خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

× بچه ها راستی تاشوعا و عاسورا هم تعطیله 8-^


:-" :-"


× سر کلاس زبان حتی : number پنج 8-^ :-"


××× سوتی که نباید حتما خنده دار باشه دیگه :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دير رفتم سر كلاس

دبير گفت كجا بودي؟
>)
گفتم با معاون هماهنگ كردم ;D :))
;D ;D :)) :))
بچه ها زدن زير خنده :)) ;D ;D :)) :)) ;D
سرمو كردم تو كلاس ديدم معاون تو كلاسه :)) ;D ;D ;D :)) :)) ;D ;D :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مــامان بـــزرگَــم: رفــتم دکتـــر بهم اسپــــِرم داد...
من و بقـــیه :o :o :o :o :-"

بــابام: نــه نـــه منظورش اسپری هستش :-"
مامان بزرگم: آره آره بهم اسپِــــرس داد...
من :| =))
نمیدونم خیلی کلمه ی سختی بود؟ :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

من يه روز به يكي از دوستام سوتي دادم.........بعد ازش پس گرفتم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ ورزش:
اصن مخم مونده بود تو یه خط کد از کلی وخ پیش.
معلم ورزش: بچه ها دست چپتون رو بکشید . دیدم داره چپ چپ نگاه میگنه. ;;)
خب حالا همتون برید رو پای چپ. بیشتر چپ چپ نگاه میکنه. ;;)
من:استاد چیزی شده؟
معلم ورزشه : الاع تو چپ و راستتو بلد نیستی؟
من :-" ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

بلهه... يه بار بچه كه بوديم از اون شكلاتا خورديم كه توشون مغز نخود و فندق و اينجور چيزا بود بسيار خوشمان آمد 8-^ آقا هي به پدرمان گفتيم بگير نگرفت :( تا اين كه يه روزي رفتيم به ده جدمون عجب شير :o ماهم كوچولو بوديم و مشنگ 8-} رو زمين كلي از اون شوكولها ديديم جمعيديمشون تا بخوريم يه مشت پر.. :|. خلاصه پس از دريافتن ماهيت واقعي اون شوكولها ديگه دير بود چون مايكي رو در دهان برادر گوچكترمان فروكرده بوديم :-& =P~ و تا ساليان (يعني تا الان) هنوز داريم توسري ميخوريم :-s
 
پاسخ : سوتی‌ها

در پاورقی پست بالا!!!!!

رفته بودیم یه روستا!
در محل عبور دام ها و زیر درخت گیلاس!
خواهرم:زهرا زهرا ببین اینجا رو زمین پررررررررررررر از آلبالو خشکه است! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم کتاب فروشی : آقا ببخشید بافت گایتون دارین ؟
آقاهه: چی چیه گایتون؟
من:بافت شناسی B-)
آقاهه : خانم گایتون فیزیولوژیه :))
من: تلفنو قط کردم اصن :-[ همون منظورم بود :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم تو کلاس انگار نه انگار که معلم سر کلاسه :-" ( جدا ندیدم ... من بی ادب نیستم :-" + معلم قدش خیلی کوتاهه و بی کفش پاشنه دار اصلا دیده نمیشه ;D )
معلم : بفرما تو دم در بده...
من: اوا خاک عالم ... ببخشید ندیدمتون... کفشاتون کو پس؟؟؟ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس نشسته بودیم...
یهو یکی از بچه ها از معلممون پرسید: شما شیرشاه ـو دیدین؟
معلمه با اعتماد به نفس: من کلا قهوه تلخ نگاه نمی کنم...
ما: :o :o :)) :))
معلم: :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

روز 2شنبه داشتیم آزمون می دادیم ,آزمونمون که تموم شد یکی از معلمامون اومد گفت: بچه ها وقتتون تموم شده پرسشنامه هاتون بدین
پاسخ نامه ها مال خودتونه! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خونه مامان بزرگم بودیم بعد یه صدای زنگی اومد گفتم صدای چیه؟
مامان بزرگم: هیچی واسم ات ام ات اومد. :-"
حالا ما بچه ها ;)) ;)) بعدش که نتونستیم خودمونو کنترل کنیم =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زیست معلممون گفت شرایط کنترل شده ی آزمایش اثر موسیقی روی میزان شیر دهی گاو ها رو بگین ;D

یکی از بچه ها : همه ی گاو ها ماده باشن :-?

