خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ تفریح تو کلاس:

بچه ها بیاین امتحان شیمیو لغوش کنیم بندازیم 4شنبه (:|

سارا: نه بابا چی چیو 4شنبه زندگی داریم باز بشینیم شیمی بخونیم؟؟؟ [-(

سحر: عه...مگه 4شنبه دینو زندگی داریم؟؟؟ :-??

;)) ;)) ;))

------------------------

یکی از تجربیا: بچه ها این زنگ چی دارین؟؟؟ :-/

پروانه: آقای رهنما داریم :-" :-" :-"

------------------------

زنگ عربی:

محبوبه کتابان حسابانتو واسم میاری فردا؟؟؟ :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ته مردم آزاري

پسر خالم 3 سالشه

جلوش واستادم گفتم :

ببين امير چرا وقتي جارو حرف زدن نبايد دعوا كردند و دلواپس آيينه شديم >)
:)) ;D
طفلك مونده بود چيكار كنه ;D ;D ;D
:)) :)) ;D ;D :))
هيجاني شد زد تو گوشم . ;D ;D :)) :)) ;D ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی های کلاس در 2 روز گذشته بر این قرار است: ;D

صیف! کلمه ایست ک وقتی فردی خواست بگه صاف بشین و فک میکرد ک میتونه بگه سیخ بشین، استفاده کرد ;D

آدوم! این هم کلمه ایست ک وقتی یکی خواست بگه آدم باش و فک میکرد ک میتونه بگه آروم باش، استفاده کرد ;D

گیر مفت نده! اینم طبق شرایط بالا، مساوی است با حرف مفت نزن + گیر نده! ;D

یکی اومد بگه مرغ ها رو پروش میدن، گفت مرغ ها رو می کارن! :-"

قبل از امتحان فیزیک، در حال خوندن نثر ابی!: جرم (jerm ) دل عاشقی و حکم... !! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از |H|3$4|M| :
معلممون سوباسـا و کــاکـِـرو رو قـاطی کرد ، گفت "ســوبـارو" ;D

البته بعدش ادعا کرد که سوبارو بچه کاکرو و سوباسا بوده .... ;D ;D =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلن ماها سوژه ایم بوخودا :-"
امروز عربی داشتیم ؛ این معلمه داشت فاعل و مفعول و فعیل و اینا رو درس میداد [ :-" ] . بعد گفتش بچه ها فاعل بگید :-" بچه هائم شرو کردن یکی یکی فاعلا رو میگفتن و اینا :-"
یکی از بچه ها یهو داد زد ف*کر :-" کلاس رفت رو هوا حتا خود معلمه ئم شنید :-"
× تا آخر کلاس میخاست حرف بزنه اول سبک سنگین میکرد بعد میگفت :-" ترسیده بود گویا :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر ِ ادبیات معلم داشت بیت معنی میکرد:
ب نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت ک رسید گفت:
حضرت علی مقامش خیلی بالا بود طوری ک نه میتونیم در حد خدا بگیمش نه در حد انسانا..
موندیم چ جونوری بوده.. ;;)
بچه ها: :)) =))
معلم:نه منظورم جانداره :-"
بچه ها: /m\ ;))
فک کن جونور :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس شیمی نشستیم.معلمه کلاس رو هفته ی پیش دوتا گروه کرد که یه هفته یک گروه رو ببره آزمایشگاه و هفته ی بعد هم اون یکی گروهرو ببره.من و دوستان هفته ی پیش رفته بودیم.بعد این هفته قرار بود کلا بیکار باشیم.معلمه گروه دومو فرستاد آزمایشکاه.بعد اومد نشست و گفت:"بچه ها جزوه رو باز کنین.می خوایم تمرین هارو حل کنیم." ما همه صدامون در اومد.کلی داد و بی داد و اینا.(آخه هفته ی پیش که ما رفته بودیم آزمایشگاه این گروه دومیا بیکار بودن کلا)آخرش قرار شد زود تمرین هارو حل کنیم.بعدشم ولمون کنه...
آقا تمرینا تموم شد.ما همه خوشحال شدیم.بعد من همین جوری نشسته بودم .دیدم معلمه از جاش پا نمیشه بره از کلاس بیرون.برگشتم گفتم:"یعنی شما هم قراره با ما بشینین توی کلاس.؟" :))
بعد برگشت گفت:"اینقدر تحملم سخته؟"
منم در کمال پررویی یک لبخند ژکوند تحویلش دادم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا سر کلاس عربی بودیم و تازه صرف امر اجوف رو داشت درس میداد بعد ما فعل میگفتیم، جناب دبیر صرف میکردن
بعد این وسطا یهو یکی فعل "کن ‏، kon‏""" """""":""رو گفت :-"
معلم بدبخت هم صرف میکرد :-"
بعد به صـیغ‍‌‍ه چهار که رسید همه =)) + :-" بودیم :-"
پ.ن تا یه آخر اون جلسه نذاشت کلأ سؤال کنیم ازش :))
پ.ن 2: از دادن توضیحات بیشتر معذوریم :-" در صورت کاویدن کنجتون میتونید از دبیر عربیتون بپرسید :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس فیزیک:
دبیر: شنیدم پشت سرم زیاد حرف میزنین... میگین مارو همش میچسبونه و ضایعمون میکنه...
ما: خوب اره دیگه... همش عین مگس کش مارو مکوبین ... مارو درک نمیکنین... احساس ندارین ;D
دبیر: اتفاقا من خیلی احساساتی ام... اما مدرسه جای بروز احساسات نیس...
ما: اره... یکی از بچه های ریاضی که واسه المپیاد میخونه هم مث شماس... یِ زبونه درازی داره..!!! اتوبانه تهران قمه این زبونش... همه رو هم ضایع میکنه...
دبیر: که شبیه منه؟؟؟ :-w
ما: نــــــــــــــــه اونقد زیاد :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینم باز مثه سوتی های بالاس که تو فکرشون 2 تا کلمه قاطی شده!
mozloomin=
مسلمین
+
مظلومین
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما دیروز با خانواده رفتیم بیرون ;;)
بعدش بابام یه جا ماشینو پارک کرد و خودشون تو ماشین نشستن من رفتم بیرون یه چیزی بگیرم و بیام :-"

