خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم:بنویسید وسایل مورد نیاز .... و سیم روشن،لامپ مفتول!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز از مامانم خداحافظی کردم و دم در مدرسه پیاده شدم یکی دو قدم که برداشتم احساس کردم یه چیز غیر عادیه :-?
وای :o :o
دمپایی پام بود اونم مال داداشم که نه سالشه #-o :o
مونده بودم چیکار کنم
با یکی از بچه ها رفتم سرکلاس ردیف آخر نشستم(جام ردیف اوله) واسه همین چند تا از بچه ها اومدن نگا کردن اینجوری شدن :)) =))
خلاصه هر کی میومد تو کلاس بقیه جریان رو بهش میگفتن و اونم کفشم رو نگاه میکرد و :)) =))
زنگ زدم مامان جریان رو بهش گفتم کلی خندید بعد گفت به بابات میگم برات کفش بیاره
بابام اومد اول دمپایی رو دید کلی خندید بعد کفشام رو بهم داد
و من: :-L :-[
خلاصه خیلی باحال بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

يادمه كلاس اول ك بودم يكي از پنجما اوم بهم گفت: نيمه ي چندمي؟
زدم زير گريه و اينا ناضمه اومده ميگه چي شده دخترم؟+نگاه چپ چپ به پنجميه و با تريپ اينك خجالت نميكشي اوليارو اذيت ميكني و اينا.. :-L
بعد كلي گريه برگشتم به ناظمه گفتم اين به من ميگه تو نيمه اي! :((
پنجمه: :o =))
ناظمه: ;))
من: ^-^ :( :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

پیش دانشگاهی که بودیم یه بار تو سالن مدرسه بودیم داشتیم با یکی از معلم هامون حرف میزدیم یهو یه دختری حدودا هم سن خودمون اومد تو سالن مدرسه ! ما هم برداشتیم به معلممون گفتیم اقا نیگا کنین مدرسه مختلط شده چه دخترای خوبی میان ! به نطرتون دختره خوبه یا نه ؟ ( با معلممون خیلی رفیق بودیم ) بعد یهو دختره اومد جلو به معلممون گفت : سلام بابا !!
ما ها :o :-" #-o :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

ورقه امتحانو بردم پیش معلم میگم آقا اینجا کم نمره دادین من این قدر باید میشدم و این حرفا
داشت به ورقم نگاه میکرد دیدم نیشش باز شد، ورقه رو گرفت سمتم گفت اینو من نوشتم؟
نگاه کردم دیدم یکی با یه خطی کپی خودش کنار نمره نوشته ری.ی پسرم =))
گفتم نمیدونم احتمالا یکی از بچه ها شوخی کرده، حالا استاد همینو نمره بدین دیگه :-"
گفت نه، همینی که اینجا نوشته :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه معلم مباني تربيتي داريم هميشه ق هارو گ ميگه و برعكس.
بعضيا ميرن سر چراغ گرمز قاز ميدن. :))
قاوا بايدم قل بخورن! :))
معلم زبانمون هم داش شرطي نوع صفرو درس ميداد گفت مثلا هر موقع نيتروژنو با اكسيژن قاطي كنيم حتما آب درس ميشه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه خانومه اومد در مورد حجاب و عفاف حرف بزنه اينارو گف:
الان شما نوجوونين نميدونين كي به چيه! ;D
شما نبايد به هر كس و بيكسي نگاه كنيد. :>
ميرين دانشگاه دست و پاچه نشين. :))
پرسيديم چرا ما حجاب بگيريم اونا چشاشونو به قولي فروهشته دارن ديگه گف:اين خاصيت جنس نرده ;D
يكي از بچه ها دستشو زد به واندو گراف موهاش سيخ شد رفت وسط كلاس داد زد بچه ها من باردارم+دستاش تو هوا بود =P~ \:D/
ما: :o=)) :))
معلم: :o ;))
دوستم: :-\ :-[ :(( X-( [-(منظورم اون نبود
ما:پن پ ما فكر كرديم...
+ميدونم عفت كلام واينا...
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتم به دوستم اس میدادم کثافتو با س نوشتم
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو تلويزيون داشت يه نفرو نشون ميداد كه تو آمريكا باغ ميوه داشت.
تو مصاحبه باهاش، يارو گفت: اين پرتقال ها ماله فلان جاعه و بهترين نوع پرتقاله، هم از نظر طعم هم از نظر مزه. :))

بعدشم ازش پرسيد تو اين آب و هوا كه با ايران فرق داره چجورى همه ى ميوه ها رو ميكارى؟
يارو هم گفت: خوب اينجا تقريباً ٢٠ ، ٣٠ جور آب و هوا داره!!

مونده بودم اين ٣٠ جور آب و هوا رو از كجا اورده حالا بماند كه چند جورش تو باغ يارو پيدا ميشه! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبير سر كلاس بود؛ 2تا از دانش آموزا يكم دير اومدن...
دبير: كجا بودين؟
دانش آموز1: رفته بوديم فرم بگيريم.
دبير: :o
چند لحظه بعد...
دبير: آهان! فك كردم ميگيد رفته بوديم گل بچينيم!!! :-"
كل كلاس: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم سوپر مارکت سر خیابون ، یه بچه اومده
پسره: پفک چنده ؟ :-/
فروشنده: چه پفکی ؟ :-?
پسره: این پفک پونصد تومنیا =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ریاضی:
میخام ی امتحان ده سوالی ازتون بگیرم ک هفت هشتاسوال داشته باشه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ عربى، من مداد به دست پرسيدم : اَعراب فلان كلمه رو ميشه مشخص كنين و اينا؟
بعد آماده نوشتن شدم، معلمِ اومد گفت :
اَعراب كه تو عربستان اند !
اِعراب منظورتِ حتماً !
منم سريع اومدم نوشتم اَعراب تو عربستان اند، اِعراب منظور است. :))
بعد دو دقيقه با كر كرِ خنده ملّت فهميدم چى گفتم ُچى شد اصلاً :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس زبان: بچه ها اوقاتتونو چ جوری میگذرونین؟؟

من:کلن با bf... :-"

دبیر: :o :o :-w :-?

