه..منم اون روز نخونده بودم اصن.شبش خوندم. فک کنم 1 خرداد بود دیگه نه؟
دوستم: آره.هردومون نهایی داشتیم...
من: آره قشنگ یادمه الان. داشت برف میومد.بعد من پالتو پوشیده بودم اومدم خونه تون برف بازی کردیمو ...
دوستم: :O اول خرداد؟؟؟؟

من: :D :-[ معذرت... اون امتحانات ترم اول بود انگار :D البته ترم دومم یادمه ها...
دوستم: :-w
 

Intelligenz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
466
امتیاز
3,147
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان3
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

با مامانم از بیرون اومده بودیم بعد من جلو تر رفتم در رو باز کنم بعد در باز نمیشد حالا من هرچی زور میزدم و اینا فایده نداشت
مامانم : نگین داری چیکار میکنی؟ ;;)
من در حال کلنجار رفتن با در : دارم در رو باز میکنم نمیدونم چرا باز نمیشه
مامانم : در رو از جاش کندی خب معلومه باز نمیشه اون کلیدی که تو دستته کلید دره پایین ـــِ :))
من : :-"
 
بالا