خاطرات سوتی‌ها

sara_naz

کاربر فعال
ارسال‌ها
58
امتیاز
63
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
همدان
مدال المپیاد
...!
دانشگاه
خدا بخواد بهشتی---> خدا خواست
رشته دانشگاه
صنایع شاخه ی کنترل کیفی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یه سوتی دادم شییییک
رفتم برده ی بروژکتور رو بیارم بایین. از بچه ها برسیدم بکشم بایین؟ همه ی بسرای کلاس یکصدا با هم گفتن بکش بایین بکش و کلی خندیدن بیشعورا. دیگه سرخ و سفید شدم اومدم نشستم سر جام
 

anneshirly_ba

boshra
ارسال‌ها
364
امتیاز
1,576
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
برازجان-گناوه
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

امروز زنگ ورزش با دوستان رفتیم کنار دریا بعد سوار تاب شده بودیم دوستم داشت هولم میداد یهو جلو همه بلند گفت پاتو ببر بالا یه مردم جلوم بود یکی نیست به دوست ما بگه این چه مدل حرف زدنه.....
 

shaqayeq.m

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
1,790
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
سیستان
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

اجیم:مامان ینی زن و شوهر تا وقتی اسماشون تو شناسنامه ی هم دیگست بچه دارمیشن
وقتی طلاق میگیرن دیگه نه؟! :-?خیلی جالبه!قدیما که شناسنامه نداشتن بچه چجوری به وجود می اومد؟
مامانم:تو چرا امروز درس نمیخونی؟ L-:برو بخوانیمتو بیار ازت املا بگیرم L-:
:)) :)) :))
ینی سوالاش تو حلقم :-"منم که 2-3 ساعتی رفتم گم و گور شدم :-"
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

مرواریدی در قفس! :D


از کوچه همان برون تراود که در اوست. :-"
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,254
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش سر سال مامانبزرگم ، سر مزار بودیم ، بعد منو پسر خالمم داشتیم متفکرانه صحبت می کردیم و اشاره کنم که پسر خالمم یا رئیس یه شعبس یا رئیس یه بخشی از یه بانکه ، خلاصه آقا داشتیم حرف میزدیم یه آن نگاه کردم دیدم یک سری نیازمند دور قبر جمع شدن و دارن تند تند میوه ها و شیرینی ها و اینا رو جمع میکنن ، برگشتم به پسر خالم گفتم ببین چقد متمدن ، اص کاری به هم ندارن ، هرکدوم دارن یه قسمتی رو جمع میکنن ، قانعن به سهم خودشون ...

برگشت گف چی میگی باو اینا همشون با همن ، من خودم دیدم یه بار ، همه چیزو جمع میکنن میبرن یه اتاقی اون پایین هست جدا میکنن گونی گونی پر میکنن میبرن

منم خدایی کفم برید ، دمشون گرم جداً ، کنترلمو از دست دادم گفتم خدایی سیستم بانکداری کشورو باید داد دست اینا نه دست یه مشت یابو ... :|

***​

عصری مامانمون ما رو مجبور کرد بریم باش خونه خالم ، بعد رفتیم مجلس کاملاً زنانه - دخترانه بود خلاصه منم به عنوان عضو افتخاری حضور پیدا کردم ، بعد یکی از دختر خاله هامم حاملس ، بیچاره داشت از شوهرش تعریف میکرد ، منم گفتم امیرحسین (شوهرش) همچی چیزیم نیس که اینقد پز میدی ، اصن حموم میره این بچه ؟؟ ، بیچاره خواس دفاع کنه خیلی جدی برگشت گفت ، آره بابا تا قبل حاملگی من 2 روزی یه بار بعد از اون روزی دو بارم میره :| منو میگین وسط اون جمع فقط داشتم لبای خودمو میخوردم که نخندم ، واقعاً خیلی سخت بود

بعد تازه بعدش شروع کردن صحبت از عمل سزارین ، خالم پرسید ، راستی کی بود موقع سزارین از کمر ب پایینشو بیهوش کردن :-" بعد گف صبر کن الان یادم میاد ، طاهره خانم ... نه دختر طاهره خانم ، نه آهان یادم اومد ، شوهر دختر طاهره خانم بود :)) =))
 

a.mahsa

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
216
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
مدال المپیاد
رفتم زیست دیدم باهاش حال نمیکنم ولش کردم!
دانشگاه
3 سال دیگه دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : سوتی‌ها