بعدش که خریدم رو کردم اومدم از مغازه بیرون سوار ماشین شدم یهو اینطوری :o => ^#^ => #-o

یه خانوم و آقایی تو ماشین بودن :-" داشتن بستنی میخوردن :-" منم معذرت خواهی کردم رفتم سوار ماشین خودمون شدم :-"
حالا ماشین ما مشکی بود مال اونا قرمز!!! :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

روزای اول مهر بود بچه ها داشتن سر این بحث میکردن که واسه ریاضیات گسسته دفتر چندبرگ بردارن بعد یکی از بچه گفت بابا از این کلاسوریا بردارین هر چقدر میخاین بکنید توش ...
 
پاسخ : سوتی‌ها

وسط ِ درس نستـــــــرن به معلم ِ فیزیکمون:
خـــــآنم شما متولد ِ چــه مـــآهی هستین؟؟
معلمم:تیـــــر :|
یکی از بچــــه هـآ: واااااای دختــرعمم که تیریه ولـــی خیلی خــــوبه اص مثــــه شما نیست :o
مـــآ: :))
دبیر فیزیــــک: :| :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ریاضیمون:رفته بودیم تهران یه خانوم معلم گرفتیم(به جای خانه معلم)
بچه های کلاس :)) :)) :)) :)) :)) ;D ;D ;D ;D ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم به سارا می گفتم که چشمات خوش رنگه و........
صدف اومده می گه بت یه فش بدم !؟ رنگه چشمات شبیه فلانی :))
حالا ما اهههههههههههههههههههه بدبخت سارا و......... حالا همون فلانی پشت سرمون بود و همه حرفارو شنیده بود
دختره X-( :-L :|
ما ;D :-[ ~X( :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس جغرافیا، تو کتاب نوشته درخت گز فلان ...
نازنین دوستم برگشته با تعجب میگه : ئه انسیه مگه درخت گز هم داریم؟ :o
من : آره مگه ندیدی؟ با پلاستیکاش آویزونه اصلا ;;)
نازنین: ئه؟ :-? و متفکرانه بهم نگاه میکنه بعد چند ثانیه : انســـــیه ! مسخره ـم میکنی؟ X-(
من : نه پس دارم جدی میگم :))

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سر کلاس زبان دبیرمون داشت یه چیزی میگفت که ما بنویسیم بعد گفت divided
یکی از بچه ها گفت : خانوم میشه اسپلش کنید؟
دبیرمون : دیوایدد دیگه ، دی وای دد
ما : خانوم اسپل پلیز! :-w :-L
و تازه میفته واسه ـش ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوالی بود تو زنگ ریاضی تکمیلی، از این مستر مایندای 5 تایی
سخت بود کسی نمیتونس حلش کنه، بعد یکی از بچه ها حلش کرد رفت پای تخته ک حلش کنه
این خیلی ذوق زذه شده بود ک تونسته اینو حل کنه ;D
اومد توضیح بده گفت: با توجه ب مقایسه ی... ما در این بازی سافید و سِیاه داریم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پریروز که سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه بود,گوینده ی اخبار اول حرفش:
"با عرض تبریک به مناسبت سالروز ولادت حضرت علی و حضرت فاطمه ی زهرا... "
 
پاسخ : سوتی‌ها


دبير پا شد گفت هفته ديگه يكشنبه امتحان فيزيك

منم واسه اينكه كلاسو نجات بدم گفتم دبير ديني زودتر از شما امتحان گذاشتن يكشنبه رو

يني 15 ثانيه نگذشته بود كه دبير ديني اومد سر كلاس گفت به دبيرتون بگيد بياد بيرون ميخوام ازش اجازه بگيرم كه كلاسشو واسه امتحان

بده به من :o ;D ;D :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

فامیلی مدیرمون "پشمینه" ـست :-" بعد بابای یکی از دوستام زنگ زده بود مدرسه؛ گفته بود :ببخشید خانوم "شومینه" هستن؟! :)) بیچاره تو دهنش نچرخیده بود پشمینه :-" .
+
خیر سرم اومدم کتابی حرف بزنم ، " صد و بیست ساله زنده باشی " و "صد سال سیاه میخوام زنده نباشه" رو قاطی کردم؛ به دوستم گفتم "مامان بزرگت صد سال سیاه زنده باشه " :))
 
Back
بالا