خاطرات سوتی‌ها

setaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
909
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس فیزیک بودیم و خانوم آقازاده معلم فیزیکمون یه پاورپوینت آورده بود .
هیچی دیگه پاورپوینت که شروع شد اسم تهیه کننده اون پایین بود .
منم یه نگاه گذری کردم و گفتم خانوم این الان سال دوم نه ؟
دیدم معلم و بچه ها نگاه معنا داری انداختن . یه ذره دیگه که به اسم دقت کردم دیدم فامیلیش آقازاده است :|
البته جالب اینجاست فامیلی رو هم دیده بودم ولی این اسمش خیلی منو جذب کرده بود.
تازه اونجا بود که فهمیدم اسمه معلممون راحله است ... بعد از ترم اول !!!! :D
 

milad.a

milad.a
ارسال‌ها
241
امتیاز
988
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر
پاسخ : سوتی‌ها



من بچه که بودفکر می کردم مردم اسراعیل لاغر ترین و سالم ترین مردم دنیان :D

چون اسمشون رژیم بود فکرمی کردم همیشه رژیم دارن :D
 

Freemason

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
398
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT یا الکترونیک
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز به اخبار نگاه می کردم. موضوع این بود:
---------------------------------------------------------------
اجرای آخرین طرح توسط رئیس جمهور در آخرین روز
گفتوگوی زنده با محمود احودی نژاد (رئیس جمهور)
---------------------------------------------------------------

برادرم یهو پرید گفت:« اِاِاِ؟؟؟!!!! احمدی نژاد مگه رئیس جمهوره؟»
من: :) :D :)) =))
بابام: :O :O :O :O
من: منگول تو این 8 سال نفهمیدی هنوز؟!
برادرم: :P :-"
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

از دوستم میپرسم اسم بچه خواهرتو چی گذاشتین؟ میگه ناهید. برگشتم میگم اِ ... پسره؟؟ (هنوز قبلا هم مامانم گفته بود دختره ها!)
بعدا که دوستم با نگاهی عاقل اندر سفیه به من نگا کرد و افتاد که ناهید اسم دختره و ... :D :-"


دوستم بهم میگه آدامست چیه؟ میگم نمیدونم چیه هرچی هس طعمش اصلا نمیره!!! :D X_X (کلی آدامس هس که طعمش فوری نمیرن!)


به دوستم " B-)" فرستادم برگشته میگه برا من عینک میزنی ... :)) =))
 

anneshirly_ba

boshra
ارسال‌ها
364
امتیاز
1,576
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
برازجان-گناوه
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی مامان مارو:
کنار خیابون ایستادیم و مامانم داشت درباره خانواده بابام اینا حرف میزد(خودتون فکرشو کنید چقدر حیاتی بوده)یه ماشین داشت عقب عقب میومد منم هی مامانم و هول میدادم نمیرفت اونور آخرش گفتم مامان برو اونور ماشین میزنم.
مامان با خونسردی تمام:میدونم اشکال نداره!!!!
از دستم سیرین خو بگین من یه فکری کنم اخه چرا ماشین زیرم بگیره؟؟ :-w
 

Nightiingle

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
161
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

دوست عزيز من در اوج هيجان: «يه آشي برات بپزم كه اون سرش ناپيدا! X-(»

خودتون قيافه‌ي حضار گرامي رو تصور كنيد. :))
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی برای مامانمه: با مامانم و بابام نشسته بودیم تو سالن پذیرایی مامنم به بابام گفت نونوایی سر کوچه پف میکنه؟ بعد اومد درستش کنه گفت تف میکنه؟
من و بابام داشتیم میمردیم به خدا :))
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

اومدم به مامانم بگم از وقتی بلند شدم دیگه نخوابیدم گفتم از وقتی به دنیا اومدم دیگه نخوابیدم!
:D
سوم راهنمایی با یچه های مدرسمون رفتیم اردو مشهد
یکی از بچهامون به طرز افتضاحی زنگ در اتاق رو میزد که درو واسش بازکنیم
یگانه رفت بود بیرون معمولنم من در رو باز میکردم یهو صدای زنگ اومد رفتم درو باز کنم صدای زنگ همونطوری بود
در حین باز کردن در داشتم میگفتم :مررررررررررررررض! وقتی در باز شد دیدم یگانه به همراه دیر پرورشیمونه!
همون روز نیم ساعت بعد در همین اتفاق یگانه پشت در بود من درحین باز کردن در داشتم میگفتم کووووووووووف..... که وقتی درو باز کردم دیدم مغرور ترین دبیر علوم مدرسمون با یگانه پشت دره در این حالت! : :-w
گفت اول درو باز کن بعد فحش بده از این به بعد! L-:
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : سوتی‌ها

يادمه يه بار داشتم با چندتا از بچه ها حرف ميزدم
يهو يكي محكم زد پشتم
من برگشتم دستمو آوردم بالا كه بزنم تو كلشو همزمان گفتم خيلي بيشوري عوضضضضض...
يهو ديدم معلم فيزيكمونه :)
 

سهیلا

کاربر فعال
ارسال‌ها
28
امتیاز
188
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
یزد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر دینی سر کلاس:من ک میدونم شما هیچکدوم نمازتونو خوب و آهسته نمیخونید!مثلن تو نمازاتو تو چن دقیقه میخونی؟؟
من:خانوم! ظهر و عصر و مغرب و عشا:هرکدوم3دقیقه!صبح:10دقیقه!!!!
حالا دبیرمون در حالت خیلی بهت زده دلیلشو میپرسه!
من:خانوم آخه تو سجده نماز صبح خاب میرم! :| :D :D
 