تو کوچه مون یه پسره افتاده بود دنبالم......بد جوریم گیر داده بود! منم که اصلن بی اعصاب _اون روزم کیفم خیلی سنگین بود_ خلاصه منو جو گرفته بود خواستم کیفمو بزنم تو سرش یهو انقد که این سنگین بود از دستم ول شد افتاد 4متر اونور تر ........!!!!!! =))
پسره دیگه پوکیده بوداا....!!!!
من واقعن محشرم چون دست از پشتکار برنداشتم و زدم تو گوشش(ولی این یکی دیگه جواب داد :D) بعدش رفتم کیفمو با مخلفات بیرون ریخته ش جمع کردم رفتم خونمون :D
دیگه یادم نمیاد اونموقع پسره داشت چیکار میکرد :)) :)) :))
 

ShAda.Na

کاربر فعال
ارسال‌ها
40
امتیاز
99
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِ فرزانگانِ 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

نقل ِ قول از مامانم ( :D ) :
سرِ کلاس ِ معارف بودیم و استادمونم یه آقای روحانی بود. بچه‌ها خواستن به جایِ درس بحث ِ آزاد داشته باشن.
یه روز موضوع ِ بحث "ازدواج و انتخابِ همسر مناسب" شد! بعد که خیلی بحث داغ و حساس شده بود [ همین الانم که داشته تعریف می‌کرد گفت "وقتی داغ شده بود و به جاهای ِ گرم رسید"، که من اشاره کردم و هر دو ریسه رفتیم :)) ]، یکی از آقایون گفت: «خلاصه استاد هر چی بگین ازدواج پیش‌بینی نشده‌ست، مثل ِ هندونه‌یِ سر بسته می‌مونه!»
منم که تهِ کلاس خوابم برده بود و با این هیاهو تازه چرت‌م پاره شده بود، تا اسم ِ هندونه‌یِ سر بسته اومد، داد زدم: «خوب ببرُ و ببَر!»
دیگه بعدش همه کلاس ترکیدن :)))
تا آخر ِ ترمم استاد تا ما رو می‌دید خنده‌ش می‌گرفت!
 
ارسال‌ها
2,308
امتیاز
63,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

فشار برنامه‌هایی که نوشته بودیم امروز زیاد بود :-"

معلم کامپیوترمون نشسته کنارمون . ازم پرسید ساعت چنده؟ منم خیلی جدی نگاه کردم به ساعتم گفتم 2 هزار تومن ;;) ( ساعت 2 منظور :)) )
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

ساراسرماخورده بود نفس میکشید صدای سوت میومد!!!بعد کنارش شهرزادنشسته بود...

شهرزاد:ساراسوت نزن

سارا:من نفس نمیکشم!

شهرزاد: :-?

سارا: :D
 

fatemeh.sh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
8,146
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یکی ازدوستان رفته بودن عیادت داییشون بعد همون موقع یکی از این دستگاها که ضربان قلب رو نشون میده وصل بوده به بدن بیمار.وقتی در میارنش خب این خطه راست میشه .بعد دوست منم نمیدونه از بدنش جداش کردن فک میکنه داییش مرده از هوش میره. =)) =))
 

mahsa76

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ورامین
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

اصولا توی مدرسه ما کلاس پیچونی یه امر حتمی توی هر کلاسه
حالادوستم رفته بود دفتر غیبتارو ببره کلاسا
.
.
رفته بود توکلاس آقای خاوری خب شمامیرید تو در نمی زنید؟
این اومدنه بیرونم در زده بود =))
یه جو آبرو جلو آقای خاوری داشتیم اونم رفت.
 

Miraneh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
813
امتیاز
3,959
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها


دوباره یکی از دوستام داشت قسمت مادر حسنک رو میخوند سر ادبیات
خب ،جمله اول هست: پس از بردار کردن امیر حسنک وزیر...

این دختر با اعتماد به نفس میخونه : پس از باردار کردن امیر حسنک وزیر...

:-"
 

anneshirly_ba

boshra
ارسال‌ها
364
امتیاز
1,576
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
برازجان-گناوه
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم میخواس بره زبان سرا بعد مامانش روبه رو دانشگاه آزاد پیادش میکنه(همون کنار دریا میشه)تا بقیه راه رو خودش بره دوست ماهم امتحان داشته هیچی نخونده بوده همینطور تو راه میخونده بعد یهو یه بلندی میاد جلو پاش میافته با اعتماد به نفس بلند میشه دوباره شروع میکنه به خوندن دوباره پاش میره پشت پاش میافته بازم با اعتماد به نفس بلند میشه و شروع میکنه به خوندن چند قدم جلئتر چند تا پسر بهش میگن مگه گناوه هم درس خون داره همین که دهنشو باز میکنه بگه نه پس داره دوباره جلو اونا پخش زمین میشه........اینم دوسته که ما داریم...
 