دوستم: :o

من بعد از چند دقه: اِ ن منظورم fb بود!!! ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس شیمی.....
دبیر : بچه ها یه اسید نام ببرین که اکسیژن نداشته باشه.
من : H2O....H2O !!!!!!
اصن دیوونه ی مثالمم...اسید که نیس، اکسیژنم داره :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

عسل سر کلاس زبان بوده...به قول خودش تیچرشون! داشته تاکید یاد میداده...

میخواسته بگه :I'm a good student...

زبونش نمیچرخه و گیر میکنه میگه:I'm a gooz gooz goo....

و کلاس اندر هوا! :)) =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس کامپیوتر دیدم شلوارم خاکی شده دولا شدم پاچشو پاک کنم یهووووووووووو دیدم بله این که گوشی منه X_X
وسط کلاس خورد زمین سه تیکه شد متشکل از باتری جلد و خودش #-o
معلمه :اون چی بود که الان داری باتریشو میذاری تو جیبت :))
بچه ها : ;)) کمی بعد :)) پس از چند ثانیه یکی بیاد اینارو جمع کنه =)) ( بیشعورا :( )
من : :-" :-" :-" :-[ :-s
خدارو شکر بچه ها همه پایه همه گوشی باز [-o<
امیدوارم لو نره تا الان انظباطم 18 عه :-s :-s
++
اخر کلاس ریاضی معلمه بچه ها جمع کنید
من اقااااااا جدی چه خوب
معلم :-?
بعدشم پاشدیم با دوستان که دیگه کم کم بریم بیرون همونطور که میخندیدیم یکی ی چی گفت که من مردم از خنده بعد اومدم بشینم رو نیمکت وا3 بقیه خندم تقریبا خودمو رو نیمکت پرت کردم که حدود 3 ثانیه بعد شپلق افتادم رو زمین
ی خوردی اونورتر خودمو پرت کرده بودم ;D
:-[
حالا شانس اوردم tezar نشسته بود منو گرفتتم و گر نه کمرم خورد میشد همچین #-o
(این عو..یااا هم که جا کمک بیشتر میخندن ادم خندش میگیره ) ;))

+
معلم شیمی :
بچه ها قبلا به اینا میگفتن بی اثر اما الان میگن نجیب چون....
من: واه واه خدا به دور تا چن وقت دیگه باید بهشون بگیم بی حیا مردم هی تو برقراری ارتباط پیشرفت میکنن :-" :-" (اینم ی تیکه بی مزه از کلاس شیمی گفتم خوبیت نداره ی تیکه از شیمی نذارم شما به روتون نیارین) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم خیره سرم عربی تدریس میکردم :

خب بچه ها مفعول میتونه جمله هم باشه حتی
مثلا:
امیرالمومنین قالَ :-" :-" :-" فٌلان. و هر چی که امیرالمومنین قالَ میشه مفعول :-" :-" :-"

کلمه ی انثی میشه معطوب و منصوف :-" :-" :-" (معطوف و منصوب)
--------------------------------------------
دبیر کامپیوترمون هنگام مثال زدن ی برنامه

خب ما میایم کیسامون مشخص میکنیم: case1 Ali
دستورات
case2 Hamid
دستورات
case3 Hamed
و همینجوری داش کیسارو نام میبرد که ناگهان:
ما: ^-^
اون: :-"
ما: ;D
اون: ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ دوم که رفتیم سر کلاس ریاضی دو تا از بچه ها دیر اومدن...
معلم(با اون صداش!): کجا بودین؟
اونا: ;;) نماز بودیم ;D
معلم: :o :-\ چی؟
ما: :)) =))
اونا(با اصرار و پافشاری هرچه بیشتر): نماز بودیم دیگه ... داشتیم نماز قضاهامون رو میخوندیم ;)
معلم: :) ;D :)) خیلی خب بیاین بشینین
(تا یه هفته ما به اینا گیر داده بودیم ک نمازتون دیر نشه!!!)
(توضیحات:1-زنگ تفریح سوم زنگ نماز هستش! 2- این توطئه ای بیش نبود و بنده در جریان امر قرار داشتم...)
(کلا معلم باحالی داریم!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی ها در اول دبیرستان هستش
نشستم فیزیک خوندم سره کلاس خودمو پاره پاره کردم گفتم آقا سوال دارمگفت بپرس.گفتم آقا بیایم پایه تخته بپرسم با لحن بیااااااااااااا.زود
بدو بدو بلند شدم رفتم برم بالا خوردم زمین و یه صدای بد از خشتک شلوار
من =((
معلم :)
بچهها ;D
حالا آقا می گه بپرس
پرسیدم.یک ربع توضیح دادم .آخرش آقا میگه حالا سوالت کجاس.بد بختانه سوالم رو خودم حل کردم.
معلم:برو بیرون.مادر در مدرسه تا نیم ساعت دیگه
...
ریختن ترشی روی تخته ی هوشمند.......
...
امروزم رفتم بالا تخته...دارم مثله دلقک ادی معلما رو در میارم...مدیر مثله پلیس ها راه افتاده تو راهرو ...دیده صدا خنده میاد اومده دمه در
من :-&
مدیر X-(
بچه ها ;D
مع ;Dلمی که اداشو دراوردم :)
مشاورم چک لگد
 
Back
بالا