Barium

فـ . بـ .
ارسال‌ها
391
امتیاز
1,519
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قــُم
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
U of T
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : سوتی‌ها

انقد همه جا به زبون گفتاری مینویسم، یه بار تو امتحان عربی یه جمله داده بود که به فارسی ترجمه کنیم، فعلش میشد <<پیشروی کردند>> من نوشتم <<پیشروی کردن>> :))
دبیرمونم غلط گرفت :)) البته نمره کم نکرد :-"
 

shamim1378

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
1,073
نام مرکز سمپاد
Frz2
شهر
Isf
پاسخ : سوتی‌ها

سر میز شام بودیم منم تو حال خودم بودم داشتم شام میخوردم یهو یکی از پسرا فامیلمون گفت:
شمیم اونsalt رو بده من .
من فک کردم میگه سالادو بده من..منه بدبختم عین منگولا داشتم دنبالسالاد میگشتم میگفتم خدایا رو میز ک سالاد نیس نگو داشتن منو اسکول میکردن X-(
 

Мох

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
179
امتیاز
2,926
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با یکی از مسئولین میراث فرهنگی حرف میزدم بعد پرسیدم
فامیل شریفتون چیه اونم یه چیزی گفت یادم نیس
بعد پرسید شما آقای ؟!
منم گفتم آقای فلانی :|
من دیگه حرفی ندارم :|
 

melika.m.r

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
540
امتیاز
1,889
نام مرکز سمپاد
دبیــرســتانِ فرزانگانِ یک
شهر
تــــهران!
دانشگاه
خدا بخواد ، تهران .
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از math.messi :
امروز سر کلاس شیمی

یکی از بچه ها:بچه ها اون چیه که وقتی یه چیزی می خریم یه چیزه دیگه هم اضافه میدن؟ :-/
ما: :-?
یکم بعد SPECTRE :پانسیون :>
ما: :-? نه یه چیز دیگه بود
یکی از بچه ها:فهمیدم اسپانسیون /m\
ما:آره راس میگی همون بود

چند ثانیه بعد
ما: :-? یه چیز دیگه نبود؟ :-?
بعد از سال ها تفکر
همون کسی که سوالو پرسیده بود:فهمیدم اشانتیون /m\

کل کلاس =)) =)) =))(فشار گرما)

برا مامانم خوندم الان ، دارم می خندم. بعد مامانم حالا خندیده ، تهش برگشته میگه : حالا اوکازیون بود دیگه.نه؟ ;))

خلاصه خواستم بگم که دوستان ، دست بالایِ دست بسیار است. غم نخورید ! :D
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

با مامانم رفته بودیم همایش دوپینگ
چندتا پسر دانشگاهی بودن که یکیشون میرفت بالا سخنرانی میکرد
بعد از اینکه همایش تموم شد,دوباره اونی که وظیفش سخنرانی بود رفت روی صحنه تا حرف بزنه بعد مامان من برگشت به دوست این پسره ی سخنران گفت:دوباره که این آقا رفت بالای منبر!!!
من: :-\:D
مامانم: ;;)
دوست سخنران: :)) =)) (<
روحانیون محترم و امام جماعت هایی که میرن بالا منبر: :-w :-w :-w :-w :-w :-w :-w
شخص شخیص خودم دوباره: :-s :-s :-" :-" :-"
 

Anita H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
571
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
حلّی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار بابام پشت فرمون بود داشت حرف میزد. تو یه تکه از حرفش این عبارت روشنیدم : «شهرک المپیاد»
گفتم: شهرک المپیاد کجائه بابا؟ :-?
بابام یه خورده فکر کرد بعد گفت : دهکده المپیک منظورم بود :D

توضیح: دهکده المپیک یه ناحیه است توی تهران.(برای بچه هایی که بیرون تهران هستن گفتم)
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم شام میخوردیم بعد یهو دیدیم بابام چشماش قرمز شد بعد شرو کرد به سرفه کردن !! :))
عاغا برادر گرامم با تمام زور و توانایی خودش داش میزد به کمر بابام ..یهو بابام برگشت گفت: غذا گیر نکرده که اینطوری میزنی ~X( این فلفله تند بود ! :|
داداشم : :-? :-"
ما : ;;)
بابام : پسره بزرگ کردم؟ :|
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

این ماجرا در لیالی قدر اتفاق افتاد برام:
بدو بدو از خونمون زدم بیرون به سمت کلاس وسط کوچمون یکی از مامان بزرگای :D کوچمونو دیدم خیلی سریع و تند گفتم: سلام خسته نباشید!
بنده خدا هول کرد گفت: سلام تبریک میگم این ایامو!
منم که هول تر از اون :O :O :O :O گفتم: عه خب باشه :D :D :D
البته بگما گرسنگی هم فشار می اورد :)) :)) :))
 

parimah

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
217
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ن2
شهر
کرمان
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : سوتی‌ها

ی دوست دارم خدای سوتیه
1.این کاغذو ملاچه کن(مچاله)
2.بابام ب من گوشزد میزنه
 

...SaMaN...

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
444
نام مرکز سمپاد
حلی
پاسخ : سوتی‌ها

بچه فامیلمون بغلم بود. منم داشتم کتاب داداشمو ورق میزدم
آقا باد زد صفحه اول کتاب باز شد. عکس آقا بود :D
بچه عکسو که ندید زد زیر گریه فرار کرد :-"

میگیم چیه؟ چی شده؟ رفته بغل مامانش نشسته به کتاب اشاره میکنه میگه : هاپو داره :|

:)) =))

خاستم بگم هاپو کیه؟ امام ِراحله... اشتباهی گفتم: امام کیه؟! هاپو ِ راحله X_X
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
:>
 
بالا