¥Farzin¥

کاربر فعال
ارسال‌ها
35
امتیاز
199
نام مرکز سمپاد
حکیم ملاصدرا
شهر
شیراز
دانشگاه
ایشالله شریف
رشته دانشگاه
احتمالا مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش دختره تو پارک نشسته بود با تلفونش ور میرفت.منم که اصلا تو این حسا نبودم،همینجوری داشتم قدم میزدم.دیدیم موبایلشو گرفته در گوشش داره میگه :عزیزم من اینجام پس چرا نمیای عزیزممم... .که دیدم یهو گوشیش زنگ خورد.بیچاره انقدر هول شد گوشیش خورد زمین باتریش در اومد.من نمیدونم تو که BFنداری چه اصراریه؟
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

امروز زنگ صبحگاه من و دوستام آخر صف بودیم و داشتیم حرف می زدیم ؛ معاونمون یه نگاه بهمون کرد و خیلی عصبانی و جدی گفت : جلوی صف ؛ چقد حرف می زنین. :/ بسـّــه. :/

ما رو میگی :)) :))
 

مِهرنوش

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
383
امتیاز
7,258
نام مرکز سمپاد
‌‌‌‌فرز
شهر
الف
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دختر عموم کوچولو ۴سالشه x:اسمش ساحله

یه بار اومد بگه من اهنگ حفظم بعد این اهنگ همه چی ارومه رو اینطوری خوند

همه چی ارومه من چقدر خوش حالم

میدونم پیش منی به خودم میمالم

هیچی دیگه بعدش کل فامیل رف رو هوااا :))
 

shaqayeq.m

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
1,790
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
سیستان
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دبیرامون میخواست بگه یه بنده خدایی بابای چهار تا شهیده
میگه طرف فرزند چهار تا شهیده


چهار تا بابا داشتن ایشون :))
 

mahdibam

کاربر فعال
ارسال‌ها
60
امتیاز
35
نام مرکز سمپاد
علامه حلي بم
شهر
بم
مدال المپیاد
كامپيوتر رتبه 1و4و5 كشوري - كامپيوتر 1 قطب - رياضي 11 كشوري
دانشگاه
آسوشیتد آنیورسیتی !
رشته دانشگاه
تجربی
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی های دوست خوبم:محمدرضا با نام کاربری:
ذوب / جوب
آقا اجازه ؟ تلفظ هاي داخل كتاب زبان انگليسي هستن؟
لبخند مي زند / با چشمش لبخند ميزنه
لال بود / دهنش لال بود
 

قاصدک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
539
امتیاز
3,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیهق
پاسخ : سوتی‌ها

من همیشه سر کلاس ادبیات دوست دارم متنا و شعرا رو از رو بخونم ، برای همینم از همون ابتداییم هروقت معلم می گفت کی می خواد از رو بخونه من داوطلب می شدم . یه بارم سر همین موضوع بدترین سوتی ِ مدرسه یی ــمُ دادم !
سوم راهنمایی - خیلی با احساس و جوگیر شده داشتم از روی شعر می خوندم ، یه بیتش این بود : چون که حب الوطن زِ ایمان است / ما یقینا ز اهل ایمانیم بعدش من خوندم : چون که حب الوطن زایِمان است X_X بدیش این بود که نمی دونستم آب شم برم تو موزاییکا یا خودمم همراه کلاس ِ رو هوا رفته بخندم =))
 

خارخور

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
31
نام مرکز سمپاد
Hell ee
شهر
موش ها
پاسخ : سوتی‌ها

دارم فیلم نیگا میکنم
بابام : علی پاشو یه زنگ به عمت بزن بگو تا یه ساعت دیگه اونجاییم
من :باش ..
یه پنج دق دیه
بابام : پاشو دیگه بچه
من : باشه صبر کن ببینم چی میشه
..
یه پنج دق بعد
بابام : اهای با تو ام
من:اینقد گا نخور بزار فیلممو ببینم

بابام: :O
من: :-[
 
بالا