معلم : مگه گاو نر هم شیر میده ؟! :o :|

ما : =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امسال برای ما ی ناظم جدید اوردن فامیلیش رو هنوزم یاد نگرفتم...فک کنم کرباسیه....
بعد از اونجایی ک من هنوزم فامیلیشو یاد نگرفتم بش میگم کالباسی( البته جلو خودش نه)
بعد ی روز زنگ صبحگاهو زدن اینم اومد تو حیاط ک بچه ها رو ب صف کنه بعئ من دیدمش برگشتم بلند ب دوستم گفتم پاشو باز این یارو کالباسی اومد بعد دیدم دوستم برام چشمو ابرو میاد برگشتم دیدم کالباسی دقیقا پشت سرمه زل زده ب من
ماهم د فرار............
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سر کلاس المپیاد رفته بودم تفننی از بس مخم تعطیل شده بود موقع ور رفتن با گوشیم از سایلنت برداشتمش وسط کلاس یهو انگ انریکه پخش شد اخه بابام زنگیده بود استاد شوتم کرد بیرون بچه پرو می خواس بگه من جذبه دارم اخه بچه بود خودشم فوقش دو سال بزرگ تر از ما بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو حموم بودم یکی چراغو خاموش کرد
-روشنش کن آشغال عوضیـــ...ی(فک کردم داداشمه)

یهو بابام گفت میخواستم بگم زودتر بیا بیرون ناهار آماده ست :)

-باشه :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

وایت برد کلاسمون مشکل داشت...کوچیکم بود.
دبیر حسابان حسابی کفری شده بود...
یهو دیدیم می خواد با ماژیک رو تخنه هوشمند بنویسه!!!!
ما همه :o :o :o :o :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد یه خانمه تو کلاسمون هس خیلی خانم خوبیه !تریپ خارجیاس اصن :-" ;D هم مهربون و اینا هم رله ;D بعد خیلی هم با آقای استاد خوب و صمیمی و رله و اینا برخورد میکنه

کلاس تموم شد همه رفتن داشتم با استاد زبانمون حرف میزدم :

من:چه خاکی تو سرم کنم listeningam خیلی بده
اون
من:...
بخانمه هم ایستاده بود (من :خوب وایستاده مثلا که چی؟ :-w
یه نارگی دستش بود پوست کند یکیشو داد به استاد ...استاد هم گرفت :) :-"
بعد یکیشم داد به من :) منم پر رو پر رو گفتم من که دیگه با این صمیمی ترم :-" گرفتم جلو استاد هم خوردم نارنگیه رو ...

دو روز بعد بچه ها گفتن اینا زن و شوهرن :-[ خو میمردین زود تر میگفتین؟ :-L ;D )
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو ماشین نشسته بودم و دیدم یه صدا آهنگ میاد
من: چه آهنگه قشنگی \:D/
چه آشناس :-?
یه کم دقت کردم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره :-"
+
یه بار داشتم آهنگ دانلود میکردم ;D
بعد یکی بود خوانندش نوشته بود السید
بعد من اینو seyed خوندم :)) تا دو ساعت تو کف بودم چرا همچین اسمی ;D
متوجه شدم که بعله elcid بوده :-"
+
دیروز رفته بودیم برا بابام پیراهن بخریم
بهد بابام رفت پرو کنه ;D
بعد یه مدت مامانم اومد در پرو باز کنه ببینه خوبه یا نه ;;)
اشتباهی در پرو کناریو باز کرد =)) یه پسر توش بود :-"
مامانم :-[
پسر اومد بیرون یه لبخند به مامانم تحویل داد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند شب پیشا مهمون داشتیم من سرم درد میکرد رفتم تو اتاقم بدون این که چراغ رو روشن کنم دراز کشیدم بد از چند دقیقه خالم اومد تو اونم بدون اینکه چراغ رو روشن کنه همونجا وایستاد مونده بودم چه کار داره این جا که یهو یه ... داد بد گفت آخیش و
رفت این قضیه ۲ بار دیگه هم تکرار شد دفعه آخر من شاکی شدم سرش داد زدم که خاله جان توالت در بغلی‌ها !یوهو یه متر از جاش پرید... داد و بیداد که خاک بر سر احمقت کنن قایم شدی اینجا کشیک منو می‌کشی حالا یه در این ور و انور چه فرقی‌ داره اه در رو کوبید و رفت !
 
Back
بالا